روش برخورد با آدم بی معرفت

آیا شما از دوست، فامیل یا یک آدم بی معرفت ناراحت و دلگیر هستید؟
بطور معمول آدم های بامعرفت، در خیلی از زمان ها از بی معرفتی یکی از دوستان یا فامیل هایشان دلگیر می شوند و احساس تنهایی می کنند.
این جمله ها را از زبان افراد در مورد آدم بی معرفت، زیاد شنیده ایم:
- یه حالی ازمون نمی پرسه!
- یادی ازمون نمی کنه!
- دیگه ما رو گَل نمی گیره!
- یه زنگ نمی زنه!
- حالش رو نپرسی، حالت رو نمی پرسه!
- من اینقدر مهمونی دادم، یه مهمونی نمیده!
- تولدم رو تبریک نمی گه!
- بی مرام!
- کجایی بی معرفت؟!
- بی تفاوت!
- عروسی دعوتش کردیم، بی معرفت، عروسی دعوتمون نکرد!
- بهش پول قرض دادم، بهم پول قرض نداد!
- خودش دیر به دیر بهم زنگ میزنه و سراغمو میگیره ولی تا من بهش پیام میدم، میگه: نیستی! کم پیدایی! حالا خودش هیچ وقت نیستا!
- بهش همیشه زنگ میزنم یا پیام میدم. اما اون هیچوقت به من زنگ نمیزنه!
- همیشه خونمون دعوتش می کنم. مثلاً تولدم دعوتش کردم. اما اون هیچوقت دعوتم نمیکنه! تا حالا خونشون رو ندیدم! باورت میشه؟ دیگه دلم ازش گرفته!
- تمام این سالها محبت من بهش بیشتر بوده و اون معمولاً به من بی توجهه! همیشه این من بودم که پیگیر حال و احوالش بودم!
- سه سال پشت سر هم، تولدم رو بهم تبریک نگفت! ولی من همیشه تولدش رو تبریک گفتم! حتی کادو هم براش گرفتم!
- من براش اصلاً کم نذاشتم ولی اون خیلی راحت نسبت به من اینقدر سرد و بی تفاوته!
- تا حالا یه بارم بهم پیشنهاد قرار ملاقات حضوری نداده! همیشه من بهش پیشنهاد می دم!
- تا یادی ازشون نکنی، یادی ازت نمیکنند!
- خوبم، ممنون! شما خوبی؟ چه عجب! یادی از ما کردی؟!
- سلام ای بی وفا! ای بی مُروت!
- رفیق بی معرفت، شخصیه که اسم ما گوشه ی موبایلش خاک میخوره!
- دوستی که خبری ازت نگیره، از اول دوست نبوده!
اگر روش برخورد با آدم بی معرفت را ندانیم:
وقت و انرژی زیادی از ما صرف خودخوری، رنجش، حرص و جوش خوردن و سوء تفاهم های الکی خواهد شد.
روش برخورد با آدم بی معرفت
در این مقاله با 3 مرحله ی روش برخورد با آدم بی معرفت آشنا می شویم تا کمتر برنجیم.
مرحله ی اول- خواسته هامون رو دقیق بیان کنیم!
آیا خواسته هایمان را روشن و دقیق به او گفته ایم؟
فرض کنید دلمان می خواهد وقتی یکبار دوستی را مهمان کردیم، دفعه ی بعد او ما را مهمان کند.
پس خواسته مان را اینطوری مطرح کنیم: فلانی جان، به نظر من دوست خوب، دوستیه که وقتی یک بار مهمونی دعوتش کردم، دفعه ی بعد اون منو مهمونی دعوت کنه.
یا دلمان می خواهد وقتی یکبار تولد دوستی را تبریک گفتیم، او هم تولد ما را تبریک بگوید.
بیان خواسته: فلانی جان، به نظر من دوست خوب، دوستیه که وقتی تولدش رو تبریک گفتم، اون هم تولد من رو تبریک بگه.
یا دلمان می خواهد وقتی یکبار به دوستی زنگ می زنیم یا پیام می دهیم، دفعه ی بعد در کمتر هفت روز، او به ما زنگ بزند یا پیام دهد. در این شرایط بهتر است از قبل خواسته مان را به او بگوییم.
بیان خواسته: فلانی جان، به نظر من دوست خوب، دوستیه که وقتی بهش یک بار زنگ می زنم یا پیام میدم، هفته ی بعد اون به من زنگ بزنه یا پیام بده.
مرحله ی دوم – ازش تأیید بگیریم!
بعد از اینکه که خواسته مان را روشن و دقیق بیان کردیم، از او تأیید بگیریم که آیا اصلاً برآورده کردن این خواسته مان را می پذیرد یا نه؟ بعضی ها به اشتباه این مرحله را فراموش می کنند!
تأیید گرفتن با جملات زیر انجام می شود:
- قبوله؟
- موافقی؟
مرحله ی سوم – تبعاتش را بگوییم
بعد از اینکه روشن و دقیق، خواسته مان را بیان کردیم و او هم قبول کرد، به او بگوییم که اگر در ادامه، خواسته مان را برآورده نکند، چه کار می کنیم؟
بیان تبعات: اگه در ادامه، این کار رو نکنی، دیگه این دوستی برام اهمیت نداره. چون به نظرم رابطه مون برات مهم نیست! دلسرد می شم!
پس مراحل برخورد با آدم بی معرفت، به ترتیب به صورت زیر هست:
- خواسته هامون رو دقیق بیان کنیم.
- ازش تأیید بگیریم.
- تبعاتش رو بگیم (یعنی بگیم اگه رعایت نشد، چه کار می کنیم).
بیایید یکبار دیگر مراحل بالا را با مثال دیگری مرور کنیم:
خواسته: فلانی جان، به نظر من دوست خوب، دوستیه که وقتی بهش یک بار زنگ می زنم یا پیام میدم، هفته ی بعد اون به من زنگ بزنه یا پیام بده. تأیید گرفتن: موافقی؟ تبعات: اگه در ادامه این کار رو نکنی، دیگه این دوستی برام اهمیت نداره چون به نظرم رابطه مون برات مهم نیست! دلسرد می شم!
و حتماً یادمان باشد اگر او برخلاف قولش به خواسته مان عمل نکرد، تبعاتی که گفته بودیم را اجرا کنیم.
این بار به او بگوییم: فلانی، نظر شخصی من اینه که شما وقتی چیزی رو می گی، بهش تمایل نداری. یعنی به نظرم میاد این موضوع خیلی برات مهم نیست. نمی دونم، چون تا حالا چند بار این اتفاق افتاده. من این برداشت رو دارم که شما متمایل به ادامه ی این رابطه نیستی و من به خواسته ات احترام می ذارم.
مخاطبان عزیز، به نظر شما آیا ادامه دادن به رابطه با شخصی که بارها و بارها به قولش عمل نکرده است، ارزش دارد یا نه؟
یک تجربه: حدود 4 ماه پیش خواسته ام را با یکی از دوستانم به این صورت مطرح کردم که: دوست دارم همونطور که من بعضی وقت ها حالت رو می پرسم، تو هم گاهی حالم رو بپرسی تا بدونم تو هم به یادم هستی!
بعد فراموش کردم که از او تأیید بگیرم که آیا پذیرفته یا نه؟ پس از آن مکالمه تا کنون که چهار ماه می گذرد، او هنوز حال من را نپرسیده است! اشتباه از من بود که از او تأیید نگرفتم که آیا با پذیرفتن این خواسته ام موافق است یا مخالف؟ اینطوری تکلیف رابطه مشخص می شد. قبول دارید؟
جلوگیری از خشم ناشی از داشتن توقع
یادمان باشد خشم از یک توقع طی نشده از قبل به وجود می آید. بطور مثال توقع داریم وقتی لطف می کنیم، لطف بکنه! بدون اینکه از قبل با او طی کرده باشیم!
جهت یادگیری مهارت فوق ضروری مدیریت خشم، آموزش مدیریت خشم را بخوانید.
بنابراین برای داشتن آرامش، یکی از دو روش زیر را انتخاب کنیم و به کار بگیریم:
روش اول: محبت کنیم، بدون داشتن توقع!
وقتی از هیچ کس، هیچ توقعی نداشته باشیم، خشمگین نمی شویم. در اینصورت اگر کسی رفتارش باب میل مان باشد، خوشحال هم خواهیم شد. اگر هم باب میل مان نباشد با خود می گوییم: خُب، من که اصلاً توقعی ازش نداشتم!
مثال گفتگوی درونی با خودمان برای توقع نداشتن:
- من این پول رو بهش قرض می دم، بدون توقع این که دفعه ی بعد اون هم بهم قرض بده!
- من عروسی دعوتش می کنم، بدون توقع این که اون هم منو دعوت کنه!
- من حالش رو می پرسم، بدون توقع این که اون هم حالم رو بپرسه!
روش دوم- از قبل طی کنیم که به ازای محبت و توجهی که نسبت به او داریم، خواسته مان چیست؟
بطور مثال به او بگوییم:
- من این پول رو بهت قرض می دم، به شرطی که دفعه ی بعد تو هم به من قرض بدی! موافقی؟ اگه بهم قرض ندادی، دیگه این دوستی برام اهمیت نداره چون به نظرم این رابطه برات مهم نیست! دلسرد می شم!
- من شما رو عروسی دعوت می کنم، به شرطی که شما هم عروسی دعوتمون کنید! موافقی؟ اگه دعوتمون نکردید، دیگه این دوستی برام اهمیت نداره چون به نظرم این رابطه براتون مهم نیست! دلسرد می شم!
بنابراین برای داشتن آرامش، یکی از دو روش زیر را انتخاب و سپس اجرا کنیم:
- محبت کنیم، بدون داشتن توقع!
- از قبل طی کنیم که به ازای محبت و توجهی که نسبت به او داریم، خواسته مان چیست؟
روش برخورد با آدم های پرتوقع
بطور معمول افرادی که به ما می گویند: بی معرفت! آدم های پرتوقع هستند. حالا در ادامه یاد می گیریم که در برخورد با این آدم های پرتوقع چه کار کنیم؟
بطور مثال وقتی می خواهیم با یک فرد جدید دوست شویم، در همان ابتدای دوستی، بگوییم:
فلانی جان، من شخصی هستم که امکان داره تا شش ماه ازت خبر نگیرم! ناراحت نمی شی؟ حالا اگر قبول کرد و هر شش ماه یکبار جویای حالش می شویم، هر دو از رابطه ی دوستانه مان رضایت داریم چون از قبل طی کرده ایم و خواسته هایمان را گفته ایم و موافقت کرده ایم. پس دیگر جای گله و شکایت و کدورت باقی نمی ماند. قبول دارید؟
یا تصور کنید دوستی که به حساب خودش بامعرفت است، هفته ای یکبار تماسی تلفنی می گیرد و می گوید:
- چرا یه حالی ازم نمی پرسی؟!
- چرا یه یادی ازم نمی کنی؟!
- چرا یه زنگ نمی زنی؟!
- حالت رو نپرسم، حالم رو نمی پرسی ها!
- بی مرام!
- کجایی بی معرفت؟!
- نیستی! کم پیدایی!
- تا یادی ازت نکنم، یادی ازم نمی کنی!
- سلام ای بی وفا! ای بی مُروت!
در این شرایط اگر امکان تماس مداوم با او را نداریم، بهتر است بگوییم:
فلانی جان، من کسی نیستم که پی در پی با کسی تماس تلفنی برقرار کنم. حالا اگه می تونی این ویژگی منو بپذیری، باهام ادامه بده. اگه هم نمی تونی، خودت رو اذیت نکن! چون اینطوری هردومون اذیت می شیم!
حالا اگر او این ویژگی ما را نپذیرفت، خیلی راحت ارتباطمان خاتمه پیدا می کند. اگر هم او این ویژگی ما را پذیرفت، خیلی راحت و بدون گله و شکایت، ارتباطمان ادامه پیدا خواهد کرد.
قبول دارید اینطوری روابطمان با اطرافیانمان خیلی راحت تر مدیریت می شود؟
یادمان باشد هر آدمی به خاطر نفعی که به او می رسانیم، وارد رابطه با ما می شود. پس از خودمان بپرسیم: نفع من برای این شخص چیه؟
برای نمایش ویدئوی ( نفع دوطرفه در روابط ) بر روی لینک کلیک کنید.
دوستان عزیز در این مقاله، روش برخورد با آدم بی معرفت را یاد گرفتیم که به ترتیب شامل سه مرحله ی زیر است:
- خواسته هامون رو دقیق بیان کنیم.
- ازش تأیید بگیریم.
- تبعاتش رو بگیم (یعنی بگیم اگر رعایت نشد، چه کار می کنیم).
پس بطور خلاصه:
به او بگوییم چه می خواهیم. بعد ببینیم آیا قبول می کند یا خیر. سپس اگر قبول کرد، تبعاتش را بگوییم. در نهایت اگر خواسته مان را برآورده نکرد، تبعاتی که گفته بودیم را اجرا کنیم.
همچنین یاد گرفتیم برای داشتن آرامش، یکی از دو روش زیر را انتخاب و سپس اجرا کنیم:
- محبت کنیم، بدون داشتن توقع!
- از قبل طی کنیم که به ازای محبت و توجهی که نسبت به او داریم، خواسته مان چیست؟
لطفاً مرا در اینستاگرام فالو کنید تا از مطالب آموزشی رایگان در زمینه ی مهارت های ارتباطی بهره مند شوید:
برگرفته از:
چه روش خوبی ، این باعث میشه که دوستامونو خوب و هوشمندانه انتخاب کنیم
آقای نوابیان، خوشحالم که روش های این مقاله براتون مفید بوده.
عامو بی برو ها آدم به دوستش میگه عزیز جان
مگه دوره قاجاره؟
البته خب این چیزایی که خوندم درسته افتضاح بود ولی به درد یه آدمی می خوره که خیلی بی احساس و مسخره تشریف داره و پاستوریزه.
من که کلی دوست دارم و با هر کدومم عین خواهر خودم نزدیکم و مشکلی هم خداروشکر نداریم و نداشتیم .
بعضی مواقع هر دو طرف باید برای هم خودشون و عوض کنن شاید مشکل از ما و طرز تفکر ما باشه که طرف بی معرفته. (چمیدونم والا )
اگه نمی گه بیا خونمون شاید شرایط مناسبی نداره اگه عروسی دعوت نکرده خداییش این دیگه چه انتظارات مسخره ایه
کل حرف اینه که آدما هیچ وقت نباید بگه مشکل از طرف مقابله شاید مشکل اصلی خودش باشه.
ولی در واقع یه چیزایی از این متنتون هم خوب بودا ولی جای پیشرفت داره .
خوب بود آفرین
متشکرم که نظرتون رو نوشتید.
متأسفم که آموزشم نظرتون رو جلب نکرده.
بله، حق با شماست، اینکه خودمون رو جای دیگران بگذاریم و درکشون کنیم، خیلی اهمیت داره.
منظور من از عزیز جان، اینه که مثلاً بگیم علی جان، مریم جان و…
از اینکه نتونستم منظورم رو درست برسونم، عذرخواهی می کنم.
سلام من دو تا دوست دارم در واقع ما با هم سه تا دوستیم
اما اون دو تا بیشتر باهم هستن و همه کار هارو میکنم
و آن چنان با من رو راستم نیستن
تو این شرایط چیکار کنم
سلام.
ممنونم از اینکه این سؤال رو پرسیدید.
ممکنه بگید خواسته های شما از دوستانتون چیه؟
به آنها خواسته هایتان را روشن و دقیق گفته اید یا نه هنوز؟
دوستی های سه نفره همینطوره ازش بکش بیرون
متشکرم که نظرتون رو نوشتید.
دوستی های سه نفره همینطوره همیشه یکی تنها میمونه بنظرم ازش بکش بیرون
متشکرم که نظرتون رو نوشتید.
سلام
خیلی متاسفم که توی دیدگاهی که دادم تند برخورد کردم و با عجله نظر دادم . ولی در آخر گفتم که خوب بود نوشته هاتون .
☺
خواهش می کنم.
متشکرم از نظر لطف شما.
روش شما کاملا درسته. ولی نظر من اینه که اگه در عوض محبت، از طرف مقابل کاری رو بخوای کاملا اشتباهه!
نمی دونم چطور بگم ولی به این جور رابطه ها دوستی و رفاقت نمی گن. رفیقی که بهش محبت کنی، جواب سلامتو نمیده، بذارش کنار!
این روزها معرفت مثل گنجه، مثل طلا کمیابه و دست هرکسی نیست.
طرف کارش میوفته میاد سراغ ما! وقتی بهش پیام میدی، دو روز دیگه جواب می ده! اونوقت بهش خواسته هامو بگم، تأیید بگیرم و تازه تبعاتش رو هم بگم؟! طرف باید خودش بدونه!
متشکرم که نظرتون رو نوشتید.
بله، بطور کامل حق با شماست. اینکه آدم ها این چیزها رو خودشون بدونند، خیلی خوب و خوشاینده. ای کاش خودشون می دونستند.
مسئله اینجاست که به طور معمول، آدم ها خودشون نمی دونند و تا خواسته هامون رو واضح و مشخص بهشون نگیم، متوجه نمی شن.
اگر شما تصمیم به قطع رابطه گرفته اید، خیلی خوبه و مسئله ای نداره. قطع رابطه، می تونه یکی از انتخاب ها باشه.
این آموزش، برای افرادی هست که دلشون میخواد با اون شخص رابطه شون رو ادامه بدن و در طول رابطه، با نادیده گرفته شدن خواسته هاشون، خودخوری می کنند.
پیروز و تندرست باشید.
سلام.
من یک دوست و همکلاسی دوران دبیرستان داشتم که صمیمی بودیم.
سال آخر مدرسه رابطه بینمون سرد شد و من هنوز نمی دونم اون چرا منو طرد کرد. شاید برای این بود که سال آخر، کلاسمون از هم جدا شد یا برای فضای رقابتی کنکور بود.هر چی که بود بنظر من دوستی ۲ ساله ی ما ارزششو نداشت و کاش حداقل توضیحی به من میداد. من اینجوری درکش میکردم. چند بار خواستم ازش بپرسم چرا ولی دیگه بیخیال شدم.
ما همیشه با هم چت میکردیم و هر روز همو میدیدم.رابطمون که سرد شد دیگه همو ندیدیم. و بهم زنگ نمی زد و پیام نمیدادیم به هم.
اینم بگم که من هم سرویسی اش هم بودم و هر روز شاهد رفتار سرد و بیتفاوتیش بودم. حتی راننده سرویس ازم پرسید چرا اینجوری شده رفتارش؟
من شرایط سختی رو گذروندم از طرفی فشار کنکور روم بود و از طرفی چون از دوستام طرد شده بودم و اکیپمون از هم پاشید ناراحت بودم.
از خودم که انقدر بهش اعتماد داشتم و اهمیت داده بودم و وقت میذاشتم کفری بودم. از طرفی از این دید نگاه میکردم که اینجوری باعث شد آدما رو بشناسم و وابسته نشم و تجربه بشه برام.
من سال سختی رو گذروندم هم از لحاظ فشار کنکور و اینکه پدرمو از دست دادم.
با خودم می گفتم چون تو شرایط سخت زندگیم هستم دوستام ولم کردن. اونا منو فقط برای تفریح میخواستن.
دیروز دوستم بعد یکسال زنگ زد بهم. گفت چطوری؟ زنده ای؟ نشناختمش و از قبل هم شمارشو پاک کرده بودم. باهاش حرف زدم و خیلی هم تعجب کردم. بهم پیشنهاد داد بریم باشگاه خصوصی. منم بهونه اوردم.
نمی دونم انگیزش از زنگ زدن به من چی بود ولی هرچند که شاید اون بخواد دوباره دوستیمون خوب بشه و من هم دلم بخواد اما عقلم نمی خواد دوباره ضربه روحی که خوردمو تجربه کنه.
من باید چطوری باهاش رفتار کنم؟
من بارها حق رو به اون دادم و گفتم شاید اون احتمالا مشکلات زیادی داشته ولی بازم مگه من دوستش نبودم چرا اینکارو کرد باهام؟ چرا از بین اون همه دوستای دورمون فقط با من اینجوری کرد؟ من که بدی نکرده بودم؟ اگه ناراحت بود ازم بهم میگفت احتمالا دلیلی داشتم براش؟ ولی اون هیچی نگفت و رفت.
رفتارم با همچین کسی باید چطور باشه؟ آیا اون لیاقت دادن فرصت دوباره برای دوستی رو داره؟
سلام
اگه می خواهید به این دوستی ادامه بدید، حتماً دلخوری تون رو باهاش در میون بذارید. مثلاً بگید:
وقتی در یک سالی که گذشت، باهام تماس نگرفتی، دلخور شدم چون می خواستم تو اون شرایط سخت کنکور و از دست دادن پدرم، همراهم باشی. زنگ نزدنت دلیل خاصی داشت؟
بعد از بیان دلخوری تون، خواسته هاتون رو برای ادامه دادن به این دوستی، باهاش درمیون بذارید:
به نظر من دوست خوب، دوستیه که …. موافقی؟ اگه در ادامه این کار رو نکنی، دیگه این دوستی برام اهمیت نداره چون به نظرم رابطه مون برات مهم نیست و دلسرد می شم.
احتمال زیاد دوستت تو دام اعتیاد افتاده
من یه رفیق داشتم که بیست سال با هم بودیم و مثل برادر با هم بزرگ شدیم. حتی بعد ازدواج هم رفت و آمد داشتیم ولی به طور ناگهانی رفتارش عوض شد و الان حدود سه ساله هر وقت بهش زنگ میزنم جواب نمیده و من با یک شماره ناشناس زنگش میزنم تاجواب بده بعد هم دلیل کارش رو نمیگه و میگه گوشیم خراب بود؛آخر شب دیدم زنگ نزدم و…
خیلی میخوام ازش دل بکنم و بزارمش کنار ولی خیلی سخته. لطفا اگه میشه راهنمایی کنید. مرسی از مطلب خوبتون
سلام
به نظر می رسه ایشون به دلایلی تمایل به ادامه ی ارتباط با شما رو ندارند.
و اینکه دلیلش رو نمی گن، کار رو سخت تر کرده. احتمالاً به خاطر خجالت و رو در بایستی شونه.
نظر شخصی من اینه که به این دوستی یکطرفه، پایان بدید چون اگه با یک نفر، 20 سال دوست بوده اید، دلیل نمیشه که تا آخر عمر هم باهاش دوست بمونید.
سلام خسته نباشید. وقت بر شما خوش. مطلب خوبی بود.
و اینکه بنده متوجه یک موضوع نشدم.
متاسفانه، من آدمی هستم که هر کاری که از دستم بر بیاد(چون غیر منطقی فکر نمی کنم بخواهم هر کاری انجام بدم) برای کسانی که به اصطلاح برای من مهم هستند، انجام میدم، هر چند ناچیز.
به این خاطر گفتم به اصطلاح که افرادی که تا حالا باهاشون دوست شدم، متاسفانه منفعتی براشون داشته و بعد از یه مدتی دیگه حتی سراغ من رو نگرفتند.
این خواسته ی زیادی هست که وقتی سه یا چهار بار برای اینکه (یک فرد به مشکل خورده و برای حل یا کمک به حل شدنش باهاش تماس میگیرم جوابم رو نده و رد کنه تماسم رو، و یا حتی یه پیامک ساده نده که: من الان مشغولم و بعدا پیام میدم یا زنگ میزنم یا هر چیزی، و اینکه من گفتم : حداقل برای احترام به منم شده یه زنگ میزدی یا خبر میدادی؟)؟ و اون آدم به جاش به من میگه هر دفعه زنگ میزنی، غر میزنی؟
من دوست و رفیقی ندارم و همه اینجوری با من رفتار میکنند.
ممنون میشم پاسخ بدین
سلام.
متشکرم.
به هر حال هر کسی با این دید وارد یک رابطه ی دوستی میشه که اون دوستی براش یک نفعی داشته باشه. مثلاً حال خوب، تفریح و خوش گذرونی و ….
شما هم از دوستانتون یک سری توقعات دارید و اگر این توقعات رو با روش این مقاله باهاشون درمیون گذاشتید و نپذیرفتند، بهتره به رابطه پایان بدید.
امیدوارم در ادامه دوستانی رو پیدا کنید که هر دو طرفتون به هم دیگه نفع برسونید.
خیلی قانع کننده بود و ممنونم بابت پاسخگوییتون، موفق باشین :)
سلام من یه دوست مجازی دارم که ۲.۵ ساله میشناسمش..
دوماه پیش سر یه مسئله الکی و بیهوده دعوا کردیم و از اون موقع حرف نزدیم با هم
ولی من مدام دلتنگش میشم و همش میاد تو فکرم
آخرین بار بهم گفت دوتا آشنا باشیم و دیگه حرف نزنیم.
ولی من نمیتونم بیخالش شم میشه راهنمایی کنین
با سلام.
به نظرم ایشون به ادامه ی ارتباط تمایل نداره و این یک علاقه ی یکطرفه از سمت شماست و ادامه اش براتون بی فایده است.
موفق باشید.
سلام.
حدود دو سال پیش با یکی از افرادی که ازش فقط یه مختصر آشنایی داشتم، دوست شدم.
این دوستی من و اون رفته رفته قوی تر و قوی تر شد. هم تو فضای مجازی و هم تو دنیای واقعی.
یه چند ماهی همین جور گذشت (من 17 سالمه و دانش آموزم) تا اینکه مهر ماه اون سال رسید و مدارس شروع شد و ارتباطمون کمتر شد و همینجور کمتر شد، بدون هیچ دلیلی. فقط هم از طرف اون اینجور شد و چند ماه گذشت تا اینکه یه روز من بهش پیام دادم و در مورد این رفتارش ازش توضیح خواستم و گفتم که یه قرار بزاریم اما اون هی طفره میرفت آخرش هم با هم دعوامون شد و به کل ارتباطمون قطع شد، تا حدود یک ماه یک ماه و نیم.
اما از اونجایی که ما تو یه محله زندگی میکنیم، ناخواسته همدیگه رو میدیدم. یه روز دیدم که بهم پیام داده و معذرت خواهی کرده و گفته بود بیا بیرون ببینمت اما از اونجایی که من اون روزا خیلی سرم شلوغ بود نرفتم پیشش.
گذشت و گذشت تا اینکه من تو بازه های زمانی مختلف بهش گفتم بیا بیرون اما این بار اون اصلا جواب پیام هام رو نمیداد و جواب تلفنمم نمیداد، من دو بار به طور کامل خواسته ام رو به اون گفتم اما اون در نهایت بیتوجهی میکرد.
توی این مدت من از دستش خیلی دلخور شدم، چون اون زمانی که ارتباطمون خوب بود من تا میشد دست رد بهش نمیزدم. حداقل جوابش رو درست میدادم.
اون اوایل که شروع کرد به این رفتار ها من به چشم تجربه و.. نگاه میکردم اما بعد ترش با این رفتار های از نظر من کاملا خودخواهانه من رو کامل از خودش دلخور کرد.
الان هم با توجه به شرایطی که پیش اومده، ممکنه خیلی بیشتر از قبل و هر روز ببینمش.
میخواستم بهم مشورتی بدید در این مورد.
من تصور میکنم اصلا این دوستی چون تو 15 سالگیم برقرار شد و منم خیلی بیتجربه تر از الان بودم از اصل مشکل داره.
لطفا جواب من رو بدید با تشکر
بله، حق با شماست.
به نظر میرسه تاریخ انقضاء دوستی تون سر اومده.