سبد خرید

اهمالکاری یا بی قاطعیت بودن؟

اهمالکاری یا بی قاطعیت بودن؟

امروز یه سری سختی ها رو تحمل می کنم که بقیه نمی خوان اون سختی ها رو تحمل کنند. خیلی ها فرصت میسازند برای خودشون. خیلی ها همون فرصت هایی که اتفاقی میاد جلوشون رو از بین می برند.

جنس اهمالکاری به شدت با جنس رفتارهای بی قاطعیت، یکیه، توی ارتباطات.

قاطعیت نداشتن، به طرز وحشتناکی می تونه نمونه ی رفتاری ارتباطی اهمالکاری باشه.

اهمالکاری یعنی چی؟

بی دلیل، تصمیم یا اقدامی رو به تعویق بندازیم. اونی بده که وسط جهنمه ولی نمی خواد تو جهنم باشه. تکلیف مرزهای زندگیش رو معلوم نکرده.

بسیاری از آدم ها اون اراده رو یه بار نداشتن که تصمیم بگیرند: یه بار پاشو مرزهای زندگیت رو مشخص کن. هر کسی میاد توی این زندگی، هر کاری دلش می خواد، میکنه. عروسک خیمه شب بازی بقیه ای هستی.

اراده می خواد که یک بار مشخص کنی برای خودت که کی اجازه داره چقدر وارد این مرز بشه؟

معمولاً انتظار چیزی، از انجام خود اون کار، دردناک تره.

اهمالکاری و نبود قاطعیت و خجالت، دست در دست هم دارند میرند. خیلی چیز عجیبیه.

چون احساساتش رو خوب نمی تونه مدیریت بکنه، با خودش خوب نیست. وقتی از خودت بدت میاد، اراده ات ضعیف تر میشه. بنابراین بیشتر اهمالکاری می کنی. چون برای کسی که دوستش نداری، کاری نمی کنی. تو برای کسی که دوستش داری، کار می کنی. حالا وقتی خودت رو دوست نداری، برای خودت کاری نمی کنی. بقیه رو میذاری توی اولویت.

اونوقت میگی عمرم تموم شد و فقط برام یه حسرت موند.

تعیین تکلیف کردی با خودت من می خوام کی باشم؟ من می خوام چجور آدمی باشم؟ من کی باشم؟ من می خوام حسرت نخورم. چون خیلی از آدم ها فقط دارند حسرت می خورند. چیکار کردم من با زندگیم؟ هیچی. خیلی چیزها پول نمی خواد. ولی حسرتش می مونه با آدمها.

یکی از بدترین چیزها ناامیدیه. اینکه من نمی تونم تغییر کنم. محکم به خودت قول بده که چه انسانی می خواهی باشی؟ با قاطعیت بیشتر، با اهمالکاری کمتر. کسی که می تونه بهتر با احساساتش کنار بیاد، کارهای سخت تر رو انجام میده و کسی هست که اراده ی کافی داره. اونوقت تو دیگه زندانی اینها نیستی، پادشاه اینهایی.

و به خودت قول بده. قول بدون عمل نه ها. قولی که واقعاً می خواهی عمل کنی. می خوام یک گام بردارم، تعهد می دم یک گام بردارم برای اینکه بهتر بشم.

ببین شما در مواجهه در تصمیمات زندگیت کدوم یک از این آدم ها بودی تا حالا؟ به خاطر این اهمالکاری، نبود قاطعیت، چقدر تا حالا توی زندگیت، فرصت از دست دادی؟

ببین چقدر ازت قرض گرفتند و پس ندادند؟ ببین چقدر درخواست نکردی که پول بیشتری بگیری؟ حالا ممکنه در مصاحبه شغلی بوده یا درخواست افزایش حقوق ندادی.

کجا اهمالکاری کردی و خجالت کشیدی و قرارداد ننوشتی، حرف ها عوض شده یا پولت رو بالا کشیدند؟ و هیچ سندی و مدرکی نداشتی؟

کجا خرج یک رابطه ی یکطرفه کردی؟ فقط واسه یکی خرج کردی اما اون هیچی نذاشت؟ و اهمالکاری کردی که به خودت بیای که من دارم چه کار می کنم؟!

کجا توی مذاکره ها کوتاه اومدی؟ سر یک خرید ساده مذاکره نکردی؟

می بینی چقدر فرصت آدم می تونه از دست بده به خاطر نبود قاطعیت؟

کجا قرارداد اشتباهی رو امضاء کردی؟ سر تعارف و چونه و اینها. یا مثلاً ضامن شدی واسه آدمی که واقعاً نباید ضامنش می شدی. کجا حرفت رو نزدی توی جمع؟ کجا به خاطر تعارف ها دچار بیماری شدی؟

یه چیزی مهم تر از اون وجود داره. و اون اینه که با خودت بد شی، از دست خودت ناراحت شی، به خودت لعنت بفرستی.

چطوری می خواهی به اون اهمالکاری بی قاطعیت بودن غلبه کنی؟

قاطعیت نداریم که حقمون رو بگیریم. قاطعیت نداریم حرفمون رو بزنیم. قاطعیت نداریم اونجوری که می خواهیم زندگی کنیم. قاطعیت نداریم در جمع صحبت کنیم. قاطعیت نداریم قرارداد بنویسیم. قاطعیت نداریم نه بشنویم.  قاطعیت نداریم به دیگران نه بگیم.  همه اینها…

عمر گران میگذرد خواهی نخواهی.

 

دیدگاه‌ها ۰