سبد خرید

کم حرفی را بشکنید، ارتباطاتتان را بسازید

کم حرفی را بشکنید، ارتباطاتتان را بسازید
5/5 - (1 کاربر)

کم حرفی، یکی از چالش‌هایی است که بسیاری از افراد با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این مسئله می‌تواند در روابط اجتماعی، محیط کار و حتی زندگی شخصی تأثیرات منفی بگذارد. اما خبر خوب این است که می‌توان با تمرین و تلاش، بر کم حرفی غلبه کرد و ارتباطاتمان را بهبود بخشید.

تا حالا شده هنگام گفتگو، وقتی نوبت شما می رسد، انگار هیچ چیز یادتان نمی آید که بگویید؟ تا حالا شده در جلسه خواستگاری، ندانید چه بگویید؟ تا حالا شده با یک نفر سر صحبت را باز کردید، اما در ادامه، ذهنتان قفل کرده و نمی دانستید چه بگویید؟

چرا کم حرف هستیم؟

دلایل کم حرفی متنوع هستند و ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • خجالتی بودن: ترس از قضاوت شدن یا اشتباه کردن، یکی از دلایل اصلی کم حرفی است.
  • کمبود اعتماد به نفس: اعتقاد به اینکه حرف‌های ما ارزش شنیدن ندارد، می‌تواند باعث شود کمتر صحبت کنیم.
  • ترس از رد شدن: نگرانی از اینکه دیگران نظری منفی نسبت به ما داشته باشند، ما را از صحبت کردن باز می‌دارد.
  • تجربیات منفی گذشته: تجربه‌های ناخوشایند در ارتباطات قبلی، می‌تواند اعتماد به نفس ما را کاهش داده و باعث شود کمتر صحبت کنیم.

در این مقاله راهکارهای را به شما نشان می دهم که شعله یک گفتگوی در حال خاموشی را زنده کنید.

حفظ و ادامه گفتگو آسان است، به شرطی که راهکارهایش را بدانیم.

راهکارهایی برای غلبه بر کم حرفی در شروع مکالمه با افراد جدید

توجه به محیط اطراف 

تا حالا شده بعد از اینکه سرصحبت را باز کردید، پس از چند تا سوال پرسیدن و اظهار نظر کردن، زبانتان بند بیاید و دیگر سوالی برای پرسیدن نداشته باشید؟ در این مواقع یک سکوت تلخ و اذیت کننده به وجود می آید. آدم ها ممکن است حرف هایی که در گفتگو رد و بدل شده را فراموش کنند، اما این سکوت های تلخ و آزاردهنده به یادشان می ماند.

ممکن است در شرایطی قرار بگیریم که واقعاً سوالی به ذهنمان نمی رسد. در این حالت موقعیتی را که در آن هستیم، با دقت زیر نظر بگیریم و ارتباط بین خود و محیطی را که در آن هستیم،کشف کنیم.

اگر این سؤالات را از خود بپرسیم، به ما در کشف این ارتباط کمک می کند:

  • چرا اینجاییم؟
  • چی شد که سر از اینجا در آوردم؟
  • اینجا چه کار می کنند؟
  • چه چیزی باعث جالب شدن اینجا می شه؟
  • چه اطلاعاتی در مورد اینجا می تونم از فرد دیگه بگیرم؟
  • قبلاً هم اینجا آمده ام؟
  • چه احساسی نسبت به اینجا دارم؟

با دقت کردن به محیط اطراف، به راحتی می توانیم با دیگران گفتگو کنیم. وقتی علت حضورمان معلوم می شود، می توانیم علت حضور دیگران را هم کشف کنیم. چنین فرایندی، موضوعات متعددی را برای گفتگو در اختیارمان می گذارد. کافی است موقعیت حاضر را در نظر بگیریم تا بتوانیم موضوعی را پیدا کنیم که بتوانیم درباره آن سؤال یا اظهار نظر کنیم.

خیلی از ما به جای اینکه تمرکز را روی آدم ها و محیط اطراف بگذاریم، غرق در افکار خود می شویم. تمرکز ما بیشتر روی این است که:

  • مردم چه فکری درباره من می کنند؟
  • آیا من جذاب به نظر می رسم یا زشت؟
  • آیا مورد تأیید دیگران هستم؟
  • آیا به نظر احمق میام یا باهوش؟
  • و چیزهایی از این قبیل.

این افکار، باعث دستپاچگی ما می شوند. و اینگونه از تمام چیزهایی که در محیط اطراف رخ می دهد، غافل می شویم. در نتیجه تمام چیزهایی که جلوی چشم ماست و می تواند موضوع خوبی برای گفتگو باشد، هدر می رود. اگر به جای غرق شدن در افکار خود، به محیط اطراف توجه کنیم، اعتمادبه نفسمان بالاتر می رود. در نتیجه، کمتر دستپاچه می شویم و این گونه گفتگو به صورت طبیعی ادامه پیدا می کند.

کم حرفی

یکی از ساده‌ترین و موثرترین روش‌ها برای شروع یک مکالمه با افراد جدید، استفاده از محیط اطراف است. این روش نه تنها یخ گفتگو را می‌شکند، بلکه به شما کمک می‌کند تا با افراد جدید ارتباطی صمیمانه‌تر برقرار کنید.

مثال‌هایی از شروع مکالمه با استفاده از محیط اطراف:

  • در یک کافه: “این قهوه خیلی بوی خوبی می‌ده، چه نوع قهوه‌ای سفارش دادید؟” یا “فضای این کافه خیلی آرامش‌بخشه، قبلا اینجا اومده بودید؟” با اشاره به منوی کافه: “این قهوه‌های اسپرسو خیلی وسوسه‌انگیز به نظر می‌رسن! شما معمولاً چه چیزی سفارش می‌دید؟”با اشاره به دکور کافه: “این تابلوهای روی دیوار خیلی قشنگن. به نظرتون هنرمند این تابلوها ایرانیه؟”
  • در یک کنسرت یا نمایشگاه: “این آهنگ/تابلو خیلی قشنگه، نظر شما راجع بهش چیه؟” یا “قبلا از کارهای این هنرمند دیده بودید؟”
  • در یک همایش یا کنفرانس: “مطالب این سخنرانی خیلی جالب بود، نظر شما راجع به بخش… چی بود؟” یا “شما در چه رشته‌ای فعالیت می‌کنید؟”
  • در یک فروشگاه: “به نظرتون این رنگ برای این لباس مناسب‌تره یا اون یکی؟” یا “آیا می‌تونید بهم کمک کنید تا این محصول رو پیدا کنم؟”
  • در یک فضای عمومی: “چه هوای دلنشینی شده، نه؟” یا “این ساختمون چه معماری جالبی داره، نه؟”
  • در یک کتابخانه: با اشاره به قفسه کتاب‌ها: “این بخش کتاب‌های روانشناسی خیلی کامله. شما بیشتر کتاب‌های چه ژانری رو می‌خونید؟” با اشاره به یک رویداد فرهنگی: “دیدید که امروز قراره نمایشگاه کتاب کودک برگزار بشه؟ به نظرتون برای بچه‌ها مفید هست؟”
  • در یک پارک: با اشاره به طبیعت اطراف:“این درختای بید خیلی قشنگن، به نظرتون چقدر طول کشیده تا اینقدر بزرگ بشن؟”با اشاره به یک سگ: “سگ خیلی دوست‌داشتنی‌ای داری! نژادش چیه؟” “سگی که باهاش بازی می‌کنی نژادش چیه؟”
  • در یک موزه: با اشاره به یک اثر هنری:“این تابلوی نقاشی خیلی جالبه، به نظرتون هنرمند چی قصد داشته بیان کنه؟”
  • در یک کتابفروشی: “این کتاب رو خوندی؟ به نظرت چطوره؟”
  • در یک رستوران: “این غذا خیلی خوشمزه به نظر می‌رسه، شما چی سفارش دادید؟”

نکات مهم برای شروع مکالمه با استفاده از محیط اطراف:

  • صادق باشید: علاقه خود را به موضوعی که مطرح می‌کنید نشان دهید.
  • باز باشید: سوالاتی بپرسید که پاسخ‌های باز داشته باشند و به طرف مقابل فرصت دهد تا بیشتر صحبت کند.
  • گوش کنید: به صحبت‌های طرف مقابل با دقت گوش دهید و نشان دهید که به نظرات او علاقه‌مند هستید.
  • زبان بدن مثبت: از زبان بدن مثبت مانند لبخند زدن، تماس چشمی و حالت بدن باز استفاده کنید.
  • موضوعات عمومی: در ابتدا به موضوعات عمومی و بی‌طرف بپردازید تا طرف مقابل احساس راحتی بیشتری کند.

مزایای شروع مکالمه با استفاده از محیط اطراف:

  • یخ شکن قوی: این روش به شما کمک می‌کند تا به راحتی وارد گفتگو شوید.
  • موضوع مشترک: محیط اطراف یک موضوع مشترک بین شما و طرف مقابل است که باعث می‌شود گفتگو به راحتی جریان پیدا کند.
  • ایجاد ارتباط: با صحبت درباره محیط اطراف، می‌توانید به راحتی به موضوعات شخصی‌تری بپردازید.
  • کاهش اضطراب: تمرکز بر محیط اطراف می‌تواند به شما کمک کند تا اضطراب خود را کاهش دهید.

 

به یاد داشته باشید که مهم‌ترین نکته برای شروع یک مکالمه موفق، اعتماد به نفس و علاقه واقعی به صحبت با دیگران است. با تمرین و تکرار، می‌توانید به راحتی با افراد جدید آشنا شده و روابط اجتماعی خود را گسترش دهید.

شروع مکالمه با تملق صادقانه

تملق صادقانه یکی از ابزارهای قدرتمند برای شروع یک مکالمه و ایجاد ارتباط مثبت با افراد جدید است. با این حال، مهم است که بین تملق صادقانه و چاپلوسی تفاوت قائل شویم. تملق صادقانه به معنای بیان صمیمانه‌ی تحسین و قدردانی از ویژگی‌های مثبت فرد مقابل است، در حالی که چاپلوسی اغلب اغراق‌آمیز و با هدف دست‌یابی به منفعتی خاص انجام می‌شود.

چرا تملق صادقانه موثر است؟

  • ایجاد احساس خوب: وقتی از کسی تعریف می‌کنیم، احساس خوبی را در او ایجاد می‌کنیم و احتمالاً او نیز احساس مثبتی نسبت به ما پیدا خواهد کرد.
  • شکستن یخ: تملق صادقانه می‌تواند به عنوان یک یخ‌شکن عمل کرده و گفتگو را روان‌تر کند.
  • ایجاد ارتباط: با تمرکز بر نقاط مشترک و ویژگی‌های مثبت، می‌توانیم ارتباط عمیق‌تری با افراد برقرار کنیم.

نکات مهم برای استفاده از تملق صادقانه:

  • صادقانه باشید: از ویژگی‌های واقعی فرد مقابل تعریف کنید و از اغراق خودداری کنید.
  • خاص باشید: به جای کلی‌گویی، از ویژگی‌های خاص و منحصر به فرد فرد مقابل تعریف کنید.
  • به موقع و مناسب باشد: تملق باید در زمان و مکان مناسب بیان شود.
  • توجه به زبان بدن: همراه با کلمات، از زبان بدن مثبت مانند لبخند زدن و تماس چشمی استفاده کنید.
  • توازن را رعایت کنید: زیاده‌روی در تملق می‌تواند باعث شود که طرف مقابل به صداقت شما شک کند.

مثال‌هایی از تملق صادقانه:

  • در یک جلسه کاری: “ایده‌ای که برای پروژه جدید ارائه دادید، بسیار نوآورانه بود. من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم.”
  • در یک مهمانی: “این لباس خیلی به شما می‌آید، رنگش خیلی به چشمتان می‌آید.”
  • در یک کلاس آموزشی: “سوال بسیار خوبی پرسیدید، این نشان می‌دهد که شما به این موضوع خیلی عمیق فکر می‌کنید.”
  • در یک باشگاه ورزشی: “تمرینات شما خیلی قوی هستند، من واقعا تحت تاثیر قدرت بدنی‌تان قرار گرفتم.”

مثال های بیشتر:

در محیط کار:

  • هنگام ارائه یک پروژه: “ایده شما برای بخش بازاریابی واقعا نوآورانه بود. این نشان می‌دهد که شما چقدر به جزئیات توجه می‌کنید.”
  • در یک جلسه تیم: “تحلیل شما از داده‌ها بسیار دقیق بود. این به ما کمک می‌کند تا تصمیم بهتری بگیریم.”
  • هنگام دریافت کمک از همکار: “خیلی ازت ممنونم که به من کمک کردی این مشکل رو حل کنم. تخصص تو در این زمینه واقعا به کارم اومد.”

در محیط اجتماعی:

  • در یک کلاس ورزشی: “حرکات ورزشی‌ت خیلی روان و زیباست. مشخصه که تمرین زیادی می‌کنی.”
  • در یک مهمانی: “این لباس خیلی بهت میاد! رنگش خیلی به پوستت میاد.”
  • در یک کافه: “این کیک شکلاتی که درست کردی بوی فوق‌العاده‌ای داره. حتما خیلی خوشمزه‌ست.”

در روابط شخصی:

  • به همسر یا شریک زندگی: “امروز خیلی خوش‌قیافه شدی. این پیراهن جدید خیلی بهت میاد.”
  • به دوست: “خیلی خوشحالم که تو رو تو زندگیم دارم. همیشه به من انرژی مثبت می‌دی.”
  • به فرزند: “این نقاشی که کشیدی خیلی قشنگه. رنگ‌هاش خیلی شاد و زیباست.”

نکات مهم برای استفاده از تملق صادقانه:

  • خاص باشید: به جای کلی‌گویی، به ویژگی‌های خاص فرد اشاره کنید.
  • صدق داشته باشید: احساسات خود را صادقانه بیان کنید.
  • به موقع باشد: تملق باید در زمان مناسب و به جا بیان شود.
  • توجه به زبان بدن: همراه با کلمات، از زبان بدن مثبت استفاده کنید.
  • توازن را حفظ کنید: زیاده‌روی در تملق می‌تواند باعث شود که طرف مقابل به صداقت شما شک کند.

مهمترین نکته: تملق صادقانه باید از دل احساسات واقعی شما برآید. اگر صادقانه از کسی تعریف کنید، این احساس به او منتقل می‌شود و رابطه شما را قوی‌تر می‌کند.

تمرین و تکرار:

برای اینکه در استفاده از تملق صادقانه مهارت پیدا کنید، باید تمرین کنید. هر روز سعی کنید از یک یا دو نفر تعریف کنید. با گذشت زمان، این کار برای شما آسان‌تر خواهد شد و به طور طبیعی وارد گفتگوهایتان می‌شود.

به یاد داشته باشید: تملق صادقانه یک ابزار قدرتمند برای ایجاد ارتباطات مثبت است، اما نباید به عنوان تنها ابزار ارتباطی به آن تکیه کرد. برای ایجاد یک رابطه قوی، باید به گوش دادن فعال، همدلی و ابراز علاقه واقعی نیز توجه کنید.

شروع مکالمه با پرسیدن سوالات باز

یکی از موثرترین روش‌ها برای شروع یک مکالمه جذاب و عمیق، پرسیدن سوالات باز است. سوالات باز، سوالاتی هستند که جواب بله یا خیر ندارند و فرد را به تفکر و ارائه پاسخ‌های مفصل‌تر وادار می‌کنند. این نوع سوالات، فرصت خوبی را برای شناخت بیشتر طرف مقابل و ایجاد یک گفتگوی دو طرفه فراهم می‌آورند.

چرا سوالات باز مهم هستند؟

  • ایجاد تعامل: سوالات باز، مکالمه را پویا و جذاب نگه می‌دارند.
  • شناخت بهتر طرف مقابل: با پرسیدن سوالات باز، می‌توانید به جنبه‌های مختلف شخصیت و علایق فرد پی ببرید.
  • ساختن ارتباط عمیق‌تر: این سوالات، فرصتی برای ایجاد ارتباط صمیمانه‌تر و معنی‌دارتر فراهم می‌کنند.

مثال‌هایی از سوالات باز برای شروع مکالمه:

  • در یک جمع دوستانه:
    • “اگر می‌توانستی به هر جایی سفر کنی، کجا را انتخاب می‌کردی و چرا؟”
    • “بهترین خاطره‌ای که از کودکی داری چیست و چرا؟”
    • “اگر یک روز بتوانی هر کاری انجام دهی، چه کاری انجام می‌دهی؟”
  • در محیط کار:
    • “چه چیزی شما را به این شغل علاقه‌مند کرده است؟”
    • “بزرگ‌ترین چالشی که تا به حال در کار با آن روبرو بودید چه بوده است؟”
    • “اگر یک روز بتوانی شغلت را تغییر دهی، چه شغلی را انتخاب می‌کنی؟”
  • در یک رویداد اجتماعی:
    • “چه چیزی باعث شد که در این رویداد شرکت کنید؟”
    • “به نظر شما، مهم‌ترین چالش پیش روی جامعه امروز چیست؟”
    • “اگر یک کتاب بخواهی به همه توصیه کنی، چه کتابی را انتخاب می‌کنی و چرا؟”

نکات مهم برای پرسیدن سوالات باز:

  • سوالات مرتبط با محیط: از محیط اطراف یا موضوعی که در مورد آن صحبت می‌کنید، سوال بپرسید.
  • سوالات باز و گسترده: از سوالاتی استفاده کنید که پاسخ‌های کوتاه و یک کلمه‌ای نداشته باشند.
  • گوش دادن فعال: به دقت به پاسخ‌های طرف مقابل گوش دهید و سوالات بعدی خود را بر اساس پاسخ‌های او تنظیم کنید.
  • زبان بدن مثبت: با لبخند زدن، تماس چشمی و حالت بدن باز، نشان دهید که به صحبت‌های طرف مقابل علاقه‌مند هستید.
  • پرهیز از سوالات شخصی: در ابتدای آشنایی، از پرسیدن سوالات بسیار شخصی خودداری کنید.

مثال‌های دیگر:

  • “چه چیزی به شما انگیزه می‌دهد که هر روز از خواب بیدار شوید؟”
  • “اگر یک مهارت جدید می‌خواستی یاد بگیری، چه مهارتی را انتخاب می‌کردی؟”
  • “بهترین توصیه‌ای که تا به حال شنیده‌ای چیست؟”
  • “چه چیزی باعث می‌شود احساس خوشحالی کنی؟”

با تمرین و تکرار، می‌توانید به راحتی از سوالات باز برای شروع مکالمات جذاب و عمیق استفاده کنید.

از خود شروع کنید

یکی از روش‌های موثر برای شروع یک مکالمه جذاب، شروع از خودتان است. به این ترتیب، شما نه تنها یخ گفتگو را می‌شکنید، بلکه به طرف مقابل هم فرصت می‌دهید تا درباره خود صحبت کند.

چرا شروع از خود موثر است؟

  • ایجاد ارتباط: با به اشتراک گذاشتن تجربیات شخصی، شما در واقع یک پل ارتباطی بین خود و طرف مقابل ایجاد می‌کنید.
  • جذب توجه: داستان‌های شخصی جذاب هستند و می‌توانند توجه طرف مقابل را جلب کنند.
  • ایجاد فضای صمیمی: با صحبت کردن درباره خود، فضایی صمیمی و دوستانه ایجاد می‌کنید.

مثال‌هایی از شروع مکالمه از خود:

  • در یک جمع دوستانه: “من اخیراً به کلاس آشپزی رفتم و یک کیک شکلاتی فوق‌العاده درست کردم. شما چه سرگرمی‌هایی دارید؟”
  • در یک رویداد کاری: “من همیشه به موضوع هوش مصنوعی علاقه داشتم و اخیراً یک کتاب خیلی جالب در این مورد خوندم. شما چه حوزه‌هایی را دنبال می‌کنید؟”
  • در یک کافه: “من عاشق قهوه‌های تلخ هستم و معمولاً هر روز صبح یک فنجان می‌خورم. شما چه نوع قهوه‌ای را ترجیح می‌دهید؟”

نکات مهم برای شروع مکالمه از خود:

  • داستان‌سرایی: به جای بیان ساده‌ی یک واقعیت، سعی کنید آن را به صورت یک داستان کوتاه تعریف کنید.
  • انتخاب موضوع مناسب: موضوعی را انتخاب کنید که برای شما جذاب باشد و احتمالاً برای طرف مقابل هم جالب باشد.
  • باز نگه داشتن گفتگو: بعد از اینکه داستان خود را تعریف کردید، یک سوال باز بپرسید تا طرف مقابل هم تشویق شود به صحبت کردن.
  • زبان بدن مثبت: از زبان بدن مثبت مانند لبخند زدن، تماس چشمی و حالت بدن باز استفاده کنید.

مثال‌های دیگر:

  • “من هفته گذشته به مسافرت رفتم و یک مکان بسیار زیبا را کشف کردم. شما به چه جاهایی سفر کرده‌اید؟”
  • “من اخیراً یک فیلم خیلی خوب دیدم که موضوعش درباره… بود. شما چه فیلم‌هایی را دوست دارید؟”
  • “من همیشه به موسیقی علاقه داشتم و پیانو می‌نوازم. شما چه سازی می‌نوازید یا به چه نوع موسیقی‌ای علاقه دارید؟”

به یاد داشته باشید: مهم‌ترین نکته برای شروع یک مکالمه موفق، اعتماد به نفس و علاقه واقعی به صحبت با دیگران است. با تمرین و تکرار، می‌توانید به راحتی با افراد جدید آشنا شده و روابط اجتماعی خود را گسترش دهید.

آمادگی از قبل

تا حالا شده هنگام مهمانی، سر میز  ناهار، بعد از ده دقیقه گفتگو درباره موضوعات مختلف، همه افراد به بشقاب خود خیره شده باشند و به این فکر کنند که درباره چه چیز دیگری می توان حرف زد؟ حالا اگر این وسط یک نفر چیزی بگوید، بقیه را از این مخمصه نجات داده است.

کم حرفی

با وجود روش های گفته شده، باز هم زمان هایی پیش می آید که اگر آمادگی قبلی نباشد، در بین گفتگو وقفه می افتد.

برای چنین شرایطی بهتر است خود را از مدتی پیش آماده کنیم. به این صورت که از قبل به چند تا موضوع که می توانیم مطرح کنیم، فکر کنیم.

پس در مورد تمام موضوعات ممکن فکر کنیم. ممکن است چنین سؤالاتی به ذهنمان برسد:

  • فیلم …. رو چه کسی دیده؟
  • کسی کتاب …. رو خوانده؟
  • کسی راجع به پرینترهای سه بعدی چیزی می دونه؟
  • بچه ها، من می خوام پولم رو یه جا سرمایه گذاری کنم، کسی پیشنهادی داره به من بده؟
  • نظرتون را در مورد فلان چیز چیه؟
  • کسی مقاله فلان رو خونده؟

این سؤالات، سکوت حاکم را می شکنند. اگر علاقه ای از طرف جمع به موضوع مطرح شده توسط ما نشان داده نشد، سعی کنیم کار دیگری انجام دهیم.

اقدامک: لیستی از موضوعاتی که به ذهنتان می رسد، در صفحه ای از دفترچه یادداشت بنویسد. قبل از هر مهمانی یا جلسه این لیست را مرور کنید.

در صورت امکان، از قبل اطلاعات مختصری در مورد افراد شرکت کننده در جلسه یا مهمانی بدست آوریم. با این اطلاعات می توانیم موضوعات مورد علاقه آنها را پیدا کنیم. به طور مثال اگر اهل طبیعت گردی هستند، یکی از موضوعات خوب، سؤال در مورد جاهای مناسب طبیعت گردی در این فصل است.

چگونه سؤالات جدید راجع به او به ذهنمان برسد؟

تا حالا شده هنگام گفتگو با کسی سؤال کم بیاورید؟ و ندانید که دیگر چه چیزی از او بپرسید؟ 

با وجود روش هایی که تاکنون توضیح دادم، باز هم زمان هایی هست که سؤال کم می آوریم. برای حل این مسئله وقتی طرف مقابل به سؤالات ما پاسخ می دهد، زیرکانه به حرف هایش گوش دهیم چون او همراه پاسخش اطلاعاتی را به ما می دهد که می توانیم در سؤالات بعدی از آنها استفاده کنیم. بر اساس این اطلاعات، می توانیم گفت و گو را ادامه دهیم.

مثال:

طرف مقابل در صحبتش اشاره می کند که در شهربازی ترسیده است. می توانیم از این نکته استفاده کنیم و بپرسیم: چی شد که ترسیدی؟ او: از این که یکدفعه از ارتفاعی که آدم ها را اندازه یک نقطه می دیدم افتادم، ترسیدم.

یک نفر از من می پرسد: خانم معتمد پویا، چی شد که در زمینه آموزش مهارت های ارتباطی فعالیت می کنید؟

 

در جواب او می گویم: من مهندسی کامپیوتر خوندم. طی سالیان کارم در این رشته به این نتیجه رسیدم برای موفقیت، علاوه بر دانش فنی، نیاز به مهارت های ارتباطی دارم. بنابراین در این زمینه مطالعه و تحقیق کردم. سپس آموخته هایم رو در زندگی اجرا کردم.

در نتیجه موفقیت های زیادی رو از این راه بدست آوردم. متوجه شدم هر کس می تونه مهارت های ارتباطی رو بیاموزه، به شرط این که اون رو تمرین کنه. حالا مأموریت زندگیم اینه که این مهارت رو که خیلی به من کمک کرد، به دیگران آموزش بدم. در حال حاضر در این زمینه در سازمان ها تدریس و سخنرانی می کنم.

اکنون مخاطب با توجه به اطلاعات زیادی که به او دادم، می تواند از من بپرسد: در چه شرکت هایی تا حالا کار کردید؟ کدوم دانشگاه درس خوندید؟ در چه زمینه هایی از رشته مهندسی کامپیوتر فعالیت کردید؟ چی شد که ماموریت زندگی تون رو کشف کردید؟ چند وقته در زمینه آموزش مهارت های ارتباطی فعالیت دارید؟ رشته مهندسی کامپیوتر رو دوست دارید؟ چی شد که فهمیدید مهارت های ارتباطی اینقدر مهم اند؟ چی شد که با مهارت های ارتباطی آشنا شدید؟ کجاها تدریس و سخنرانی می کنید؟

همانطور که ملاحظه کردید، در این گفتگو اطلاعات رایگان زیادی در مورد خودم دادم. طرف مقابل می تواند از هر یک از این اطلاعات استفاده کند و با طرح سؤالاتی درباره آنها، گفتگو را به هر سمتی که دوست دارد پیش ببرد.

با طرح سؤالاتی راجع به اطلاعات رایگانی که افراد در اختیار ما قرار می دهند، می توانیم شعله در حال خاموشی گفتگو را زنده کنیم.

مثال:

  • چی شد که این کار را شروع کردید؟
  • چی شد که به این زمینه علاقه مند شدید؟
  • چی شد که فهمیدید دوست دارید معلم بشید؟
  • چه جوری این کار رو شروع کردید؟

هشدار: اگر با علاقه به جواب های مخاطب گوش ندهیم، طرح این سؤالات هیچ فایده ای ندارد. اگر هر کاری که می کنیم، نمی توانیم به موضوع مورد بحث، علاقه پیدا کنیم، موضوع جذاب تری را مطرح کنیم که بتوانیم دوستش داشته باشیم.

با توجه دقیق به پاسخ های طرف مقابل، کم کم می توانیم تجربیات، علائق و احساسات او را کشف کنیم.

اقدامک: این بار در گفتگو با دوستتان با دقت بیشتری به حرف هایش گوش دهید تا متوجه نکاتی شوید که می توانید راجع به آن سؤال بپرسید.

سؤال از وقایع اخیر او

در مورد وقایع چند ساعت اخیری که برایش رخ داده، سؤال کنیم. بطور مثال در مورد اینکه روزش را چگونه سپری کرده است، بپرسیم. تا جایی که ممکن است، جزئیات وقایعی که بر او گذشته، تصور کنیم و در مورد آنها سؤال بپرسیم.

تصور کنید دوستتان می داند امروز چهارشنبه چه ساعتی از خواب بیدار شده، سر کارش چه مشکلاتی داشته، کجا ناهار خورده، چی خورده و با چه کسی بوده است و بسیاری از این مسائل کم اهمیت و جزئی. شاید این نکات برای ما کم اهمیت، جزئی و به درد نخور باشد. اما به هر حال این ها موضوعاتی هستند که نقش قابل توجهی در روز دوستمان داشته اند. او بعدازظهر چهارشنبه دوست دارد که راجع به این وقایع کوچک حرف بزند. ولی پنجشنبه، تمام جزئیات روز چهارشنبه را فراموش می کند. پس بهتر است توضیحات غیر مهم را وقتی گرم و تازه هستند، بپرسیم.

مثال:

  • ترافیک شدید بود؟
  • اینجا رو راحت پیدا کردید؟
  • از کدوم مسیر به اینجا اومدید؟
  • صبح زود سختت بود بیدار شی؟
  • ساعتت کی زنگ زد؟
  • چیزی خوردی؟
  • هواپیما تأخیر داشت؟
  • تونستی یک کم بخوابی؟

اقدامک: هر وقت دوستتان را ملاقات کردید، سؤالاتی مشابه اینها از او بپرسید.

سؤالات مصاحبه ای

بهتر است یک سری سؤالات مصاحبه ای را از قبل آماده کنیم. بدترین زمان برای فکر کردن به این سؤالات، وقتی است که وارد گفتگو شده ایم و نمی دانیم چه باید بگوییم. بهترین زمان  برای فکر کردن به این سؤالات، قبل از ورود به هر جای جدید است. بهتر است تا زمان رسیدن به مقصد، پرسش های مصاحبه ای را چند دقیقه در ذهنمان مرور کنیم.

پرسش های مصاحبه ای:

  • از این فصل خوشت میاد؟ بیشتر به خاطر کدوم ویژگیش؟
  • اگر اینجا نبودی، دوست داشتی کجا بودی؟
  • اگر می تونستی هر کسی رو که می خواهی ملاقات کنی، چه کسی رو انتخاب می کردی؟
  • چه موضوعی بیشتر از همه ذهنت رو مشغول می کنه؟
  • مهم ترین تجربه ای که در طول زندگی بدست آوردی،چی بوده؟
  • فکر می کنی بهترین ویژگیت چی هست؟
  • چه کاری رو انجام می دی، اما در دلت دوستش نداری؟

یک روش مناسب برای شناخت فرد، یا وادار کردن آدم خجالتی به صحبت کردن بیشتر، سؤالات چی می شه اگه….؟ از اوست:

  • اگه من و تو حیوون بودیم، چه حیوونی بودیم؟
  • اگه نامرئی می شدی، چه کار می کردی؟
  • اگه قرار بود همین الان سه آرزوی تو برآورده می شد، چه آرزویی می کردی؟
  • اگه می تونستی چهار نفر رو به شام دعوت کنی، از چه کسانی دعوت می کردی؟
  • اگه می تونستی نواختن یکی از آلات موسیقی را یاد بگیری، کدوم رو انتخاب می کردی؟
  • اگه می تونستی در یکی از دوره های تاریخ زندگی کنی، کدوم دوره رو انتخاب می کردی؟
  • اگه قرار بود یک ماه در یک نقطه از جهان زندگی کنی، کدوم نقطه رو انتخاب می کردی؟
  • اگه آپارتمانت آتش بگیره و مجبور باشی از آتش فرار کنی، کدوم یک از متعلقاتت برمی داری تا آتش نگیره؟
  • اگه ناغافل صد میلیون تومن پول به تو می رسید، باهاش چه کار می کردی؟
  • اگه سیاستمدار بودی، سه موضوع مهمی که در مورد اونها کار می کردی، چی بود؟
  • اگه نویسنده بودی، چه نوع کتاب هایی می نوشتی؟
  • اگه به قدری ثروتمند بودی که نیازی به کار کردن نداشتی، وقتت رو چگونه می گذروندی؟

داستان: سؤال اگه من و تو حیوون بودیم، چه حیوونی بودیم را یکی از دوستان جدید در یکی از سفرهای طبیعت گردی از من پرسید. من کاراکال شدم و او خرس گریزلی. این سؤال باعث خنده و گرم گرفتن گفتگو شد.

داستان: سؤال اگه نامرئی می شدی، چه کار می کردی رو از دوست نوجوانم برای به حرف آوردن و آب کردن یخ او پرسیدم. او با علاقه توضیح می داد که اگر نامرئی می شد، به هر جای دنیا که دوست داشت، سفر می کرد.

اقدامک: لیستی از سؤالات مصاحبه ای را در صفحه دفترچه یادداشت بنویسید. قبل از رو به رو شدن با فرد جدید،آنها را مرور کنید.

مرور مطالب قبلی

وقتی با کسی قرار داریم که قبلاً او را دیده ایم قبل از ملاقات، موارد خاصی را که دفعات پیش، درباره او فهمیده ایم، مرور کنیم. به طور مثال دفعه قبل طرف مقابل گفته بود که خانه خریده اند و قرار است اسباب کشی کنند. یا گفته بود قرار است برادرش به کانادا برود. اگر از قبل این ها را مرور کنیم، هنگام به وجود آمدن وقفه ها می توانیم از او راجع به این موضوعات سؤال بپرسیم:

  • دفعه پیش گفتی می خواهید به خونه جدید برید. نقل مکان کردید؟
  • راستی گفته بودی برادرت قراره بره کانادا. به سلامتی رفت؟

با پرسیدن این سؤالات، دوست ما از این که اینقدر به او توجه داریم و دغدغه هایش برایمان مهم است، خوشحال می شود.

تکرار طوطی وار

یک زمان هایی آنقدر خسته هستیم که حوصله فکر کردن به این که چه سؤالی بپرسیم، نداریم. همچنین امکان ترک طرف مقابل را هم نداریم. بطور مثال در ماشین پیش کسی نشسته ایم و می خواهیم او را در گفتگو همراهی کنیم.

کافی است مثل طوطی چند تا کلمه آخری که طرف مقابل به زبان آورده، با لحن پرسشی و مشتاقانه تکرار کنیم. اینجوری شخص به گفتگو راجع به آن موضوع با علاقه ادامه می دهد.

تصور کنید دوستمان می گوید: دیشب رفته بودم سینما. با لحن پرسشی بگوییم: سینما؟ بعد او می گوید: آره، خیلی خوب بود. بعد بگوییم: فیلمش خوب بود؟ بعد او می گوید: آره، یه فیلم خیلی خوب از اصغر فرهادی به اسم فروشنده.بگوییم: فروشنده؟ حالا دوستمان با اشتیاق شروع می کند به تعریف کردن از فیلم فروشنده.

این گونه طرف مقابل فکر می کند حرف هایی که بین ما رد و بدل می شود، یکی از بهترین گفتگوهایی هست که ما تا حالا با هم داشته ایم.

نکته قابل توجه این که وقتی طرف مقابل مشغول حرف زدن است، با توجه کامل به او گوش دهیم.

در گفتگو چه موضوعاتی از خود را مطرح کنیم؟

تا حالا شده در یک گفتگو، همه اش شما حرف زده باشید و طرف مقابل هیچ چیزی از خودش نگفته باشد؟

تا حالا برایتان پیش آمده که فرد جدیدی از طریق ازدواج وارد فامیل شده باشد ولی چون هر بار که با او گفتگو کرده اید چیزی از افکار، احساسات، ارزش ها و عقایدش نگفته است، بعد از گذشت چندین سال از آشنایی هنوز شناختی از او پیدا نکرده باشید؟

وقتی در گفتگو فقط یک نفر صحبت می کند، آخر مکالمه، فردی که همه اش حرف زده، با خود می گوید: “فقط که من حرف زدم، اون هیچ چیزی از خودش نگفت، انگار فقط می خواست از من اطلاعات بگیره!” و به نظر او طرف مقابل یک آدم تودار و موذی می رسد. فردی هم که فقط گوش داده، خسته می شود و پیش خود می گوید: “چقدر پر چونه است!”

یکی از موضوعاتی که در زمان به وجود آمدن وقفه ها می توانیم درباره آن صحبت کنیم، راجع به خودمان است. بنابراین ما هم از علاقه ها و برنامه های خود بگوییم تا تعادل گفتگو حفظ شود. اینطوری نباشد که فقط یک طرف صحبت کند. پس دیگران را از چیزهایی که برایمان اهمیت دارد، آگاه کنیم.

وقتی از خود صحبت می کنیم، یک سری سرنخ به مخاطب می دهیم تا براساس آنها، او هم بتواند سؤالاتی را مطرح و از ما شناخت پیدا کند.

بنابراین تا جایی که می توانیم در صحبتمان، تاریخ ها، مکان ها و مثال های متعددی را بیاوریم.

از احساساتمان راجع به مسائل مختلف صحبت کنیم. اینطوری یک نمای کلی از شخصیتمان را به طرف مقابل نشان می دهیم. بطور مثال بگوییم که چه چیزی باعث عصبانیت ما می شه؟ چه چیزی باعث شده که این احساس رو نسبت به فلان مسئله داشته باشیم؟ مهم ترین دغدغه های ما چیه؟ آینده رو چطور می بینیم؟ چه چیزی رو دوست داریم و چه چیزی رو دوست نداریم؟ همه این ها به طرف مقابل نشان می دهد که دنیا را چگونه می بینیم.

برای آن دسته از افرادی که تا حالا افکار و احساساتشان را بروز نداده اند، این کار بسیار مشکل است و نیاز به تمرین دارد.

اشتباه رایج: شنونده های خوب ممکن است به اشتباه تصور کنند نیازی به بروز دادن اطلاعات شخصی ندارند و  صحبت کردن درباره خود، ممکن است دیگران را خسته کند.

آدم های درونگرا، شنونده های خوبی هستند. من چون درونگرا و درنتیجه شنونده خوبی هستم، ممکن است ساعت ها با کسی گفتگو کنم، بدون این که خیلی حرفی از خودم زده باشم. البته اعتراف می کنم که با گوش دادن، انرژی زیادی از من گرفته می شود. چون فقط شنیدن لازم نیست. لازم است که خوب گوش بدهم، احساسات طرف مقابل را درک  کنم و گه گاهی از او سوال بپرسم. در نهایت، دوستانم آرامش پیدا می کنند و با خوشحالی از من خداحافظی می نمایند. از این به بعد در آشنایی های جدید تلاشم بر این است که تعادل دو طرفه گفتگو را حفظ کنم.

احتیاط: در ابتدای آشنایی هر چه را که در دل داریم، بیرون نریزیم و از چیزهایی که قادر به تغییر آن نیستیم، گله و شکایت نکنیم.در جلسات اول، اسرار خصوصی خود را با طرف مقابل در میان نگذاریم.کمی بعدتر که اعتماد ایجاد و دوستی مان محکم تر شد، می توانیم رازهایمان را با او درمیان بگذاریم تا صمیمیت بیشتری بین ما به وجود آید.ایجاد اعتماد، نیاز به زمان دارد.

احتیاط: در ابتدای آشنایی، بیش از اندازه هیجان زده و احساساتی نباشیم. بعضی از خانم ها در همان جلسات اول، به آقا ابراز علاقه می کنند. این ابراز علاقه زودهنگام باعث ایجاد ترس و عقب نشینی در آقایان می شود. همچنین اگر آقایان خیلی سریع به خانم ها ابراز عشق کنند، خانم ها نیز می ترسند.

حرف زدن بیش از حد درباره علاقه های خود دامی است که معمولاً افراد در آن می افتند. پس یادمان باشد در این کار زیاده روی نکنیم. فقط یک دید کلی درباره علاقه های خود بدهیم و زیاد وارد جزئیات نشویم وگرنه حوصله اش سر  می رود. فقط زمانی که طرف مقابل درخواست کرد، می توانیم وارد جزئیات شویم. دقت کنیم فرصت گفتگو را به طرف مقابل نیز بدهیم، چون در غیر اینصورت به شکل یک آدم خودخواه شناخته خواهیم شد.

نقل قول: گفتگو یک بازی نوبتی است. شما می گویید، سپس من می گویم و مجدد شما می گویید. هر شخص، زمانی صحبت خود را شروع می کند که شخص دیگر حرف خود را تمام کرده باشد.

طبق قانون گفتگو، به ازای هر چیزی که می گیریم، یک چیزی بدهیم. اگر فقط بپرسیم و از خودمان چیزی نگوییم، گفتگو از تعادل خارج می شود. این یک ضرورت است که هر دو طرف، از خودشان بگویند.

گفتگوی خوب یعنی تعادل بین حرف زدن و گوش دادن.گفتگوی خوب مثل پاس کاری است. ابتدا یکی توپ را می گیرد، حرف می زند، بعد توپ را به دیگری پاس می دهد، حالا نوبت دیگری برای گفتگوست. این پاس ممکن است به شکل سؤال یا نظرخواهی باشد. بطور مثال بپرسیم: نظرت راجع به فلان موضوع چیه؟

شاید بعضی از افراد دوست نداشته باشند توپ گفتگو به دستشان بیفتد، چون خجالتی اند یا فکر می کنند زندگی شان بیش از اندازه معمولی است.

برخی آدم ها به اشتباه فکر می کنند، اگر از خودشان بگویند، خودخواه به نظر می رسند. یا به اشتباه فکر می کنند گفتن زندگی معمولی و یکنواختشان برای طرف مقابل جالب نیست.

واقعیتی که وجود دارد این است که همه ما انسانیم و به زندگی خود مشغول هستیم. همه ما دغدغه برآمدن از پس هزینه های زندگی، درس خود یا فرزندان، پیشرفت کاری ، مراقبت از پدر و مادر پیر و اوقات استراحت یا فراغتمان را داریم.

شباهت های ما انسان ها بیشتر از تفاوت هایمان است. چیزی که باعث به وجود آمدن ارتباط ما با دیگران می شود، شباهت های ماست.

همه آدم ها حداقل یک تجربه خاص در زندگی داشته اند. اگر یک بار یک کار خنده دار کرده ایم یا حتی فقط به یک سفر رفته ایم یا اتفاق جالبی برایمان افتاده یا داستانی داریم که پایان خوشی دارد یا تصادف عجیبی کرده ایم یا یک ماجراجویی داشته ایم، حتما تعریف کنیم. این ها نمونه هایی از چیزهایی هستند که در گفتگو جالب به نظر می آیند.

لیست موضوعات مطلوبی که می توانیم  از خود بگوییم:

  • داستان ها، نظرات و مشاهدات.
  • حیواناتی که در حال حاضر نگهداری می کنیم یا در زمان بچگی خود داشته ایم. تفاوت نژاد آنها و کارهایی که برای لانه سازی آنها کرده ایم.
  • کتاب ها: کتاب هایی که به تازگی خوانده ایم. کتاب های مورد علاقه.
  • خاطرات کودکی.
  • کنسرت ها و خوانندگان مورد علاقه مان.
  • فیلم هایی که تازه دیده ایم یا فیلم هایی که بیشتر از یک بار تماشا کرده ایم.
  • کارتون مورد علاقه.
  • اخبار جدید.
  • رستورانی که توصیه می کنیم.
  • غذاهای مورد علاقه.
  • ورزش یا گروه ورزشی مورد علاقه.
  • هنرها: تئاتر، موسیقی، موزه و هنرهای مورد علاقه.
  • برنامه های تلویزیونی مورد علاقه.
  • چیزی که این روزها توجه ما را جلب کرده: پروژه جدید، سرگرمی، سفر آینده.
  • زندگی کاری: نحوه ورود ما به این کار، اهداف شغلی.

هشدار: در دام این که زیاد از حد راجع به خودم بگوییم، نیفتیم.

نقل قول: هیچ کس از این که کم صحبت کرده است، توبه و اظهار ندامت نمی کند، بلکه اغلب از پرگویی توبه می کند.

هشدار: در شروع آشنایی، داستان های خود را که پایانی تلخ داشته اند، تعریف نکنید. چون این کار، جو را سمی و منفی می کند.

اقدامک: لیست داستان های خنده دار، ماجراجویی ها، سفرهای جالب، اتفاقات عجیب و داستان هایی را که پایان خوشی برایتان داشته است، در دفترچه یادداشت بنویسید. از داستان های این لیست جهت صحبت کردن درباره خود استفاده کنید.

اگر مسئله ای را نمی دانیم،چه کنیم؟

وقتی راجع به چیزی اطلاعات نداریم، از اینکه بگوییم مسئله ای را نمی دانیم، نگران نباشیم. گفتن جملات زیر و مانند آنها اشکالی ندارد:

  • نمی دونم.
  • نه، باهاش آشنایی ندارم.
  • تا حالا چنین چیزی رو نشنیدم.

همه انسان ها مسائلی را نمی دانند. با این تفاوت که هر کس مورد به خصوصی را نمی داند. بی شک ما چیزهایی را می دانیم که دیگری آن را نمی داند. پس دیگران از این که روراست به آنها بگوییم نمی دانیم و بخواهیم در مورد آن توضیح دهند، از ما خوششان خواهد آمد.

چطور مثبت به نظر برسیم؟

داستان: برای اولین بار با دوستی که تازه با او آشنا شده بودم، صحبت می کردم، همان اول از بیماری های جسمی، ازدواج ناموفق و شکست های کاریش برایم تعریف کرد. من با همدلی به صحبت هایش گوش می دادم، اما تصویر یک آدم ضعیف و شکست خورده از او در ذهنم شکل گرفت. 

داستان: دوستی داشتم که در همان ابتدای آشنایی از مشکلات کاری، موانع و دردسرهایی که اداره مالیات برایش پیش آورده بود، صحبت کرد. این موضوع شروع خوبی برای گفتگو با من نبود.

یک دیدگاه رایج اشتباه وجود دارد که بعضی ها فکر می کنند به محض اینکه با کسی آشنا شدند، اگر از همان ابتدا از اشتباهات و مشکلاتشان بگویند یا به چیز بدی اعتراف کنند، نزد او عزیز می شوند و صمیمیت به وجود می آید. بطور مثال از بیماری های روحی یا جسمی مثل افسردگی یا معده دردشان می گویند.

مردمی که ما را نمی شناسند، نمی توانند نقطه ضعف های ما را در کنار نقطه قوت هایمان ببیند. در نتیجه از همان ابتدای رابطه، یک تصویر منفی از ما در ذهنشان به وجود می آید. به طور مثال اگر همان اول آشنایی از دردسرهای کاری و رابطه بدی که با مدیرمان داریم بگوییم، طرف مقابل با خود می گوید: “وای چقدر غُرغُروئه! دیگه قراره چی از دردسر هاش بگه!”

بعضی ها در ابتدای آشنایی شروع می کنند به غیبت کردن از پدر و مادرشان و خطاهایی که آنها در حقشان کرده اند.این نیز تاثیر بسیار بدی روی طرف مقابل خواهد گذاشت.

یادمان باشد وقتی کسی را برای اولین بار می بینیم، گفتن خاطرات منفی و دردناک را کنار بگذاریم. هیچ کس حوصله شنیدن غرغر و منفی بافی های ما را ندارد.

نقل قول: در مورد بیماری ها، بیمارستان ها، ناتوانی ها و عمل جراحی صحبت نکنید. از همه مهم تر، در مورد نشانه های بیماری خودتان حرف نزنید.

نقل قول: به طور بی پایان درمورد عمل جراحی خود حرف نزنید و تمام لحظه های ورود خود را به بیمارستان تا بازگشت به کارتان تعریف نکنید. صحبت در مورد رنج و دردی که کشیده اید، شما را قهرمان نمی کند، بلکه به صورت انسانی کسل کننده در می آورد.

ابتدای آشنایی وقت آن است که روی خوبی هایمان تأکید کنیم، تا یک تصویر مثبت از ما در ذهن طرف مقابل باقی بماند. بعداً که رابطه ما با او صمیمانه تر شد، می توانیم با خیال راحت از درد و رنج هایمان برایش بگوییم.

در ابتدای آشنایی از پرداختن به موضوعات ممنوعه مانند مرگ، جنایات، اتفاقات غم انگیز، بدبیاری های شخصی در حال حاضر، قیمت کالاها، “بحث های سیاسی-مذهبی تا زمانی که موضع طرف مقابل را نمی دانیم”، غیبت در مورد افراد خاص، مسائل جنسی،”تحقیرهای نژادی و قومی” و “عدم سلامتی خود یا دیگران، مگر اینکه او را گچ گرفته یا با بانداژ یا عصا ببینیم” بپرهیزیم. چنین گفتگوهایی می تواند تأثیر منفی روی طرف مقابل بگذارد.

از هر زمینه ای از گفتگو که ممکن است باعث آزردگی طرف مقابل شود، دوری کنیم.

لیست موضوعات ممنوعه:

  • تحقیر دیگران
  • موضوعات بحث برانگیز مانند زن ها خوبند مردها بدند یا مردها خوبند زن ها بدند
  • انتقاد یا بدگویی از خانواده، کار، دولت، زندگی
  • طلاق شما و طرف مقابل
  • داستان های طولانی در مورد کار، زندگی، تعطیلات و وضعیت سلامتی خود
  • پول: درآمد، اموال، ارزش دارایی های مختلف متعلق به طرفین
  • جوک های نامناسب
  • مسائل شخصی، شکست ها، عیب و نقص ها
  • مسائل سیاسی
  • تفکر و اظهار نظر در مورد شکل و شمایل افراد حاضر
  • مسائل مذهبی
  • بازگویی طولانی فیلم های سینمایی یا نمایش های تلویزیونی که دیده ایم
  • مسائل جنسی
  • تاریخچه قول و قرارهای عشقی طرف مقابل

هشدار: اگر پای گچ گرفته کسی را نادیده بگیریم، او از این بی توجهی بسیار ناراحت خواهد شد.

نکته: اگر درباره موضوعی شک دارید که بد است یا نه، بهتر است نگویید.

اقدامک: لیست موضوعات بد جهت گفتگو که تا حالا به کاربرده اید، بنویسید.

اقدامک: این هفته حداقل با سه نفر جدید گفتگو کنید. می توانید با یکی از همسایه ها، یک نفر در ایستگاه اتوبوس یا یک نفر در صف فروشگاه، وارد صحبت شوید.

دوستان خوبم در این مقاله یاد گرفتیم که چگونه کم حرفی را کنار بگذاریم.

پیشنهاد می کنیم برای این که جهت ادامه دادن گفتگو، سؤالات بهتری بپرسید، مقاله زیر را نیز بخوانید:

انواع سوالات باز و بسته

بخشی از کتابم به نام جرقه

جهت تهیه کتاب جرقه به لینک زیر مراجعه نمایید:

کتاب جرقه

دیدگاه‌ها ۴