سبد خرید

اعتماد به نفس چیست؟

اعتماد به نفس چیست؟

فردی ممکن است اعتماد به نفس بالایی داشته باشد و عزت نفس پایین و یا برعکس.پس مفهوم اعتماد به نفس با عزت نفس متفاوت است.

اعتماد به نفس چیست؟

اعتماد به نفس یعنی اینکه  از قبل تجربیاتی را  داریم.بعد با تعمیم دادن این تجربیات به شرایط جدید، می توانیم کار جدیدی را انجام دهیم.

بطور مثال تصور کنید شخصی می تواند خورشت قیمه بادمجان را به خوبی درست کند.حالا وقتی او می خواهد زرشک پلو با مرغ درست کند با خودش می گوید من در پخت خورشت قیمه بادمجان، عالی هستم،مطمئنم که در درست کردن  این یکی  هم می توانم عالی باشم.

پس با اعتماد به نفس کافی به سراغ درست کردن غذای زرشک پلو با مرغ می رود.

یا مثلا کسی که به خوبی از عهده ی پذیرایی از ده نفر مهمان برمی آید.حالا به خودش مطمئن است که از پس پذیرایی از پانزده نفر مهمان هم برمی آید.

همانطور که ملاحظه کردید اعتماد به نفس یعنی اینکه  تجربیات قبلی خودمان را به یک محدوده ی وسیع تری تعمیم دهیم.یعنی از قبل یک سری مهارت ها داریم حالا می خواهیم این مهارت ها را در موقعیتی جدید امتحان کنیم.

به طور کلی مفهوم اعتماد به نفس یعنی: مهارت + تصور ذهنی از خودمان.

یعنی وقتی می خواهیم کاری را مثل دوچرخه سواری انجام دهیم، اول باید مهارتش را داشته باشیم.اینکه ترمزش چطوریه؟ دنده اش چطوری کار می کنه؟

بعد از داشتن مهارت دوچرخه سواری، لازم است که یک تصور ذهنی مثبت از این که چطوری این کار را درست انجام دهیم، داشته باشیم.

ما ممکن است در کاری اعتماد به نفس داشته باشیم و در کاری دیگر اعتماد به نفس نداشته باشیم.بطور مثال ممکن است من در سخنرانی اعتماد به نفس نداشته باشم اما در تایپ ده انگشتی اعتماد به نفسم بالا باشد.

بنابراین آدم ها در تمام شاخه ها اعتماد به نفس ندارند. هر کس در یک شاخه اعتماد به نفس دارد.

مثال های اعتماد به نفس

مثلا تصور کنید قرار است یک جا تدریس کنیم.گفتیم اعتماد به نفس دو بخش دارد:مهارت این کار+تصور ذهنی

 مهارت تدریس: آیا بلدیم چطوری درس دهیم، بلدیم چطوری اسلاید بسازیم؟ به محتوای درس مسلط هستیم؟

اگر قبلا در کلی جاهای دیگر با موفقیت تدریس کرده باشیم، این سابقه ی تدریس را به این تدریس جدید تعمیم می دهیم که مطمئنم از پس این یکی هم به خوبی بر می آیم.موافقید؟

تصور ذهنی تدریس: چه تصوری نسبت به آنجا داریم؟ حس می کنیم آنجا جایی هست که اکثر شاگردان سر کلاس خوابشان می برد و خمیازه می کشند؟شاگردان مرا دست می اندازند؟مطالب یادم می رود؟ زیادی تُپُق می زنم؟

شرایط آنجا را مثبت می بینیم یا منفی؟حالا فرض کنید مهارت کافی تدریس را داریم اما دفعه ی قبل سر کلاس یک سوتی خیلی بد داده ایم.به خاطر این تجربه ی بد، الان تصور ذهنی مان منفی است که اگه دوباره خراب کنم چی؟بنابراین در این حالت اعتماد به نفس ما پایین است.

می خواهیم رانندگی کنیم.دو تا بخش داریم: مهارت رانندگی+تصور ذهنی

 مهارت رانندگی: اینکه آیا مهارت کافی برای رانندگی را داریم یا نه؟ اگر به اندازه ی کافی تمرین رانندگی نکرده باشیم و مهارتش را نداشته باشیم،قطعا خراب می شود.در این حالت چون خودمان می دانیم مهارتش را نداریم،اعتماد به نفسش را هم نخواهیم داشت.

 تصور ذهنی رانندگی: اینکه تصورمان از رانندگی چطوری است؟خودمان را چطور در حال رانندگی  می بینیم؟ اگر قبلا یک تجربه ی تلخ داشته ایم مثلا هنگام سربالایی تند خیابان، ماشینمان به عقب رفته و با ماشین عقبی برخورد کرده، باز هم اعتماد به نفس نداریم.

متأسفانه برخی خانم ها مهارت رانندگی را دارند اما تصور ذهنی شان نسبت به رانندگی منفی است که مثلا اگه خاموش کنم چی؟

مثال از داشتن مهارت و نداشتن تصور ذهنی درست:

کسی که از شنا کردن وحشت دارد را تصور کنید.چون اولین بار در کودکی مربی شنا او را در آب هل داده و کلی آب خورده و در حال غرق شدن بوده، حالا حسابی از آب می ترسد.اکنون تصور ذهنی او از شنا کردن خراب است.او دیگر هیچ وقت بعد از آن اتفاق، سراغ شنا کردن نرفته است.

مربی تمام مهارت های لازم را قبل از هُل دادن، به او یاد داده بود.پس اکنون او مهارتش را دارد،تصور ذهنی اش منفی است.حالا یکبار تصمیم می گیرد در بزرگسالی دوباره به کلاس شنا برود.این بار مربی آرام آرام او را با آب آشتی می دهد.

حالا دیگر ترسش می ریزد و تصور ذهنی خرابی که این همه سال از آب داشته،درست می شود.حالا او مثل ماهی به راحتی در آب شنا می کند!

مثال از نداشتن مهارت و داشتن تصور ذهنی درست:

یکی از دوستانم تصور می کرد که زبان انگلیسی اش خیلی خوب است.اولین باری که با اعتماد به نفس کافی به یک مسافرت خارجی می رود، می بیند که در مواجهه با خارجی ها نه چیزی می فهمد نه می تواند منظورش را برساند!

دوستم به اشتباه تصور می کرد چون خواندن متون انگلیسی برایش راحت هست پس مکالمه هم برایش راحت است.این سفر باعث شد او متوجه شود که نیاز به آموختن مهارت مکالمه ی انگلیسی دارد. پس در این مثال تصور ذهنی او مثبت بود اما مهارت کافی را نداشت. بنابراین بعد از این سفر ، به کلاس مکالمه ی زبان رفت.

حالا او مثل بلبل به انگلیسی صحبت می کند!

پنج مورد را بنویسید که کجاها اعتماد به نفس تان بالا هست؟

بطور مثال من در یادگرفتن کار با یک نرم افزار جدید و نوشتن یک مقاله ی جدید اعتماد به نفسم بالاست.

دو مورد را بنویسید که اعتماد به نفس تان کجاها پایین است؟

بطور مثال در زمینه ی باز کردن سرصحبت با آدم های جدید، اعتماد به نفستان پایین است.

حالا بررسی می کنید که آیا این مسئله، مهارتی هست یا تصور ذهنی؟ آیا نمی دانید چه باید بگویید یا می دانید چه باید بگویید ولی از ترس طرد شدن ترجیح می دهید که سکوت کنید؟

بعد از بررسی و پیدا کردن ریشه ی مسئله، در جهت حل آن بربیایید. بطور مثال امروز فقط با فروشنده ی فروشگاه سرصحبت را باز کنید. به او بگویید امروز سرتون خیلی شلوغه نه؟

همین! اینگونه آهسته آهسته  این مهارت را در خودتان تقویت می کنید.

جهت یادگیری مهارت سرصحبت بازکردن به لینک زیر مراجعه کنید:

کتاب جرقه

سعی کنیم در هر زمینه ای چه مسئله ی مهارتی باشد، چه مسئله ی تصور ذهنی باشد، آن  را حل کنیم.اگر مسئله ی مهارتی داریم،تلاش بیشتری کنیم.مثلا به کلاس و دوره  برویم.کتاب بخوانیم.از افراد موفق الگو برداری کنیم.تا بالاخره بتوانیم اعتماد به نفس مان را بالا ببریم.

برای یادگیری مهارت الگوبرداری از افراد موفق، مقاله ی زیر را بخوانید:

الگوبرداری از افراد موفق

به محض اینکه بتوانیم اعتماد به نفسمان را در یکی دو مورد که ضعف داریم،بالا ببریم خواهیم دید که در ادامه چقدر بهتر می توانیم اعتماد به نفسمان  را در باقی زمینه ها هم بالا ببریم.

دوستان خوبم در این مقاله یاد گرفتیم که اعتماد به نفس چیست؟ اعتماد به نفس یعنی داشتن مهارت به علاوه ی داشتن تصور ذهنی مثبت نسبت به انجام آن کار.

دوستان عزیزم مرا در اینستاگرام فالو کنید تا از مطالب آموزشی مفید در زمینه ی مهارت های ارتباطی،بهره مند شوید.جهت فالو کردن،روی لینک زیر بزنید:

اینستاگرام من

برگرفته از:

دوره ی انسان بیشتر از یک نفر

دیدگاه‌ها ۰