سبد خرید

8 دسته از خلافکاران گفتگو که نباید جزء آنها باشیم+قوانین گفتگو

8 دسته از خلافکاران گفتگو که نباید جزء آنها باشیم+قوانین گفتگو

قوانین گفتگو

در سخنرانی که در جمعی از دوستان داشتم به این موضوع پرداختم که یک سری آدم ها هستند، به محض اینکه با آنها وارد صحبت می شویم، مکالمه مان را نابود می کنند.بنابراین لازم است در گفتگوها مراقبت چنین افرادی باشیم و با آنها برخورد جدی تری داشته باشیم.خلافکاران گفتگو،از قوانین گفتگو سرپیچی می کنند.

خلافکاران گفتگو، هشت دسته هستند.مراقبت باشیم خودمان جزء این هشت دسته نباشیم.در این فصل، روش هایی را برای مقابله با این خلافکاران خواهم گفت.

[alert type=”info”]نقل قول:هنر اصلی گفتگو، تنها گفتن سخن درست در جای درست نیست،بلکه بسیار دشوارتر از آن،گفتن سخن نادرست در زمانی است که به گفتن آن وسوسه می شوید.[/alert]

1- بازجویان

تا حالا شده یک نفر پشت سر هم از شما سوال بپرسد که: شغلت چیست؟چند سالت است؟مجردی یا متاهل؟بچه هم داری؟اهل کدام شهری؟کجا کار می کنی؟چند سال سابقه کار داری؟از چه زمانی تهران زندگی می کنید؟

تا حالا شده از اینکه یک نفر پشت سر هم از شما سوال می پرسد،احساس معذب بودن کرده باشید؟

بازجو ها معمولا عصبی هستند.آن ها ما را سوال پیچ می کنند.در برابر اینگونه افراد ما اجازه نداریم توضیح اضافی بدهیم یا سوالی بپرسیم.فقط باید خیلی کوتاه و سریع به آنها جواب دهیم.بعد از اینکه سوالات بازجو تمام شد،بدون اینکه حرفی از خودش بزند، بدون هیچ توضیحی می رود.

هیچ کس دوست ندارد مورد بازجویی قرار بگیرد.دقت کنیم ممکن است خود ما نیز بعضی وقت ها این روش را در مورد یک نفر دیگر بکار بگیریم.

وقتی ما فقط سوال بپرسیم و از خودمان چیزی نگوییم، طرف مقابل احساس ناامنی می کند.ولی وقتی ابتدا از خودمان هم بگوییم،طرف مقابل احساس امنیت می کند.اینگونه بازجویی به گفتگوی متعادل تبدیل می شود.

برای اینکه بازجو نباشیم،اگر به جای پرسیدن سوالات بسته پشت سرهم، سوالات باز و توضیحی تر بپرسیم،در گفتگو موفق تر خواهیم بود.اگر عمیقا جویای احوال دیگران شویم،آن ها اطلاعات بیشتری از خودشان به ما خواهند داد.

اگر گیر یکی از بازجو ها افتادیم،باید کنترل گفتگو را به دست  بگیریم.بنابراین تا جایی که می توانیم از آنها سوالات توضیحی بپرسیم و به جواب هایشان خوب گوش دهیم.

به طور مثال بپرسیم شغلت چیست؟بعد از این سوال، برای اینکه راجع به شغلش بیشتر پرس و جو کنیم،بپرسیم چه شد که وارد این کار شدی؟این روش باعث می شود بتوانیم کنترل گفتگو را به دست بگیریم.

2- زیاده گویان

تا حالا دید آدم هایی را که فقط از خود، فرزندان و دارایی هایشان تعریف می کنند؟تا حالا شده از دستشان کلافه شده باشید؟

این جور آدم ها استاد بزرگ کردن موضوعات مختلف هستند.آن ها موفقیت هایشان را بزرگ جلوه می دهند و  از خودراضی به نظر می رسند.

آن ها دوست دارند در هر جمعی خودی نشان دهند.این دسته از آدم ها دنبال یک سری گوش شنوا می گردند.برای آنها هر چقدر تعداد افراد جمع بیشتر باشد،بهتر است.

[alert type=”info”]نقل قول:زیاده گویی معتدل، نمک گفتگو است.شما نباید در آن زیاده روی کنید.ولی حذف کامل آن هم موجب بی مزه شدن همه چیز می شود.[/alert]

مشکل از زمانی شروع می شود که وقتی زیاده گویان، وارد هر جمعی می شوند، دوست دارند همه ساکت  شوند و به شرح قهرمانی های آن ها گوش دهند.آن ها پُز درآمد، دارایی، کار و فرزندانشان را می دهند.

حوصله همه از شنیدن حرف هایشان سر می رود.آدم های کسل کننده به طور معمول پرحرف هستند.بنابراین شنوندگان در انتظار کوچک ترین فرصت برای خلاصی از آنها هستند.

راه خلاصی از این گروه آدم ها این است که موضوع بحث را عوض کنیم.بهتر است بحث را به سمت زندگی شخصی  و کاری خودمان بکشانیم.

حواسمان باشد زمان هایی که خودمان هم بیش از حد راجع به ماجراهایمان صحبت می کنیم،از این کار جلوگیری نماییم.

چگونه متوجه شویم که کسل کننده شده ایم؟

وقتی لبخند شنوندگان روی لب هایشان خشک شده،چشمان آن ها این ور و آن ور می رود، سعی می کنند میان سخن ما بدوند، ناآرام و بی قرار خود را به این طرف و آن طرف حرکت می دهند و یواشکی به ساعت خود نگاه می کنند، نشان می دهد مخاطبان از حرف های ما خسته شده اند.در اینگونه مواقع آنها ناامید به نظر می رسند.

پس اگر این نشانه ها را در شنوندگان دیدیم،وقت پایان دادن به حرفمان است.

[alert type=”info”]نقل قول:زیاده گویی اغلب مصداقی از چیزی غیرموجود و خیالی اشتباه است.[/alert]

3- خودستایان

تا حالا شده به کسی بگویید دنبال کار هستید و او در ادامه حرف شما از مشکلات کاری خودش بگوید و اینکه بی کاری بهتر از چنین کاری است؟

تا حالا شده از مشکلات ازدواج خود تعریف کنید، بعد طرف مقابل بگوید باز خدا را شکر کن ازدواج کردی،من که هنوز مجردم چی؟

تا حالا شده دارید از اخلاق بد مدیرتان تعریف می کنید، یکدفعه طرف مقابل وسط حرفتان بگوید:مدیر من هم اینطوری است و شروع کند به صحبت کردن از بدی های مدیر خودش؟

تا حالا شده دارید داستان فرزندانتان را تعریف می کنید، وسط حرفتان، طرف مقابل داستان فرزندان خودش را گفته باشد؟

این دسته از آدم ها منتظرند کسی یک داستان بگوید، بعد روی دست او بلند شوند.این ها تصور می کنند اگر روی دست کسی که حرف می زند، بلند شوند، نشان می دهند که خیلی خوب به حرف های او گوش داده اند. آنها متوجه نیستند که این کار، باعث آزردگی اشخاص می شود.

این دامی است که همه ما ممکن است در آن بیفتیم.یعنی وسط حرف دیگران یاد تجربه مشابه خودمان بیفتیم و شروع به تعریف کردن از آن کنیم.معمولا در این زمان عبارات “من هم آنجا بودم” ، “این را من هم تجربه کردم” را به زبان می آوریم.

وقتی این عبارات را به زبان می آوریم،یعنی داستان طرف مقابل قدیمی است.در نتیجه او احساس می کند باید از گفتن این داستان تکراری و خسته کننده بپرهیزد.

4- انحصارجویان

داستان:چند سال پیش در یک مهمانی،آقایی شروع به خواندن شعرهایی که با خود همراه داشت، کرد.او آنقدر با صدای بلند شعر می خواند و راجع به آن بحث می کرد که همه حضار از دستش کلافه شده بودند.ولی او متوجه کلافگی بقیه نبود.او آنچنان رشته کلام را در دستش گرفته بود که به هیچ کس دیگری اجازه صحبت کردن نمی داد.

انحصارجویان همه اش از ماجراهای خودشان صحبت می کنند،بدون اینکه متوجه خستگی و ناراحتی مخاطبانشان شوند.آنها از اینکه توجه دیگران را به خود جلب کرده اند، خوشحال هستند.

[alert type=”info”]نقل قول: انحصارجو تصور می کند منظور از گفتگو این است که او صحبت کند و دیگران سر تکان دهند.[/alert]

در مواقعی که کاسه صبرمان لبریز شده و می خواهیم به صحبت گوینده انحصارجو پایان دهیم، بهتر است کمی با او همراهی کنیم و خلاصه ای از حرف هایش را بگوییم، سپس یک دلیل برای خاتمه دادن به صحبتش بیاوریم.

تصور کنید دوستتان با آب و تاب یک ساعت دارد راجع به بازی فوتبال روز گذشته اش صحبت می کند.شما دیگر وقت ندارید و می خواهید به کارتان برسید.بهتر است بگویید:چه خوب پس خیلی عالی بازی کردید.من دیگر باید به کارم برسم.اگر وقت کردم،باز هم راجع به بازی تان صحبت می کنیم.اینگونه با زبان خوش اعلام کرده اید که وقتتان برای گفتگو تمام شده است.

در گروه ها اگر دیدیم کسی زیادی دارد صحبت می کند، مدیریت گفتگو را به عهده بگیریم.هر کس تنها پنج دقیقه فرصت دارد از خودش بگوید، بعد از آن با جمع بندی حرف او و طرح یک سوال، توپ صحبت را به نفر بعدی پاس دهیم.

بطور مثال بگوییم:

  • زهرا، ماجرای روز اول کاری ات خیلی جالب بود، گلناز، حالا تو از ماجرای روز اول کاری ات بگو.
  • علی، این جور که معلوم است شغلت خیلی سخت است، راستی عمو جان شما تعطیلات نوروز را چطوری گذراندید؟

اینگونه توپ کلام را بین آدم ها دست به دست می دهیم.

معمولا افراد مسن این ویژگی انحصارجویی را دارند.اینگونه مواقع فقط کوتاه بیاییم و به حرف های آنها گوش دهیم.به عبارت دیگر، این کار را فرصتی برای نشان دادن مهربانی مان به آنها تلقی کنیم.

یادمان باشد اگر بیشتر از پنج دقیقه صحبت کرده ایم، وقت آن رسیده که میدان گفتگو را به دیگری واگذار کنیم.می توانیم این کار را با پرسیدن سوال از آنها انجام دهیم.

نمونه سوالات:

  • آیا تا حالا به آنجا مسافرت کرده اید؟
  • آیا تا حالا چنین اتفاقی برای شما افتاده است؟
  • در این مورد نظر شما چیست؟
  • اگر شما جای من بودید، چه کار می کردید؟

[alert type=”warning”]نکته مهم: در جمع ها افرادی را که ساکت هستند، به حرف بکشانیم.آنها را با طرح یک سوال یا نظرخواهی مخاطب قرار دهیم و از آنها برای شرکت در گفتگو دعوت کنیم.بطور مثال بگوییم،مسعود، نظر تو در این باره چیست؟[/alert]

5- دزدان

اگر زمانی که سعی می کنید نظرتان را بیان کنید، در میان صحبت شما پریده باشند، متوجه میزان ناراحتی ناشی از این کار شده اید.

[aparat id=”eC9RZ”]

دزدها معمولا عصبی هستند.آنها صبر ندارند.دزدها وسط حرف دیگران می پرند،چون می دانند آن ها بعدش چه می خواهند بگوید.دزدها با حرف های طرف مقابل موافق نیستند و می دانند که او اشتباه فکر می کند.در نتیجه عجله دارند به او بفهمانند که فکرش اشتباه است.

دزدها سوالات نامربوط می پرسند.آنها نظرات بی مورد می دهند و تکمیل کننده جمله دیگران هستند.

بطور مثال وقتی گوینده می گوید:آهسته جلو رفتم و به صورتش نگاه کردم و دیدم…دزد می گوید:ترسیده بود؟غش کرده بود؟مرده بود؟خوابیده بود؟

دزدها به گفتن داستان کمک می کنند.همچنین آنها در مورد جزئیات بی ارزش بحث راه می اندازند.

[alert type=”info”]نقل قول: به نظر من برای توهین به یک نفر یا صدمه زدن به احساسات او، هیچ راهی سریع تر از این نیست که وقتی سعی می کند به شما چیزی بگوید، سخنش را قطع کنید.[/alert]

حال اگر طرف مقابل حرف ما را قطع کرد، برای ادامه دادن به صحبتمان از جملات زیر استفاده کنیم:

  • همانطور که داشتم می گفتم….
  • به آنچه داشتم می گفتم برگردیم…
  • من مایلم به حرف های شما گوش کنم ولی اول من…
  • می شود موضوع را تمام کنم؟
  • برمی گردم به موضوع حرفم
  • من حرفم را تمام نکرده بودم…
  • حرفم تمام نشده است.
  • اجازه دهید من حرف هایم را تمام کنم و پس از آن شما می توانید حرف بزنید.
  • بله، ولی…

اگر ما جزء قطع کنندگان صحبت دیگران هستیم، بهترین راه حل این است که وقتی کسی در حال سخن گفتن است، دهانمان را ببندیم.هر چند که این کار برایمان خیلی سخت است.

[alert type=”info”]نقل قول:گفتگو تنها زمانی امکان پذیر است که ما بتوانیم خود را کنترل کنیم.سخن گفتن خوب مستلزم انضباط شخصی بسیار زیاد است.[/alert]

اعتراف می کنم که خودم بارها وسط حرف دیگران پریده ام.از این به بعد بیشتر مراقب این مسئله هستم.

6- جرزنندگان

این افراد به هر سوال توضیحی که از آنها می پرسیم، در یک کلمه پاسخ می دهند.آنها اینگونه به خاموش شدن شعله گفتگو کمک می کنند.بطور مثال اگر آنها بپرسیم، آخر هفته چه کار کردی؟می گویند:هیچی.

راه مقابل با جرزنندگان این است که اگر به پرسش های یک کلمه ای آنها به صورت توضیحی جواب دهیم، یاد می گیرند که آنها هم توضیحات بیشتری بدهند.

بطور مثال اگر جرزنندگان از ما بپرسند: تعطیلات خوش گذشت؟نگوییم:خوش گذشت،شما چطور؟بلکه توضیح دهیم:خوب بود،رفتیم سری به موزه آبگینه تهران زدیم.نکته جالب موزه این بود که هر ظرف شیشه ای قدیمی که می خواستی،آنجا پیدا می شد.من ظرف های کوچکی را که هنرمندانه روی آن طراحی شده است،خیلی دوست دارم.اینگونه کمی اطلاعات بیشتر راجع به خودمان به او می دهیم و کمک می کنیم تا او بتواند از بین آنها سوالی از ما بپرسد.در نتیجه این رفتار، او با ما احساس نزدیکی بیشتری می کند و به حرف می افتد.اینگونه گفتگو جریان پیدا می کند.

[alert type=”danger”]هشدار:در حضور افراد جرزننده، ممکن است به گوینده انحصارجو تبدیل شویم.تمرین کنیم که بتوانیم جلوی خود را بگیریم و کمی حرف بزنیم.پس به او هم اجازه دهیم تا در گفتگو مشارکت کند.[/alert]

7- همه چیزدانان

آنها همه چیز را می دانند و همیشه حق به جانب هستند.همه چیزدانان، لزومی نمی بینند که نظر دیگران را بپرسند.آنها نسبت به دیگران بی اعتنا هستند.

همه چیزدانان به جز نظر خود به نظر هیچ کس دیگری علاقه نشان نمی دهند.هیچ کس این جور آدم ها را دوست ندارد.تا حالا با همچنین آدم هایی برخورد کرده اید؟

برای اینکه همه چیزدان نباشیم، وقتی نظرمان را در جمعی مطرح می کنیم،حتما بگوییم که این نظر شخصی ما ،طبق تجربه ماست و ممکن است درست نباشد.همچنین هنگام صحبت، بصورت مداوم نظر دیگران را نیز جویا شویم.

8- نصیحت کنندگان

این دسته از آدم ها را می توانیم از انواع و اقسام راه حل هایی که برای دیگران ارائه می دهند، بشناسیم.این افراد با حالتی نصحیت کننده، رشته سخن را در دست می گیرند.آنها به ما خواهند گفت که بهتر است نظریاتشان را بپذیریم.تا حالا همچنین آدم هایی را دیده اید؟

دقت کنیم که یکی از نصیحت کنندگان نباشیم و هرگونه تمایل به آموزش دادن را در نطفه، خفه کنیم.

نصیحت کردن ما می تواند به راحتی یک گفتگوی خوب را از بین ببرد.اما اگر در مسائل آدم ها عمیق تر شویم و آنها را بیشتر بشناسیم و به جای دادن راه حل، از احساسات آنها پشتیبانی کنیم،بسیار موثر تر خواهیم بود.

بهتر است به جای نصیحت کردن، به طرف مقابل بفهمانیم که مشکل او برای ما اهمیت دارد.در واقع پند و اندرز ما در هیچ موقعیتی برای کسی خوشایند نیست.

هنگام گوش دادن به سخنان مخاطب، لازم است:

  • اول، احساس طرف مقابل را حدس بزنیم.
  • دوم، نیاز طرف مقابل که باعث این احساس در او شده را حدس بزنیم.
  • سوم، از نصیحت کردن بپرهیزیم.

[alert type=”success”]داستان :چند وقت پیش، بعد از کلاس با دوستم هانیه صحبت می کردم.هانیه، مربی بدمینتون در باشگاه ورزشی است.او داشت از اینکه تعداد شاگردانش کم اند، شکایت می کرد.من بدون اینکه هاینه از من راهنمایی بخواهد به او گفتم: “برای جلب مشتری، بازاریابی اینترنتی کن.” هانیه این نصیحت مرا نادیده گرفت. شب که به این موضوع فکر کردم، متوجه شدم هانیه تنها نیاز به گوش دادن و همدلی من داشت.او نمی خواست در آن لحظه نصیحتش کنم.هانیه دلش می خواست با تمام وجودم در آن لحظات به او تنها گوش می دادم. او دلش می خواست،احساس و نیازش را درک می کردم.پس بهتر بود به او می گفتم،”انگار از اینکه تعداد شاگردانت کم هستند ناراحتی،چون دلت می خواهد درآمد بیشتری داشته باشی.”همین و بس. احساس هانیه: ناراحتی نیاز هانیه: درآمد بیشتر[/alert]

[alert type=”success”]بارها این گفتگو بین من و مادرم رد و بدل شده است: من: حالت چطور است؟ مادر: سرم درد می کند. من: اگر اینقدر فکر و خیال نکنی، سرت درد نمی گیرد. در اینجا توصیه من به مادرم غیرضروری بود.بهتر بود به جای آن، می گفتم: من: پس حالت خیلی بد است.الان فقط به سکوت و استراحت نیاز داری.[/alert]

دوستان خوبم ،در این مقاله با قوانین  گفتگو آشنا شدیم که شامل موارد زیر است:

  1. پشت سر هم سوال نپرسیم.
  2. فقط از موفقیت های خودمان تعریف نکنیم.
  3. وسط داستان دیگران،داستان خودمان را تعریف نکنیم.
  4. فقط از ماجراهای خودمان صحبت نکنیم.
  5. وسط حرف دیگران نپریم.
  6. به سوالات دیگران فقط در یک کلمه پاسخ ندهیم،بلکه توضیحات بیشتری دهیم.
  7. فکر نکنیم که همیشه حق با ماست و ما درست می گوییم.
  8. نصیحت نکنیم.

همچنین به هشت دسته از خلافکاران گفتگو که از قوانین گفتگو در بالا سرپیچی می کنند،اشاره کردم:

  1. بازجویان
  2. زیاده گویان
  3. خودستایان
  4. انحصارجویان
  5. دزدان
  6. جرزنندگان
  7. همه چیزدانان
  8. نصیحت کنندگان

برای دانستن اینکه هنگام گفتگو چگونه  صحبت کنیم تا جذاب شویم،پیشنهاد می کنم مقاله زیر را هم بخوانید:

چگونه صحبت کنیم تا جذاب شویم؟

بخشی از کتابم به نام جرقه

جهت تهیه کتاب جرقه،به لینک زیر مراجعه نمایید:

کتاب جرقه

دیدگاه‌ها ۲