سبد خرید

خودآگاهی: کلید طلایی رشد فردی و موفقیت

خودآگاهی: کلید طلایی رشد فردی و موفقیت
5/5 - (1 کاربر)

تا حالا دیدید یک نفر که خودش کلی مشکلات اخلاقی دارد، از اخلاق همه ایراد می گیرد؟ تا حالا دیدید آدمی که می گوید فلانی چقدر حسوده، خودش هم حسود است؟ تا حالا دیدید آدمی که می گوید مردم ایران چقدر بد رانندگی می کنند، رانندگی خودش از همه بدتر است؟

تا حالا دیدید آدمی که می گوید فلانی خیلی بددهنه، خودش از همه بددهن تر است؟ تا حالا دیدید آدمی که می گوید فلانی خیلی غیبت میکنه، خودش از همه بیشتر غیبت می کند؟ تا حالا دیدید آدمی که می گوید فلانی خسته کننده است، خودش از همه خسته کننده تر است؟

عموماً همه ما از این جور آدم ها زیاد دیده ایم.

آیا می دانید دلیل این رفتار چیست؟ این اشخاص، به رفتار خود، آگاهی ندارند. آنها فقط زمانی به رفتار خود، آگاه می شوند که کسی از آنها فیلم بگیرد و نشانشان دهد. یا فقط وقتی که یک نفر به آنها آگاهی دهد، به رفتارشان آگاه می شوند.

ما آدم ها نیاز شدیدی داریم که به رفتارمان آگاه شویم چون تخصص خود ناآگاهی داریم. اکثر ما به رفتار و تبعات رفتارمان آگاه نیستیم. یعنی متوجه نیستیم که کارمان چه اثراتی دارد. یا متوجه نیستیم کارمان در بلندمدت چه اثراتی دارد و چه بلاهایی سرمان می آورد.

مثلاً مردی جلوی جمع، همسرش را کوچک می کند. اگر از او بپرسیم: وقتی همسرت رو جلوی جمع کوچیک می کنی، اخلاقش بهتر میشه؟ روابطتتون بهتر میشه؟ با این کار چی به دست میاری؟ چه رابطه ای ساخته میشه؟ با پرسیدن این سؤالات، آن مرد به رفتارش آگاه می شود. او تا حالا آگاهی نداشته که این کار، چه اثر بدی را در کیفیت ارتباط با همسرش، خواهد گذاشت.

یا مثلاً عمویی به برادرزاده اش می گوید: یه بوس میدی به عمو؟ و بچه نه می گوید چون آن بچه هنوز یاد نگرفته است که دروغ بگوید یا هنوز یاد نگرفته است درخواستی را که دوست ندارد، به خاطر جلب نظر دیگران، بپذیرد. در حالی که حق دارد بوس ندهد. پس آن بچه می گوید: نه، نمی خوام. بعد عمو می گوید: عمو دیگه دوستت نداره.

خُب، این کار را عمو، دایی، مامان یا بابا انجام می دهند. این کار، احمقانه است چون جمله دیگه دوستت ندارم، اثرات منفی زیادی را روی بچه می گذارد و نباید گفته شود.

برای آگاهی دادن به تبعات این رفتار، از او بپرسیم: دوست داشتید بچه بوستون کنه، نه؟

می گوید: آره.

بپرسیم: به نظر شما این جمله دیگه دوستت ندارم، چه تبعاتی داره؟

می گوید: نه بابا! شوخی کردم!

بپرسیم: به نظرتون می تونید مطمئن باشید اون بچه فکر می کنه که شوخی کردید؟

می گوید: آره، حالا یواش یواش یاد می گیره. یعنی میگی نمی فهمه؟

بگوییم: آره، به نظر من نمی فهمه و بعد می دونید تبعات جمله دیگه دوستت ندارم چیه؟

می گوید: نه.

بگوییم:

اگر به کودکی بگویید “دیگه دوستت ندارم” فقط به این دلیل که نخواسته شما را ببوسد، این کار می‌تواند پیامدهای منفی مهمی داشته باشد، از جمله:

۱. آسیب به حس امنیت عاطفی کودک

کودکان نیاز دارند که عشق و محبت را بدون قید و شرط دریافت کنند. اگر احساس کنند که محبت شما به رفتار آن‌ها بستگی دارد، ممکن است دچار ناامنی عاطفی شوند و فکر کنند که برای دوست داشته شدن باید همیشه مطابق میل دیگران رفتار کنند.

۲. کاهش اعتماد به نفس و ارزشمندی کودک

این پیام می‌تواند باعث شود که کودک احساس کند اگر خواسته‌های دیگران را رد کند، دیگر ارزشمند نیست. این مسئله در آینده می‌تواند باعث اعتماد به نفس پایین و ترس از “نه” گفتن شود.

3. یادگیری وابستگی ناسالم

کودک ممکن است یاد بگیرد که برای حفظ محبت دیگران باید حد و مرزهای خودش را نادیده بگیرد، که این می‌تواند او را در موقعیت‌های خطرناک قرار دهد، مخصوصاً در بزرگسالی.

۴. کاهش جرأت‌مندی کودک

اگر کودک احساس کند که “نه” گفتن به درخواست‌های دیگران باعث از دست دادن محبت آن‌ها می‌شود، ممکن است در آینده قدرت نه گفتن نداشته باشد و در برابر خواسته‌های نادرست دیگران تسلیم شود.

می گوید: چطور میشه بهتر برخورد کرد؟

بگوییم:

✅ اگر کودک نخواست شما را ببوسد، به او حق انتخاب بدهید:
“عیبی نداره عزیزم، دوست داشتن راه‌های مختلفی داره. می‌خوای بغلم کنی یا دست بدی؟”

✅ احساسات او را تأیید کنید:
“فهمیدم که الان دوست نداری ببوسی، این کاملاً طبیعیه.”

✅ نشان دهید که محبت شما مشروط نیست:
“من همیشه دوستت دارم، چه منو ببوسی، چه نه!”

به این ترتیب، کودک یاد می‌گیرد که حق دارد برای بدن و احساسات خودش تصمیم بگیرد و همچنان مورد محبت و احترام قرار بگیرد. 💕

پس با پرسیدن سؤال، آن شخص به رفتارش فکر می کند و از آن روز به بعد دیگر این جمله را نمی گوید. چون حالا به تبعات رفتارش آگاه شده است.

یا مثلاً وقتی کسی کنار در ورودی، سرگرم گفتگو با دوستش هست و مانع رفت و آمد دیگران می شود، به رفتارش آگاه نیست. پس بهتر است او را آگاه کنیم.

برای نمایش ویدئوی ( چطوری با کسی که آشغال میریزه رفتار کنیم؟ ) بر روی لینک کلیک کنید.

خودآگاهی یکی از مهم‌ترین مهارت‌های انسانی است که به ما کمک می‌کند احساسات، افکار و رفتارهای خود را بهتر درک کنیم. این توانایی به ما امکان می‌دهد که تصمیمات آگاهانه‌تری بگیریم، روابط بهتری بسازیم و در مسیر رشد شخصی و حرفه‌ای موفق‌تر باشیم. اما خودآگاهی دقیقاً چیست و چگونه می‌توان آن را تقویت کرد؟

خودآگاهی چیست؟

خودآگاهی یعنی توانایی شناخت خود، از جمله احساسات، افکار، ارزش‌ها، باورها و تأثیر آن‌ها بر رفتارمان. این مهارت باعث می‌شود که بتوانیم واکنش‌های خود را بهتر مدیریت کنیم و درک بهتری از خود و محیط اطراف داشته باشیم.

خودآگاهی مثل ماندن یک تکه سبزی لای دندانمان است. تا در آینه نگاه نکنیم یا کسی بهمان نگوید، آن را نمی بینیم. اینطوری وقتی لبخند بزنیم، حال همه به هم می خورد، به جز خودمان. که این خیلی بد است.

اکثر ما فکر می کنیم داریم فلان کار را انجام می دهیم ولی یک تکه سبزی در رفتارمان وجود دارد که از آن بی خبریم و دارد حال بقیه را به هم می زند.

فکر می کنیم داریم کمک می کنیم اما نقش دانای کل و نصیحت کننده را بازی می کنیم. فکر می کنیم داریم مطالبه گری می کنیم اما نقش یک آدم غرغرو را بازی می کنیم. فکر می کنیم شوخ و بامزه ایم، اما از نظر بقیه بی مزه هستیم. فکر می کنیم دست و دلبازیم، اما بقیه ما را خسیس می بینند.

یک تیک عصبی داریم که خودمان متوجه اش نیستیم، اما بقیه به آن آگاهند  و فقط وقتی فیلم خودمان را ببینیم، متوجه این تیک عصبی می شویم.

پس خودآگاهی چیزی است که ما نمی بینیم اما وجود دارد.

آدم ها معمولاً از روی ناآگاهی رفتار بد بروز می دهند. به ندرت اتفاق می افتد که کسی از روی آگاهی بخواهد باعث رنجش و زحمت خودش و دیگران شود.

وقتی به رفتارمان آگاه نباشیم، متوجه خرابکاری هایمان نمی شویم. پس همه ما انسان ها نیاز داریم که توسط شخصی دیگر، به رفتارمان آگاه شویم.

یک سری چیزها هستند که من دارم ولی آنها را نمی بینم. فقط بقیه می بینند. این ها همان نقاط کور ما هستند.

کسی که در شلوغی مترو دیگری را هل می دهد، عجله دارد، می خواهد در ازدحام گیر نکند و سریع تر به مقصد برسد. با این کار، احساس قدرت و آزادی می کند. او به تبعات رفتارش آگاه نیست که این رفتار معمولاً باعث ناراحتی، خشم و نارضایتی دیگران می‌شود. فردی که به دیگران احترام نمی‌گذارد و حریم شخصی را نادیده می‌گیرد، در بلندمدت ممکن است از نظر اجتماعی طرد شود.

 

خودآگاهی چیست؟https://motamedpooya.com/blog/

چرا به رفتارمان آگاه نیستیم؟

مغز به صورت همزمان نمی تواند به کلی از چیزها توجه کند. توجه ما بسیار محدود است. از کل حجم اطلاعاتی که وارد مغزمان می شود، فقط حداکثر 5 درصد را می توانیم تحلیل کنیم و نمی توانیم به کل آن اطلاعات آگاه باشیم. بخشی از این اطلاعات، رفتار خودمان است. به همین دلیل، نقاط کورمان را نمی بینیم مگر اینکه یک نفر پیدا شود و به ما آگاهی دهد.

ما عموماً به رفتارمان آگاه نیستیم و فقط به فکر رفع نیاز خود هستیم. مثلاً کسی که:

  • از صف جلو می زند و فکر می کند زرنگ است.
  • تنه می زند.
  • در خیابان دنده عقب می رود.

این شخص در آن لحظات به این فکر نمی کند که چه اتفاقی در حال رخ دادنه؟ به این فکر نمی کند که آیا رفتارم باعث بهتر شدن دنیا می شه یا بدتر شدن دنیا؟ فقط به این فکر می کند که من باید برگردم عقب که به اون خیابونه برسم. او فقط به فکر رفع نیاز خودش هست. یعنی می خواهد احساس قوی بودن کند یا طبق میل خودش رفتار کند یا راحت باشد.

اکثر ما این حق را برای خود قائلیم که در لحظه نیازمان برآورده شود ولی برای بقیه این حق را قائل نیستیم.

برادرم به همراه همسرش در یکی از واحدهای دیگر آپارتمانمان زندگی می کنند. یادم می آید یک روز صبح جهت بیدار کردن برادرم برای یادآوری کردن رفتن به دکتر، هر چه زنگ زدم در را باز نکردند. خواب بودند.

بنابراین در خانه شان را با شدت می کوبیدم. در آن لحظه، نگران برادرم بودم و از روی علاقه و مسئولیت پذیری می خواستم او را بیدار کنم. نگران بودم که اگر به دکتر نرود، سلامتی اش به خطر می افتد. و برای اطمینان از بیدار شدن او در را می کوبیدم. من به رفتارم آگاه نبودم که با این کارم همسایه ها آزار می بینند.

خانم همسایه روبرویی با ناراحتی در را باز کرد و گفت: چه خبره؟! گفتم: هر چه در می زنم، در را باز نمی کنند. گفت: من فکر کردم کسی در آسانسور مانده است. گفتم: از اینکه باعث به هم خوردن آسایش شما شدم، عذرخواهی می کنم. در این هنگام خانم همسایه با عصبانیت و نگاهی خشم آلود در را بست و داخل رفت.

در این ماجرا مقصر من بودم چون فقط به فکر رفع نیاز خودم (بیدار کردن برادرم) بودم. همسایه از بی ملاحظگی من عصبانی شده بود. در حقیقت به من رفتارم آگاه نبودم. او با هشدارش مرا به رفتار نادرستم آگاه کرد.

این اتفاق نشان می‌دهد که گاهی در شرایط احساسی و اضطراری، رفتارهای ما بدون آگاهی کامل از پیامدهای آن انجام می‌شود. با تمرین خودآگاهی و توجه به محیط اطراف، می‌توانیم رفتارهای مؤثرتری داشته باشیم که هم هدف ما را برآورده کند و هم دیگران را آزار ندهد.

خودآگاهی چیست

از کجا نقاط کورمان را پیدا کنیم؟

نقاط کور رفتاری همان بخش‌هایی از شخصیت و رفتار ما هستند که خودمان متوجه آن‌ها نیستیم، اما دیگران می‌بینند و از آن تأثیر می‌گیرند. این نقاط می‌توانند باعث ایجاد سوءتفاهم، مشکلات ارتباطی یا موانع رشد فردی شوند.

روش اول-بازخورد بگیریم

زمان نوشتن این مقاله، ممکن است کلی غلط املایی، دستوری و تایپی داشته باشم اما متوجه آن نباشم. وقتی یکی از شما خوانندگان عزیز مرا به این اشتباهات آگاه می کند، تازه متوجه می شوم و درصدد اصلاح آنها بر می آیم.

پس یکی از راه های خودآگاهی این است که مستقیماً از آدم ها بازخورد بگیریم. بطور مثال همین حالا از شما خوانندگان عزیز می خواهم که اگر غلط املایی، دستوری و تایپی در مقالاتم مشاهده کردید، در قسمت نظرات به من گوشزد کنید تا اصلاحش کنم. متشکرم.

بهتر است یک فرم درست کنیم که آدم ها بتوانند بی نام به ما بازخورد دهند. چطوری؟ در گوگل بنویسیم: ساخت فرم در گوگل. گوگل به ما فرم ساز می دهد. در تلگرام هم این امکان وجود دارد. بعد این فرم را برای 30 نفر بفرستیم.

در این فرم بنویسیم: من این فرم را همزمان برای 30 نفر فرستاده ام، اینجا بی نام هست و اگر دوست داری به من کمک کنی، بهم بگو:

✅ “چه رفتارهایی دارم که ممکن است دیگران را ناراحت کند، ولی خودم متوجه نیستم؟”
✅ “آیا عادتی دارم که برای دیگران آزاردهنده باشد، اما خودم آن را بی‌اهمیت می‌دانم؟”

حالا با این بازخوردها، متوجه نقاط کورمان خواهیم شد. به طور مثال چند نفر گفته اند که تو خودت رو می گیری. با خود می گوییم من کجا خودم رو می گیرم؟ و یکدفعه به رفتارمان آگاه خواهیم شد.

با گفتگو، می توانیم نقاط تاریکمان را روشن کنیم. بهتر است یاد بگیریم به آدمها فضای گفتگو دهیم. در حین گفتگو کردن، نقاط کورمان روشن خواهد شد.

از او بپرسیم: میشه یه خرده راجع به من صحبت کنی؟ کدوم رفتارم برات جالبه؟ دوست داشتی کدوم رفتارم یه جور دیگه باشه؟ به من میگی ارتباط با من چطوری برات راحت تر میشه؟ چی تو رابطه مون برات گنگه و اذیتت می کنه؟ نگران چه چیزی در رابطه مون هستی؟ لطفا فکر کن بهم بگو چون در هر ارتباطی نمیشه مسئله ای نباشه.

خودآگاهی چیست

خیلی وقت ها کلماتی از دهانمان خارج می شوند که اصلاً متوجه نمی شویم که باعث رنجش بقیه می شود. بنابراین لازم است از عزیزانمان در این مورد سؤال بپرسیم. بطور مثال:

من: میشه بگی چه جملاتی از من رو دوست نداری؟

او: این که تا دور هم جمع میشیم از افزایش قیمت ها صحبت می کنی، باعث رنجش و اعصاب خردی من میشه، چون می خوام دورهمی مون با آرامش باشه.

پس لازم است با این سؤال به خودآگاهی برسیم.

حالا که به نقاط کورمان آگاه شده ایم می توانیم با بهبود آنها بهتر شویم.

روش دوم-از خود سؤال بپرسیم

یکی دیگر از راه های آگاه شدن به رفتارمان این است که از خود سؤال بپرسیم: این ایرادی که الان دارم از دیگری می گیرم، خودم هم دارم یا نه؟

مثلاً این که می گویم: فلانی خیلی شلخته است! آیا خودم مرتب هستم؟

یا این که می گویم: فلانی حسوده! آیا خودم هم حسودم یا نه؟

یا این که می گویم: فلانی بدقوله! آیا خودم هم بدقولم یا نه؟

یا این که می گویم: فلانی غُرغُروئه! آیا خودم هم غُرغُرو هستم یا نه؟

اغلب ما خیلی راحت ایرادات بقیه را می بینیم اما ایرادات خودمان را نمی بینیم.

اگر قبل از هر قضاوتی، این سؤال را از خود بپرسیم، به رفتارمان آگاه می شویم.

یک راه دیگر رسیدن به خودآگاهی این است که هر وقت در حال انجام کاری هستیم، سؤلات زیر را از خودمان بپرسیم:

  1. چی می خوام؟
  2. الان دارم چه کار می کنم؟
  3. اگه ادامه بدم، به خواسته ام می رسم؟ اگه نمی رسم، الان چه کار کنم که به خواسته ام برسم؟
  4. آیا اولویت بالاتری وجود داره؟

برای هر رفتاری از نمودار تصمیم گیری استفاده کنیم

مثال:

وقتی در یک گفتگو، بحث بالا می گیرد، حس می کنیم به ما حمله شده، می خواهیم ضد حمله بزنیم و شروع می کنیم به توهین کردن به طرف مقابل. در این شرایط بهتر است این سؤالات را از خودمان بپرسیم:

مثلاً سر اینکه تعطیلات به کجا برویم، بحث بالا می گیرد.

در این شرایط از خودمان سوال بپرسیم:

چی می خوام؟

می خوام ببینم برای تعطیلات بهتره کجا بریم که به ما خوش بگذره؟

الان دارم چه کار می کنم؟

دارم جر و بحث می کنم. توهین می کنم و می خوام به هر قیمتی که شده حرفم رو به کرسی بشونم.

اگه ادامه بدم، به خواسته ام می رسم؟ (خواسته من: برای تعطیلات جایی بریم که بهمون خوش بگذره.)

نه! فقط جنگ میشه!

پس الان  چه کار کنم که به خواسته ام برسم؟ (خواسته ی من: برای تعطیلات جایی بریم که به ما خوش بگذره.)

به جای توهین کردن، با محترمانه گفتگو کردن، حل تعارض کنیم و به یک توافق مشترک برسیم.

در حال حاضر اولویت بالاتری وجود داره؟

نه!

پس به جای دعوا، محترمانه حل تعارض کنیم.

بیشتر آدم ها پاسخ سوال اول را نمی دانند. یعنی آنها اصلاً نمی دانند که چه می خواهند؟ پس این خیلی مهم است که بدانیم چه می خواهیم؟ می توانیم جهت آگاهی دادن به دیگران، این سؤال را از بقیه هم بپرسیم: می دونم ناراحتی. میشه بپرسم خواسته ات چیه؟

یادمان باشد با پرسیدن سؤال، آدم غیرمنطقی و عصبانی، تا حدی منطقی و آرام تر می شود.

وقتی پاسخ سؤال چی می خوام؟ را نمی دانم، باید اول خواسته ام را مشخص کنم. در این رابطه یا رویداد یا شرایط، خواسته من چیه؟ اصلاً مأموریت یا رسالت زندگی من چیه؟ ارزش های زندگی من چیه؟

سؤال الان داری چه کار می کنی؟ را هم از خود بپرسیم و هم از دیگران.

یک سری از آدم ها هم پاسخ سؤال الان چه کار می کنم؟ را نمی دانند. بطور مثال آنها آگاه نیستند که در حال عصبانیت و پرخاشگری هستند. دیدید وقتی از یک نفر که صدایش را بلند کرده، می پرسیم: الان عصبانی هستی؟ فریاد می زند: نه اصلاً عصبانی نیستم!

بنابراین خیلی خوب است که آگاه باشیم در حال حاضر چه کار داریم می کنیم؟ پرخاشگری می کنیم؟ فحش می دهیم؟ توهین می کنیم؟ متلک می گوییم؟ کنایه می زنیم؟ جر و بحث می کنیم؟ دعوا راه انداخته ایم؟ غُرغُر می کنیم؟

همچنین سؤال اگه ادامه بدی، نتیجه می گیری؟ یا سؤال این کارت تا حالا جواب داده؟ را هم از خود بپرسیم و هم از دیگران.

اغلب آدم ها یک اشتباه را مدام در زندگی تکرار می کنند. در نتیجه همیشه نتایج بد یکسان می گیرند.

مثلاً یک مردی در طول زندگی زناشویی مدام کنترلگری کرده است، در نتیجه ازدواجش به جدایی کشیده شده است. آن مرد دوباره با فرد دیگری ازدواج می کند و همان شیوه کنترلگری را ادامه می دهد. در نتیجه ازدواج دومش هم به بن بست می رسد.

خیلی از ما همان کارهای قدیمی را تکرار می کنیم ولی انتظار داریم که زندگی مان بهتر شود.

وقتی آگاه شویم که روش قبلی جواب نمی دهد و ما را در همان وضعیت نگه می دارد، تازه متوجه می شویم که باید یک روش دیگری را به کار ببریم.

پس در این شرایط لازم است به این فکر کنیم که الان چه کار دیگه ای کنم که نتیجه بده؟

دوستان خوبم وقتی با عصبانیت در حال دعوا یا انجام یک کار اشتباه هستیم، پرسیدن این سؤالات از خود یا از دیگران، کار چندان راحتی نیست.

خیلی وقت ها برایمان پیش می آید که تازه بعد از یک دعوا یا جنجال متوجه می شویم که چرا من اصلاً این سؤالات رو از خودم و طرف مقابل نپرسیدم؟

این موارد کاملاً طبیعی و بخشی از یادگیری هستند. همین که بعد از دعوا، به این موضوع فکر کنیم که بهتر بود در آن وضعیت این سؤالات را می پرسیدم، نشان می دهد که در مسیر رشد و یادگیری قرار داریم و دفعه بعد که در آن شرایط قرار گرفتیم، بهتر عمل خواهیم کرد.

آخرین باری که با کسی دعوا کردید را در ذهنتان بیاورید. حالا تصور کنید که در آن شرایط به جای توهین و پرخاشگری، چطوری می توانستید این سؤالات را از خود و از طرف مقابل بپرسید؟

به طور مثال تصور کنید ما ضد دولتیم و در حال بحث با طرفدار دولت هستیم:

چی می خوام؟ شرایط کشورم بهتر بشه.

چه کار دارم می کنم؟ جر و بحث.

اگر ادامه بدم، شرایط کشور بهتر میشه؟ نه، فقط می خواهم آگاهش کنم.

آیا اولویت بالاتری وجود داره؟ کار مهم تری از این دارم؟ هدفم واجب تره یا آگاهی دادن به این شخص؟ زمانم ارزشمندتره یا آگاهی دادن به این شخص؟ انرژیم رو روی این شخص بذارم بهتره یا روی بهبود شخصی یا کاری خودم؟

بنابراین سؤالات خودآگاهی، ما را به راه راست هدایت خواهند کرد و باعث می شود که آرام و منطقی شویم.

همچنین بهتر است این سؤالات را از دیگران هم بپرسیم تا به آنها آگاهی دهیم.

بطور مثال تصور کنید یک نفر با عصبانیت به شما می گوید: می خوام برم پدرشو در بیارم! به او بگوییم: حسابی ناراحتی، آره؟ به نظرت با این کار به خواسته ات می رسی؟ او: نه! پس می خواهی چه کار کنی که به خواسته ات برسی؟ با پرسیدن این سؤالات، او منطقی و آرام تر خواهد شد.

البته یادمان باشد خیلی مهم است که این سؤالات را با لحن محترمانه، باوقار، آرام و صبورانه بپرسیم.

خودآگاهی چیست

یکی از سؤالاتی که اگر از خود و دیگران بپرسیم، باعث آرامش می شود این است که:

چه چیزهایی را لازم است بپذیری؟

در زندگی، یک سری از چیزها تحت کنترل ماست و یک سری از چیزها تحت کنترل ما نیست. قبول دارید؟

ما به عنوان یک انسان فقط روی رفتار خود کنترل داریم.

دیدید مردم، ایرانی بودنشان را نمی پذیرند و می گویند ای کاش در یک جای دیگر کره زمین به دنیا می آمدم؟

این که ما کجای این کره زمین به دنیا می آییم، دست ما نیست. پس بهتر است ایرانی بودنمان را بپذیریم.

دیدید بعضی ها می گویند: اگه خانواده ام اینطوری بود. اگه خانواده ام اونطوری بود.

اینکه در کدام خانواده به دنیا می آییم، دست ما نیست. پس خانواده و پدر و مادرمان را همانگونه که هستند، بپذیریم.

دیدید بعضی ها می گویند: قدیم ها خیلی خوب بود؟

گذشته ها گذشته است. پس بهتر است شرایط کنونی را خوب یا بد، همان گونه که هست، بپذیریم.

دیدید بعضی ها می گویند: اگه الان شاه خدابیامرز بود، اوضاع مملکت اینطوری نبود.

حالا خوب یا بد، شاه دیگه نیست. این که در کدام دوره از تاریخ به دنیا می آییم، دست ما نیست.

پس لازم است زندگی در شرایط کنونی، چه خوب چه بد را بپذیریم و مدام با اگر و ای کاش، افسوس گذشته ها را نخوریم.

بنابراین چیزهایی که تحت کنترل ما نیستند را بپذیریم و روی چیزهایی که تحت ما هستند، تمرکز کنیم.

چیزهایی که تحت کنترل ما نیستند:

  • اخبار
  • رفتار مردم
  • تصمیمات سیاسی
  • اتفاقات گذشته
  • اتفاقات آینده
  • مرگ و زندگی
  • بلایای طبیعی
  • اشتباهات دیگران

چیزهایی که تحت کنترل ما هستند:

  • رفتارمون
  • نگرش هامون
  • باورهامون
  • اقداماتمون
  • عادت هامون
  • برنامه ها و اهدافمون
  • با وقتم چه می کنم؟
  • واکنش به احساساتم
  • نحوه ی ارتباطم با دیگران
  • با خودم چطور رفتار می کنم

درس عبرت

بیشتر ما آدم ها در طول زندگی مدام یک اشتباه را تکرار می کنیم. اگر متوجه یک اشتباه تکرارشونده در زندگی شخصی دیگر شدیم، بهتر است با لحن مناسب و محترمانه از او بپرسیم:

  • از این اتفاق چه درسی گرفتی؟
  • این درسی که گرفتی، همیشه درسته؟

بطور مثال یک نفر که ازدواجش به جدایی کشیده می گوید: ازدواج آدم رو بدبخت می کنه. او به خاطر یک بار ازدواج ناموفقش، به این نتیجه رسیده که اگه ازدواج کنی، بدبخت میشی. پس جهت آگاهی دادن از او بپرسیم: به نظر شما این درس، همیشه درسته؟

  • به نظرت این اتفاق، یک الگوی تکراریه؟

مثلاً یک نفر به هر خانه ای نقل مکان می کند، با همسایه ها درگیر می شود. در حقیقت او با رفتارهایی که دارد، موجب این مسائل می شود، اما خودش متوجه آن نیست. بنابراین جهت آگاهی دادن، بپرسیم: به نظرت این اتفاق، یک الگوی تکراریه؟ به نظرت بهتره چه کار کنی؟

اگر این سؤالات را از خود هم بپرسیم، کیفیت زندگی مان بهتر خواهد شد.

هشدار: لحن مناسب در پرسیدن این سؤالات نقش مهمی را دارد. پس دقت کنیم لحنمان محترمانه باشد.

هشدار: بعد از پرسیدن سؤال، حرف نزنیم. بلکه سکوت کنیم. با این کار، شخص مقابل به فکر فرو می رود. اگر حرف بزنیم، مانع از فکر کردن او می شویم. قدرت سکوت، همین جا مشخص می شود.

نکته مهم: وقتی یک سؤال پرسیدیم و او درست جواب نداد، سؤال را تکرار کنیم. بطور مثال بپرسیم: میشه لطفاً شفاف تر جواب بدی؟ یا هنگام جر و بحث با همسر، از او بپرسیم: من دوباره تکرار می کنم، الان داریم چه کار می کنیم؟ (فعل را جمع می بندیم تا دوستانه تر باشد.) با تکرار سؤال، او را به فکر کردن بیشتر دعوت خواهیم کرد.

روش های خودآگاهی

برخی روش هایی که باعث افزایش خودآگاهی در ما می شوند، عبارتند از:

  • دقت به رفتار دیگران (مثلاً با خودم بگم: از این رفتارش خوشم نیومد، یادم باشه اگه روزی در این موقعیت قرار گرفتم، این کار رو انجام ندم)
  • از عزیزانم بپرسم کدوم رفتار من تو رو رنجونده؟
  • تحلیل رفتارهای خود (با خودم بگم: امروز بهتر بود به جان اون رفتار، این رفتار را از خودم بروز می دادم)

در ادامه لازم است مدام این سؤالات را با خود مرور کنیم. برای مرور بهتر است از هشدار زنگ گوشی جهت یادآوری استفاده کنیم.

در این عکس، هشدار زنگ گوشی مرا می بینید که در روزها و ساعت های خاص، مهارت های مدیریت خشم، سؤالات خودآگاهی و اشتباهات تکرار شونده را به من یادآوری می کند.

خودآگاهی چیست؟https://motamedpooya.com/blog/

هر وقت هشدار مدیریت خشم زده می شود، به خودم یادآوری می کنم که آیا مهارت مدیریت خشم را به کار گرفته ام یا نه؟

هر وقت هشدار سؤالات خودآگاهی زده می شود، با خودم سؤالات خودآگاهی را مرور می کنم.

هر وقت هشدار اشتباهات تکرار شونده زده می شود، از خودم می پرسم: آیا کاری هست که به اشتباه تکرارش می کنم و همچنان دارم از آن نتایج نامطلوب می گیرم؟

همین حالا هشدار زنگ گوشی تان برای یادآوری و مرور سؤالات خودآگاهی را تنظیم کنید.

دوستان خوبم در این مقاله یاد گرفتیم:

  • خودآگاهی چیست؟
  • با سؤالات خودآگاهی آشنا شدیم.

دوستان عزیزم مرا در اینستاگرام فالو کنید تا از مطالب آموزشی مفید در زمینه ی مهارت های ارتباطی بهره مند شوید. جهت فالو کردن، لطفاً روی لینک زیر بزنید:

اینستاگرام من

برگرفته از:

مهارت های زندگی

دیدگاه‌ها ۲