خودآگاهی چیست؟
- تا حالا دیدید یک نفر که خودش کلی مسائل اخلاقی دارد، از اخلاق همه ایراد می گیرد؟
- تا حالا دیدید آدمی را که می گوید فلانی چقدر حسوده! اما خودش هم حسود است؟
- تا حالا دیدید یک نفر می گوید: مردم ایران چقدر بد رانندگی می کنند! آنوقت رانندگی خودش از همه بی قانون تر است؟
- تا حالا دیدید یک نفر می گوید: فلانی خیلی بددهن است! آنوقت خودش از همه بددهن تر است؟
- تا حالا دیدید یک نفر می گوید: فلانی خیلی غیبت کن است! آنوقت خودش از همه غیبت کن تر است؟
- تا حالا دیدید یک نفر می گوید: فلانی خسته کننده است! آنوقت خودش از همه خسته کننده تر است؟
همه ی ما خیلی از این جور آدم ها دیده ایم!
آیا می دانید دلیل این رفتار چیست؟ این اشخاص، به رفتار خود آگاهی ندارند. آنها تنها زمانی به رفتار خود، آگاه می شوند که کسی از آنها فیلم بگیرد و نشانشان دهد! یا فقط وقتی که یک نفر به آنها آگاهی دهد، به رفتارشان آگاه می شوند.
ما آدم ها نیاز شدیدی داریم که به رفتارمان آگاه شویم چون تخصص خود ناآگاهی داریم. اکثر ما به رفتار و تبعات رفتارمان آگاه نیستیم. یعنی متوجه نیستیم که کارمان چه اثراتی دارد. یا متوجه نیستیم کارمان در بلندمدت چه اثراتی دارد.
مثلاً مردی جلوی جمع، همسرش را کوچک می کند. اگر از او بپرسیم: وقتی همسرت رو جلوی جمع کوچیک می کنی، اخلاقش بهتر میشه؟ روابطتتون بهتر میشه؟ با پرسیدن این سؤالات، آن مرد به رفتارش آگاه می شود. چون تا حالا آگاهی نداشته که کوچک کردن همسرش در جمع، چه تأثیر بدی را در کیفیت ارتباط با همسرش خواهد گذاشت.
یا مثلاً عمویی به برادرزاده اش می گوید: یه بوس میدی به عمو؟ و بچه نه می گوید چون آن بچه هنوز یاد نگرفته است که دروغ بگوید یا هنوز یاد نگرفته است درخواستی را که دوست ندارد، به خاطر جلب نظر دیگران، بپذیرد! در حالی که حق دارد بوس نکند. پس آن بچه می گوید: نه، نمی خوام! بعد عمو می گوید: عمو دیگه دوستت نداره!
خُب، این کار احمقانه را عمو، دایی، مامان یا بابا انجام می دهند. این کار، احمقانه است چون جمله ی دیگه دوستت ندارم، اثرات منفی زیادی را روی بچه می گذارد و نباید گفته شود.
برای آگاهی دادن به تبعات رفتارش، به او میگوییم: دوست داشتید بچه بوستون کنه؟ نه؟ میگوید: آره. میگوییم: به نظر شما این جمله ی دیگه دوستت ندارم، چه تبعاتی داره؟ می گوید: نه بابا! شوخی کردم! می گوییم: به نظرتون می تونید مطمئن باشید او بچه فکر می کنه که شوخی کردید؟ می گوید: آره، حالا یواش یواش یاد می گیره! یعنی میگی نمی فهمه؟! می گوییم: آره، به نظر من نمی فهمه. و بعد می دونید تبعات جمله ی دیگه دوستت ندارم چیه؟
با پرسیدن این سؤالات، آن شخص به رفتارش فکر می کند و از آن روز به بعد دیگر این جمله را نمی گوید. چون حالا به تبعات رفتارش آگاه شده است.
یا مثلاً وقتی کسی کنار در ورودی، سرگرم گفتگو با دوستش هست و مانع رفت و آمد دیگران می شود، به رفتارش آگاه نیست. پس بهتر است او را آگاه کنیم.
خودآگاهی چیست؟
خودآگاهی مثل ماندن یک تکه سبزی لای دندانمان است. تا در آینه نگاه نکنیم یا کسی بهمان نگوید، آن را نمی بینیم! اینطوری لبخند که می زنیم، حال همه به هم می خورد، به جز خودمان! که این خیلی بد است.
اکثر ما آدم ها فکر می کنیم داریم فلان کار را انجام می دهیم ولی یک تکه سبزی در رفتارمان وجود دارد! که از آن بی خبریم و دارد حال بقیه را به هم می زند!
فکر می کنیم داریم کمک می کنیم اما نقش دانای کل و نصیحت کننده را بازی می کنیم! فکر می کنیم داریم مطالبه گری می کنیم اما نقش یک آدم غرغرو را بازی می کنیم! فکر می کنیم شوخ و بامزه ایم، اما از نظر بقیه بی مزه هستیم! فکر می کنیم دست و دلبازیم، اما بقیه ما را خسیس می بینند! یک تیک عصبی داریم که خودمان متوجه اش نیستیم، اما بقیه به آن آگاهند! و فقط وقتی فیلم خودمان را ببینیم، متوجه این تیک عصبی می شویم!
پس خودآگاهی چیزی است که ما نمی بینیم اما وجود دارد.
آدم ها معمولا از روی ناآگاهی رفتار بدی را از خودشان بروز می دهند. به ندرت اتفاق می افتد که کسی از روی آگاهی بخواهد باعث رنجش و زحمت خودش و دیگران شود.
وقتی به رفتارمان آگاه نباشیم، متوجه خرابکاری هایمان نمی شویم. پس همه ی ما انسان ها نیاز داریم که توسط شخصی دیگر، به رفتارمان آگاه شویم.
یک سری چیزها هستند که من دارم، ولی آنها نمی بینم. فقط بقیه می بینند. این ها همان نقاط کور ما هستند.
کسی که در شلوغی مترو دیگری را با لمس کردن هل می دهد، به رفتارش آگاه نیست که با این کار، وارد حریم شخصی دیگری و موجب رنجش او شده است. او ناخواسته باعث رنجش دیگران می شود.
چرا ما به رفتارمان آگاه نیستیم؟
مغز ما به صورت همزمان نمی تواند به کلی از چیزها توجه کند. توجه ما بسیار محدود است. ما از کل حجم اطلاعاتی که وارد مغزمان می شود، فقط حداکثر 5 درصد را می توانیم تحلیل کنیم. و نمی توانیم به کل آن اطلاعات آگاه باشیم. بخشی از این اطلاعات، رفتار خودمان است. به همین دلیل، نقاط کورمان را نمی بینیم مگر اینکه یک نفر پیدا شود و به ما آگاهی دهد.
ما عموماً به رفتارمان آگاه نیستیم. فقط به فکر رفع نیاز خودمان هستیم. مثلاً از صف جلو می زند و فکر می کند که زرنگ است! یا تنه می زند! یا در خیابان دنده عقب می رود! در آن لحظات به این فکر نمی کند که در دنیا چه اتفاقی در حال رخ دادن است. به این فکر نمی کند که آیا رفتارم باعث بهتر شدن دنیا می شود یا نه؟ به این فکر می کند که من باید برگردم عقب که به اون خیابونه برسم!
اکثر ما می خواهیم در آن لحظه نیازمان برآورده شود. و این حق را برای خودمان قائلیم، ولی برای بقیه این حق را قائل نیستیم!
داستان: برادرم به همراه همسرش در یکی از واحد های دیگر آپارتمانمان زندگی می کنند. یادم می آید یک روز صبح جهت بیدار کردن برادرم برای یادآوری کردن رفتن به دکتر ، هر چه زنگ زدم در را باز نکردند. خواب بودند. بنابراین در خانه شان را با شدت می کوبیدم. در آن لحظه، خواسته ام بیدار کردن او بود. من به رفتارم آگاه نبودم که با این کارم همسایه ها آزار می بینند. خانم همسایه روبرویی شان با ناراحتی در را باز کرد و گفت: چه خبره؟! گفتم: هر چه در می زنم، در را باز نمی کنند. گفت: من فکر کردم کسی در آسانسور مانده است. گفتم: از اینکه باعث به هم خوردن آسایش شما شدم، عذرخواهی می کنم. در این هنگام خانم همسایه با عصبانیت و نگاهی خشم آلود در را بست و داخل رفت. در این ماجرا مقصر من بودم چون فقط به فکر رفع نیاز خودم (بیدار کردن برادرم) بودم و مزاحم استراحت او شده بودم. او از بی ملاحظگی من عصبانی شده بود. در حقیقت به من رفتارم آگاه نبودم. او با هشدارش مرا به رفتار نادرستم آگاه کرد.
از کجا نقاط کورمان را پیدا کنیم؟
خود من زمان نوشتن این مقاله، ممکن است کلی غلط املایی، دستوری و تایپی داشته باشم اما متوجه آن نباشم. وقتی یکی از شما خوانندگان عزیز مرا به این اشتباهات آگاه می کند، تازه متوجه می شوم و درصدد اصلاح آنها بر می آیم.
پس یکی از راه های خودآگاهی این است که مستقیماً از آدم ها بازخورد بگیریم. بطور مثال همین حالا از شما خوانندگان عزیز می خواهم که اگر غلط املایی، دستوری و تایپی در مقالاتم مشاهده کردید، در قسمت نظرات به من گوشزد کنید تا اصلاحش کنم. متشکرم.
بهتر است یک فرم درست کنیم که آدم ها بتوانند بی نام به ما بازخورد دهند. چطوری؟ در گوگل بنویسیم: ساخت فرم در گوگل. گوگل به ما فرم ساز می دهد. در تلگرام هم این امکان وجود دارد. بعد این فرم را برای 30 نفر بفرستیم. در این فرم بنویسیم: من این فرم را همزمان برای 30 نفر فرستاده ام، اینجا بی نام هست و اگر دوست داری به من کمک کنی، لطفاً نظرت رو راجع به من در چند جمله بنویس. به نظرت روی چه ویژگی هایم باید کار کنم؟
حالا با این بازخوردها، متوجه نقاط کورمان خواهیم شد. به طور مثال چند نفر گفته اند که تو خودت رو می گیری! من کجا خودم رو می گیرم؟! و یکدفعه به رفتارمان آگاه خواهیم شد.
یکی دیگر از راهها این است که با گفتگو، نقاط تاریکمان را روشن کنیم. بهتر است یاد بگیریم به آدمها فضای گفتگو با خودمان را بدهیم. در حین گفتگو کردن، نقاط کورمان روشن خواهد شد. از او بپرسیم: میشه یه خورده راجع به من صحبت کنی؟ کدوم رفتار من برات جالبه؟ دوست داشتی کدوم رفتارم یه جور دیگه باشه؟ به من میگی ارتباط با من چطوری برات راحت تر میشه؟ چی تو رابطه مون برات گنگه و اذیتت می کنه؟ نگران چه چیزی در رابطه مون هستی؟ لطفا فکر کن بهم بگو چون در هر ارتباطی نمیشه مسئله ای نباشه.
حالا که به نقاط کورمان آگاه شده ایم می توانیم با بهبود آنها بهتر شویم.
یکی دیگر از راه های آگاه شدن به رفتارمان این است که از خودمان سؤال بپرسیم که: این ایرادی که الان دارم از دیگری می گیرم، خودم هم دارمش یا نه؟
مثلاً این که می گویم: فلانی خیلی شلخته است! آیا خودم مرتب هستم؟
یا این که می گویم: فلانی حسوده! آیا خودم هم حسودم یا نه؟
یا این که می گویم: فلانی بدقوله! آیا خودم هم بدقولم یا نه؟
یا این که می گویم: فلانی غُرغُروئه! آیا خودم هم غُرغُرو هستم یا نه؟
اغلب ما انسان ها خیلی راحت ایرادات بقیه را می بینیم اما ایرادات خودمان را نمی بینیم!
اگر قبل از هر قضاوتی، این سؤال را از خودمان بپرسیم، به رفتارمان آگاه می شویم.
خیلی وقت ها کلماتی از دهانمان خارج می شوند که اصلاً متوجه نمی شویم که باعث رنجش بقیه می شود. بنابراین لازم است از عزیزانمان در این مورد سؤال بپرسیم. بطور مثال:
من: میشه بگی چه جملاتی از من رو دوست نداری؟
او: اینکه تا دور هم جمع میشیم از افزایش قیمت ها صحبت می کنی، باعث رنجش و اعصاب خوردی من میشه، چون می خوام دورهمی مون با آرامش باشه.
پس لازم است با این سؤال به خودآگاهی برسیم.
یک راه دیگر رسیدن به خودآگاهی این است که هر وقت در حال انجام کاری هستیم، سؤلات زیر را از خودمان بپرسیم:
- چی می خوام؟
- الان دارم چه کار می کنم؟
- اگه ادامه بدم، به خواسته ام می رسم؟ اگه نمی رسم، الان چه کار کنم که به خواسته ام برسم؟
- آیا اولویت بالاتری وجود داره؟
مثال:
وقتی در یک گفتگو، بحث بالا می گیرد، حس می کنیم به ما حمله شده، می خواهیم ضد حمله بزنیم و شروع می کنیم به توهین کردن به طرف مقابل. در این شرایط بهتر است این سؤالات را از خودمان بپرسیم:
مثلاً سر اینکه تعطیلات به کجا برویم، بحث بالا می گیرد.
در این شرایط از خودمان سوال بپرسیم:
چی می خوام؟
می خوام ببینم برای تعطیلات بهتره کجا بریم که به ما خوش بگذره؟
الان دارم چه کار می کنم؟
دارم جر و بحث می کنم. توهین می کنم و می خوام به هر قیمتی که شده حرفم رو به کرسی بشونم.
اگه ادامه بدم، به خواسته ام می رسم؟ (خواسته ی من: برای تعطیلات جایی بریم که بهمون خوش بگذره.)
نه! فقط جنگ میشه!
پس الان چه کار کنم که به خواسته ام برسم؟ (خواسته ی من: برای تعطیلات جایی بریم که به ما خوش بگذره.)
به جای توهین کردن، با محترمانه گفتگو کردن، حل تعارض کنیم.
در حال حاضر اولویت بالاتری وجود داره؟
نه!
پس به جای دعوا، محترمانه حل تعارض کنیم.
بیشتر آدم ها پاسخ سوال اول را نمی دانند. یعنی آنها اصلاً نمی دانند که چه می خواهند؟ پس این خیلی مهم است که بدانیم چه می خواهیم؟ می توانیم جهت آگاهی دادن به دیگران، این سؤال را از بقیه هم بپرسیم: می دونم ناراحتی، میشه بپرسم خواسته ات چیه؟
یادمان باشد با پرسیدن سؤال، آدم غیرمنطقی و عصبانی، تا حدی منطقی و آرام تر می شود.
وقتی پاسخ سؤال چی می خوام؟ را نمی دانم، باید اول خواسته ام را مشخص کنم. در این رابطه یا رویداد یا شرایط، خواسته ی من چیه؟ اصلاً مأموریت یا رسالت زندگی من چیه؟
سؤال الان داری چه کار می کنی؟ را هم از خودمان بپرسیم و هم از دیگران.
یک سری از آدم ها هم پاسخ سؤال الان چه کار می کنم؟ را نمی دانند. بطور مثال آنها آگاه نیستند که در حال عصبانیت و پرخاشگری هستند. دیدید وقتی از یک نفر که صدایش را بلند کرده، می پرسیم: الان عصبانی هستی؟فریاد می زند: نه اصلاً عصبانی نیستم!
بنابراین خیلی خوب است که آگاه باشیم در حال حاضر چه کار داریم می کنیم؟ پرخاشگری می کنیم؟ دُشنام می دهیم؟ توهین می کنیم؟ متلک می گوییم؟ کنایه می زنیم؟ جر و بحث می کنیم؟ دعوا راه انداخته ایم؟ داریم غُرغُر می کنیم؟
همچنین سؤال اگه ادامه بدی، نتیجه می گیری؟ یا سؤال این کارت تا حالا جواب داده؟ را هم از خودمان بپرسیم و هم از دیگران بپرسیم.
اغلب آدم ها یک اشتباه را مدام در زندگی شان تکرار می کنند. در نتیجه همیشه نتایج بد یکسان می گیرند.
مثلاً یک مردی در طول زندگی زناشویی اش مدام کنترلگری کرده است، در نتیجه ازدواجش به جدایی کشیده شده است. آن مرد دوباره با فرد دیگری ازدواج می کند و همان شیوه ی کنترلگری را ادامه می دهد. در نتیجه ازدواج دومش هم به بن بست می رسد.
خیلی از ما آدم ها همان کارهای قدیمی مان را تکرار می کنیم ولی انتظار داریم که زندگی مان بهتر شود.
وقتی آگاه شویم که روش قبلی جواب نمی دهد و ما را در همان وضعیت نگه می دارد، تازه متوجه می شویم که باید یک روش دیگری را به کار ببریم.
پس در این شرایط لازم است به این فکر کنیم که الان چه کار دیگه ای کنم که نتیجه بده؟
دوستان خوبم وقتی با عصبانیت در حال دعوا یا انجام یک کار اشتباه هستیم، پرسیدن این سؤالات از خودمان یا از دیگران، کار چندان راحتی نیست! همین الان کلیک کنید و مهارتهای ارتباطی خود را به سطح جدیدی برسانید!
خیلی وقت ها برایمان پیش می آید که تازه بعد از یک دعوا یا جنجال متوجه می شویم که چرا من اصلاً این سؤالات رو از خودم و طرف مقابل نپرسیدم؟!
این موارد کاملاً طبیعی و بخشی از یادگیری هستند. همینکه بعد از دعوا، به این موضوع فکر کنیم که بهتر بود در آن وضعیت این سؤالات را می پرسیدم، نشان می دهد که در مسیر رشد و یادگیری قرار داریم و دفعه بعد که در آن شرایط قرار گرفتیم، بهتر عمل خواهیم کرد.
دعوت به اقدام: آخرین باری که با کسی دعوا کردید را در ذهنتان بیاورید. حالا تصور کنید که در آن شرایط به جای توهین و پرخاشگری، چطوری می توانستید این سؤالات را از خودتان و از طرف مقابل بپرسید؟
به طور مثال تصور کنید ما ضد دولتیم و درحال بحث با طرفدار دولت هستیم:
چی می خوام؟ شرایط کشورم بهتر بشه.
چه کار دارم می کنم؟ جر و بحث.
اگر ادامه بدم، شرایط کشور بهتر میشه؟ نه، فقط می خواهم آگاهش کنم.
آیا اولویت بالاتری وجود داره؟ کار مهم تری از این دارم؟ هدفم واجب تره یا آگاهی دادن به این شخص؟ زمانم ارزشمندتره یا آگاهی دادن به این شخص؟ انرژیم رو این شخص بذارم بهتره یا روی بهبود شخصی یا کاری خودم؟
بنابراین سؤالات خودآگاهی، ما را به راه راست هدایت خواهند کرد. و باعث می شود که آرام و منطقی شویم.
همچنین بهتر است این سؤالات را از دیگران هم بپرسیم تا به آنها آگاهی دهیم.
بطور مثال تصور کنید یک نفر با عصبانیت به شما می گوید: می خوام برم پدرشو در بیارم! به او بگوییم: حسابی ناراحتی، آره؟ با این کار به خواسته ات می رسی؟ او: نه! پس می خواهی چه کار کنی که به خواسته ات برسی؟ با پرسیدن این سؤالات، او منطقی و آرام تر خواهد شد.
البته یادمان باشد خیلی مهم است که این سؤالات را با لحن محترمانه، باوقار، آرام و صبورانه بپرسیم.
یکی از سؤالاتی که اگر از خودمان و دیگران بپرسیم، باعث آرامش می شود این است که:
چه چیزهایی را لازم است بپذیری؟
در زندگی، یک سری از چیزها تحت کنترل ماست و یک سری از چیزها تحت کنترل ما نیست. قبول دارید؟
ما به عنوان یک انسان تنها روی رفتار خودمان کنترل داریم.
دیدید مردم کشورمان، ایرانی بودنشان را نمی پذیرند و می گویند ای کاش در یک جای دیگر کره زمین به دنیا می آمدم؟!
اینکه ما کجای این کره زمین به دنیا می آییم، دست ما نیست. پس بهتر است ایرانی بودنمان را بپذیریم.
دیدید بعضی ها می گویند: اگه خانواده ام اینطوری بود. اگه خانواده ام اونطوری بود.
اینکه در کدام خانواده به دنیا می آییم، دست ما نیست. پس خانواده و پدر و مادرمان را همانگونه که هستند، بپذیریم.
دیدید بعضی ها می گویند: قدیم ها خیلی خوب بود؟
گذشته ها گذشته است. پس بهتر است شرایط کنونی را خوب یا بد، همانگونه که هست، بپذیریم.
دیدید بعضی ها می گویند: اگه الان شاه خدابیامرز بود، اوضاع مملکت اینطوری نبود.
حالا خوب یا بد، شاه دیگه نیست. اینکه در کدام دوره از تاریخ به دنیا می آییم، دست ما نیست.
پس لازم است زندگی در شرایط کنونی، چه خوب چه بد را بپذیریم و مدام با اگه و ای کاش، افسوس گذشته ها را نخوریم.
بنابراین چیزهایی که تحت کنترل ما نیستند را بپذیریم و روی چیزهایی که تحت ما هستند، تمرکز کنیم.
چیزهایی که تحت کنترل ما نیستند:
- اخبار
- رفتار مردم
- تصمیمات سیاسی
- اتفاقات گذشته
- اتفاقات آینده
- مرگ و زندگی
- بلایای طبیعی
- اشتباهات دیگران
چیزهایی که تحت کنترل ما هستند:
- رفتارمون
- نگرش هامون
- باورهامون
- اقداماتمون
- عادت هامون
- برنامه ها و اهدافمون
- با وقتم چه می کنم؟
- واکنش به احساساتم
- نحوه ی ارتباطم با دیگران
- با خودم چطور رفتار می کنم.
درس عبرت
بیشتر ما آدم ها در طول زندگی مدام یک اشتباه را تکرار می کنیم. اگر متوجه یک اشتباه تکرارشونده در زندگی شخصی دیگر شدیم، بهتر است با لحن مناسب و محترمانه از او بپرسیم:
- از این اتفاق چه درسی گرفتی؟
- این درسی که گرفتی، همیشه درسته؟
بطور مثال یک نفر که ازدواجش به جدایی کشیده می گوید: ازدواج آدم رو بدبخت می کنه! او به خاطر یکبار ازدواج ناموفقش، به این نتیجه رسیده که اگه ازدواج کنی، بدبخت میشی. پس جهت آگاهی دادن از او بپرسیم: به نظر شما این درس، همیشه درسته؟
- به نظرت این اتفاق، یک الگوی تکراریه؟
مثلاً یک نفر به هر خانه ای نقل مکان می کند، با همسایه هایش درگیر می شود. در حقیقت او با رفتارهایی که دارد ، موجب این مسائل می شود، اما خودش متوجه آن نیست. بنابراین جهت آگاهی دادن از او بپرسیم: به نظرت این اتفاق، یک الگوی تکراریه؟ به نظرت بهتره چه کار کنی؟
اگر این سؤالات را از خودمان هم بپرسیم، کیفیت زندگی مان بهتر خواهد شد.
هشدار: لحن مناسب در پرسیدن این سؤالات نقش مهمی را دارد. پس دقت کنیم لحنمان محترمانه باشد.
هشدار: بعد از پرسیدن سؤال، حرف نزنیم. بلکه سکوت کنیم. با این کار، شخص مقابل به فکر فرو می رود. اگر حرف بزنیم، مانع از فکر کردن او می شویم. قدرت سکوت، همین جا مشخص می شود.
نکته ی مهم: وقتی یک سؤال پرسیدیم و او درست جواب نداد، سؤال را تکرار کنیم. بطور مثال بپرسیم: میشه لطفاً شفاف تر جواب بدی؟ یا هنگام جروبحث با همسر، از او بپرسیم: من دوباره تکرار می کنم، الان داریم چه کار می کنیم؟ (فعل را جمع می بندیم تا دوستانه تر باشد.) با تکرار سؤال، او را به فکر کردن بیشتر دعوت خواهیم کرد.
برخی روش هایی که باعث افزایش خودآگاهی در ما می شوند، عبارتند از:
- دقت به رفتار دیگران (مثلاً با خودم بگم: از این رفتارش خوشم نیومد، یادم باشه اگه روزی در این موقعیت قرار گرفتم، این کار رو انجام ندم)
- از عزیزانمان بپرسیم کدام رفتار من شما را رنجانده است؟
- تحلیل رفتارهای خود (با خودم بگم: امروز بهتر بود به جان اون رفتار، این رفتار را از خودم بروز می دادم)
در ادامه لازم است مدام این سؤالات را با خودمان مرور کنیم. برای مرور بهتر است از هشدار زنگ گوشی جهت یادآوری استفاده کنیم.
در این عکس، هشدار زنگ گوشی مرا می بینید که در روزهای خاص و ساعت های خاص، مهارت های مدیریت خشم، سؤالات خوآگاهی و اشتباهات تکرار شونده را به من یادآوری می کند.
هر وقت هشدار مدیریت خشم زده می شود، به خودم یادآوری می کنم که آیا مهارت مدیریت خشم را به کار گرفته ام یا نه؟
هر وقت هشدار سؤالات خودآگاهی زده می شود، با خودم سؤالات خودآگاهی را مرور می کنم.
هر وقت هشدار اشتباهات تکرار شونده زده می شود، از خودم می پرسم: آیا کاری هست که به اشتباه تکرارش می کنم و همچنان دارم از آن نتایج نامطلوب می گیرم؟
دعوت به اقدام: همین حالا هشدار زنگ گوشی تان برای یادآوری و مرور سؤالات خودآگاهی را تنظیم کنید.
دوستان خوبم در این مقاله یاد گرفتیم که:
- خودآگاهی چیست؟
- با سؤالات خودآگاهی آشنا شدیم.
دوستان عزیزم مرا در اینستاگرام فالو کنید تا از مطالب آموزشی مفید در زمینه ی مهارت های ارتباطی بهره مند شوید. جهت فالو کردن، لطفاً روی لینک زیر بزنید:
برگرفته از:
سلام خانم معتمد پویای عزیز
واقعا از این مقاله لذت بردم
خیلی ساده و در عین حال تمام موارد خودآگاهی رو بیان کرده بودین!
این نشون میده که شما این مطالب رو زندگی میکنید که اینچنین به دل ما مینشینه
براتون از خدا بهترین ها رو آرزو میکنم
موفق باشید.
سلام فاطمه خانم عزیز
خوشحالم که خوشتون اومده.
بله، من سعی می کنم آموخته هام رو در زندگیم پیاده سازی کنم.
ممنونم از پیام پُر از مهر و محبت شما. روزم رو ساختید.
پیروز و تندرست باشید.