خلافکاران حرفهای گفتگو: قوانین گفتگو
در سخنرانی که در جمعی از دوستان داشتم به این موضوع پرداختم که وقتی با یک سری از آدم ها وارد صحبت می شویم، قوانین گفتگو را بلد نیستند و فوراً مکالمه را نابود می کنند. بنابراین لازم است در گفتگوها مراقبت چنین افرادی باشیم و با آنها برخورد جدی تری داشته باشیم.
در دنیای امروز، گفتگو و تبادل نظر، نقش بسیار مهمی در پیشرفت جوامع ایفا میکند. با گسترش شبکههای اجتماعی و افزایش تعاملات آنلاین، فضای گفتگو بیش از پیش گسترده شده است. اما در کنار این فرصتها، شاهد ظهور پدیده ناخوشایندی به نام “خلافکاران گفتگو” هستیم. این افراد با استفاده از روشهای مختلف، فضای گفتگو را مسموم کرده و مانع از تبادل نظر سازنده میشوند.
فهرست
خلافکاران گفتگو
خلافکاران گفتگو چه کسانی هستند؟
به افرادی که در گفتگو و بحث، از قوانین و هنجارهای گفتگو تخطی میکنند خلافکاران گفتگو می گویند. خلافکاران گفتگو افرادی هستند که با هدف برهم زدن گفتگو، تحریف واقعیت، یا ایجاد اختلاف، از روشهای غیرمنطقی و غیرسازنده استفاده میکنند. به دلایل مختلفی مانند:
- جلب توجه: برخی افراد برای جلب توجه و دیده شدن، به هر کاری دست میزنند، حتی اگر به قیمت برهم زدن آرامش دیگران باشد.
- انتقامجویی: برخی دیگر به دلیل دلخوریهای شخصی، به دنبال انتقامجویی از دیگران هستند.
- ترویج عقاید افراطی: برخی افراد با ترویج عقاید افراطی و تعصبآمیز، به دنبال جذب دنبالکننده و ایجاد تفرقه هستند.
- بیاطلاعی: برخی افراد به دلیل بیاطلاعی از قواعد گفتگو و تأثیر کلمات خود، به طور ناخواسته به خلافکاران گفتگو تبدیل میشوند.
نقل قول: هنر اصلی گفتگو، فقط گفتن سخن درست در جای درست نیست، بلکه بسیار دشوارتر از آن، نگفتن سخن نادرست در زمانی است که به گفتن آن وسوسه می شوید.
خلافکاران گفتگو از قوانین گفتگو سرپیچی می کنند.
مهمترین قوانین گفتگو
- گوش دادن فعال: به جای اینکه فقط منتظر نوبت خود برای صحبت کردن باشیم، باید به حرفهای طرف مقابل به دقت گوش کنیم. این یعنی توجه کامل به کلمات، لحن صدا و زبان بدن او.
- احترام به نظرات دیگران: حتی اگر با نظرات طرف مقابل موافق نباشیم، باید به آنها احترام بگذاریم و از توهین و تحقیر خودداری کنیم.
- صریح و روشن صحبت کردن: منظور خود را به طور واضح و روشن بیان کنیم تا طرف مقابل به خوبی متوجه شود.
- از تعمیم دادن خودداری کنیم: به جای تعمیم دادن رفتار یا عقیده یک فرد به همه افراد یک گروه، به ویژگیهای فردی افراد توجه کنیم.
- از کلمات تحریکآمیز پرهیز کنیم: استفاده از کلمات تحریکآمیز و توهینآمیز، باعث ایجاد تنش و قطع شدن گفتگو میشود.
- تمرکز بر موضوع: گفتگو را به موضوع اصلی محدود کنیم و از انحراف دادن آن خودداری کنیم.
- پذیرفتن انتقاد: انتقاد را به عنوان فرصتی برای یادگیری و بهبود خود تلقی کنیم و دفاع نکنیم.
- پرهیز از قطع کردن حرف دیگران: به طرف مقابل فرصت دهیم تا حرفش را تمام کند و سپس به صحبت بپردازیم.
- استفاده از “من” به جای “تو”: به جای سرزنش کردن طرف مقابل، از عبارتهای “من احساس میکنم” یا “من فکر میکنم” استفاده کنیم.
- پذیرفتن تفاوتها: همه افراد متفاوت هستند و نظرات متفاوتی دارند. پذیرفتن این تفاوتها، اساس یک گفتگوی سالم است.
انواع خلافکاران گفتگو
خلافکاران گفتگو، هشت دسته هستند. مراقبت باشیم جزء این هشت دسته نباشیم. در ادامه به معرفی این خلافکاران و روش هایی برای مقابله با آنها خواهم پرداخت.
1- بازجویان
تا حالا شده یک نفر پشت سر هم از شما سوال بپرسد که: شغلت چیه؟ چند سالته؟ مجردی یا متاهل؟ بچه داری؟ اهل کدوم شهری؟ کجا کار می کنی؟ چند سال سابقه کار داری؟ از چه زمانی تهران زندگی می کنید؟
تا حالا شده از اینکه یک نفر پشت سر هم از شما سوال می پرسد، احساس معذب بودن کرده باشید؟
بازجوها معمولاً عصبی هستند. آن ها ما را سوال پیچ می کنند. در برابر این گونه افراد، ما اجازه نداریم توضیح اضافی بدهیم یا سوالی بپرسیم. فقط باید خیلی کوتاه و سریع به آنها جواب دهیم. بعد که سوالات بازجو تمام شد، بدون این که حرفی از خودش بزند، بدون هیچ توضیحی می رود.
هیچ کس دوست ندارد مورد بازجویی قرار بگیرد. دقت کنیم ممکن است خود ما نیز بعضی وقت ها این روش را در مورد یک نفر دیگر به کار بگیریم.
اگر فقط سوال بپرسیم و از خود چیزی نگوییم، طرف مقابل احساس ناامنی می کند. ولی وقتی ابتدا از خودمان هم بگوییم، طرف مقابل احساس امنیت می کند. این گونه بازجویی به گفتگویی متعادل تبدیل می شود.
بهترین راه حل این است که قبل از پرسیدن سوال، جواب خود را بگوییم، بعد آن سوال را بپرسیم. مثلاً به جای این که بپرسیم: چه چیزهایی در زندگی برات مهمتره؟ بگوییم: من توی زندگی، برام داشتن رابطه سالم، سلامتی، رشد شخصی، هدفمندی، امنیت مالی و آزادی مهمه. برای تو چی مهمه؟
برای این که بازجو نباشیم، اگر به جای پرسیدن سوالات بسته پشت سرهم، سوالات باز و توضیحی تر بپرسیم، در گفتگو موفق تر خواهیم بود. اگر عمیقاً جویای احوال دیگران شویم، آن ها اطلاعات بیشتری از خود به ما خواهند داد.
اگر گیر یکی از بازجوها افتادیم، باید کنترل گفتگو را به دست بگیریم. بنابراین تا جایی که می توانیم از آنها سوالات توضیحی بپرسیم و به جواب هایشان خوب گوش دهیم.
به طور مثال بپرسیم شغلت چیه؟ بعد از این سوال، برای این که راجع به شغلش بیشتر پرس و جو کنیم، بپرسیم چی شد که وارد این کار شدی؟ این روش باعث می شود بتوانیم کنترل گفتگو را به دست بگیریم.
2- زیاده گویان
تا حالا دید آدم هایی را که فقط از خود، فرزندان و دارایی هایشان تعریف می کنند؟ تا حالا شده از دستشان کلافه شده باشید؟
این جور آدم ها استاد بزرگ کردن موضوعات مختلف هستند. آن ها موفقیت هایشان را بزرگ جلوه می دهند و از خودراضی به نظر می رسند.
آن ها دوست دارند در هر جمعی خودی نشان دهند. این دسته از آدم ها دنبال یک سری گوش شنوا می گردند. برای آن ها هر چقدر تعداد افراد جمع بیشتر باشد، بهتر است.
نقل قول: زیاده گویی معتدل، نمک گفتگو است. شما نباید در آن زیاده روی کنید. ولی حذف کامل آن هم موجب بی مزه شدن همه چیز می شود.
مشکل از زمانی شروع می شود که وقتی زیاده گویان وارد هر جمعی می شوند، دوست دارند همه ساکت شوند و به شرح قهرمانی های آن ها گوش دهند. آن ها پُز درآمد، دارایی، کار و فرزندانشان را می دهند.
حوصله همه از شنیدن حرف هایشان سر می رود. آدم های کسل کننده به طور معمول پرحرف هستند. بنابراین شنوندگان در انتظار کوچک ترین فرصت، برای خلاصی از آنها هستند.
راه خلاصی از این گروه آدم ها این است که موضوع بحث را عوض کنیم. بهتر است بحث را به سمت زندگی شخصی و کاری خود بکشانیم.
حواسمان باشد زمان هایی که ما هم بیش از حد راجع به ماجراهایمان صحبت می کنیم، آگاه شویم و از این کار جلوگیری نماییم.
چگونه متوجه شویم که کسل کننده شده ایم؟
علائمی که نشان می دهد گفتگو را خیلی ادامه نده:
- لبخند شنونده روی لب هایش خشک شده.
- چشم هایش این ور و آن ور می رود.
- سعی می کند میان سخن ما بدود.
- ناآرام و بی قرار خود را به این طرف و آن طرف حرکت می دهد.
- یواشکی به ساعت خود نگاه می کند.
- پاسخ های تک کلمه ای می دهد.
- سؤال نمی پرسد.
- فقط می گوید: اوهوم.
- جهت بدنش به سمت دیگری است.
این علامت ها نشان می دهد مخاطب از حرف های ما خسته شده است. در این گونه مواقع، شنونده ناامید به نظر می رسد.
پس اگر این نشانه ها را در مخاطب دیدیم، وقت پایان دادن به گفتگوست.
نقل قول: زیاده گویی اغلب مصداقی از چیزی غیرموجود و خیالی اشتباه است.
3- خودستایان
تا حالا شده به کسی بگویید دنبال کار هستید و او در ادامه ی حرف شما از مشکلات کاری خودش بگوید و اینکه بی کاری بهتر از چنین کاری است؟
تا حالا شده از مشکلات ازدواج خود تعریف کنید، بعد طرف مقابل بگوید باز خدا را شکر کن ازدواج کردی، من که هنوز مجردم چی؟
تا حالا شده به کسی بگویید دوست دارید ازدواج کنید و او در ادامه ی حرف شما از مشکلات ازدواج خودش بگوید و این که مجردی بهتر از متأهلی است؟
تا حالا شده دارید از اخلاق بد مدیرتان تعریف می کنید، وسط حرفتان یک دفعه طرف مقابل بگوید: مدیر من هم اینطوریه و شروع کند به صحبت کردن از بدی های مدیر خودش؟
تا حالا شده دارید داستان فرزندانتان را تعریف می کنید، وسط حرفتان، طرف مقابل داستان فرزندان خودش را گفته باشد؟
این دسته از آدم ها منتظرند کسی یک داستان بگوید، بعد روی دست او بلند شوند. آن ها فکر می کنند اگر روی دست کسی که حرف می زند، بلند شوند، نشان می دهند که خیلی خوب به حرف های او گوش داده اند و یک نقطه مشترک پیدا کرده اند که باعث ایجاد صمیمیت می شود. در صورتی که متوجه نیستند که این کار، باعث آزردگی طرف مقابل می شود.
این دامی است که همه ما ممکن است در آن بیفتیم. یعنی وسط حرف دیگران، یاد تجربه ی مشابه میفتیم و شروع به تعریف کردن آن می کنیم. معمولاً در این زمان عبارات “من هم اونجا بودم” ، “این رو من هم تجربه کردم” را به زبان می آوریم.
وقتی این عبارات را به زبان می آوریم، یعنی داستان طرف مقابل قدیمی است. در نتیجه او احساس می کند باید از گفتن این داستان تکراری و خسته کننده بپرهیزد.
4- انحصارجویان
داستان: چند سال پیش در یک مهمانی، آقایی شروع به خواندن شعرهایی کرد که با خود همراه داشت. او آنقدر با صدای بلند شعر می خواند و راجع به آن بحث می کرد که همه حضار از دستش کلافه شده بودند. ولی او متوجه کلافگی بقیه نبود. او آنچنان رشته کلام را در دستش گرفته بود که به هیچ کس دیگری اجازه صحبت کردن نمی داد.
انحصارجویان همه اش از ماجراهای خودشان صحبت می کنند، بدون این که متوجه خستگی و ناراحتی مخاطبانشان شوند. آنها از اینکه توجه دیگران را به خود جلب کرده اند، خوشحال هستند.
نقل قول: انحصارجو تصور می کند منظور از گفتگو این است که او صحبت کند و دیگران سر تکان دهند.
در مواقعی که کاسه صبرمان لبریز شده و می خواهیم به صحبت گوینده انحصارجو پایان دهیم، بهتر است کمی با او همراهی کنیم و خلاصه ای از حرف هایش را بگوییم، سپس یک دلیل برای خاتمه دادن به صحبتش بیاوریم.
تصور کنید دوستتان با آب و تاب یک ساعت دارد راجع به بازی فوتبال روز گذشته اش صحبت می کند. شما دیگر وقت ندارید و می خواهید به کارتان برسید. بهتر است بگویید: چه خوب پس خیلی عالی بازی کردید. ببخشید من دیگه باید به کارم برسم. اگه وقت کردم، باز هم راجع به بازی تون با هم صحبت می کنیم. این گونه با زبان خوش اعلام کرده اید که وقتتان برای گفتگو تمام شده است.
در گروه ها اگر دیدیم کسی زیادی دارد صحبت می کند، مدیریت گفتگو را به عهده بگیریم. هر کس تنها پنج دقیقه فرصت دارد از خودش بگوید، بعد از آن با جمع بندی حرف او و طرح یک سوال، توپ صحبت را به نفر بعدی پاس دهیم.
بطور مثال بگوییم:
- زهرا، ماجرای روز اول کاریت خیلی جالب بود، گلناز، حالا تو از ماجرای روز اول کاریت بگو.
- علی، این جور که معلومه شغلت خیلی سخته، راستی عمو جان شما تعطیلات نوروز رو چطوری گذروندید؟
این گونه توپ گفتگو را بین آدم ها دست به دست می دهیم.
معمولاً افراد مسن این ویژگی انحصارجویی را دارند. این گونه مواقع فقط کوتاه بیاییم و به حرف های آنها گوش دهیم. به عبارت دیگر، این کار را فرصتی برای نشان دادن مهربانی مان به آنها تلقی کنیم.
یادمان باشد اگر بیشتر از پنج دقیقه صحبت کرده ایم، وقت آن رسیده که میدان گفتگو را به دیگری واگذار کنیم. می توانیم این کار را با پرسیدن سوال از آنها انجام دهیم.
نمونه سوالات:
- شما تا حالا به اونجا سفر کردید؟
- تا حالا چنین اتفاقی برای شما افتاده؟
- در این مورد نظر شما چیه؟
- اگر شما جای من بودید، چه کار می کردید؟
نکته مهم: در جمع ها افرادی را که ساکت هستند، به حرف بکشانیم. طرح یک سوال یا نظرخواهی، آنها را مخاطب قرار دهیم و از آنها برای شرکت در گفتگو دعوت کنیم. بطور مثال بگوییم: مسعود، نظر تو در این باره چیه؟
5- دزدان
اگر زمانی که سعی می کنید نظرتان را بیان کنید، در میان صحبت شما پریده باشند، متوجه میزان ناراحتی ناشی از این کار شده اید.
دزدها معمولا عصبی هستند. صبر ندارند. وسط حرف دیگران می پرند، چون می دانند آن ها بعدش چه می خواهند بگویند. با حرف های طرف مقابل موافق نیستند و می دانند که او اشتباه فکر می کند. در نتیجه عجله دارند به او بفهمانند که فکرش اشتباه است. سوالات بی مربوط می پرسند. نظرات بی مورد می دهند و تکمیل کننده جمله دیگران هستند.
بطور مثال وقتی گوینده می گوید: آروم جلو رفتم و به صورتش نگاه کردم و دیدم… دزد می گوید: ترسیده بود؟ غش کرده بود؟ مرده بود؟ خوابیده بود؟
دزدها به گفتن داستان کمک می کنند و در مورد جزئیات بی ارزش، بحث راه می اندازند.
نقل قول: به نظر من برای توهین به یک نفر یا صدمه زدن به احساسات او، هیچ راهی سریع تر از این نیست که وقتی سعی می کند به شما چیزی بگوید، سخنش را قطع کنید.
حالا اگر طرف مقابل حرف ما را قطع کرد، برای ادامه دادن به صحبت، از جملات زیر استفاده کنیم:
- همونطور که داشتم می گفتم….
- به اونچه داشتم می گفتم برگردیم…
- من دوست دارم به حرف های شما گوش بدم ولی اول من حرفم رو تموم کنم…
- میشه موضوع رو تموم کنم؟
- برمی گردم به موضوع حرفم
- من حرفم رو تموم نکرده بودم…
- من هنوز حرفم تموم نشده…
- اجازه بدید من حرف هام رو تموم کنم، بعد از اون شما می تونید حرف بزنید.
- بله، ولی…
اگر ما جزء قطع کنندگان صحبت دیگران هستیم، بهترین راه حل این است که وقتی کسی در حال سخن گفتن است، دهانمان را ببندیم. هر چند که این کار برایمان خیلی سخت است.
نقل قول: گفتگو فقط زمانی امکان پذیر است که ما بتوانیم خود را کنترل کنیم. سخن گفتن خوب، مستلزم انضباط شخصی بسیار زیاد است.
اعتراف می کنم که خودم بارها وسط حرف دیگران پریده ام. از این به بعد بیشتر مراقب این مسئله هستم.
6- جرزنندگان
این افراد به هر سوال توضیحی که از آنها می پرسیم، در یک کلمه پاسخ می دهند. و این گونه به خاموش شدن شعله گفتگو کمک می کنند. بطور مثال اگر بپرسیم، آخر هفته چه کار کردی؟ می گویند: هیچی.
راه مقابل با جرزنندگان این است که اگر به پرسش های یک کلمه ای آنها به صورت توضیحی جواب دهیم، یاد می گیرند که آنها هم توضیحات بیشتری بدهند.
بطور مثال اگر جرزنندگان بپرسند: تعطیلات خوش گذشت؟ نگوییم: خوش گذشت، شما چطور؟ بلکه توضیح دهیم: خوب بود. رفتیم سری به موزه آبگینه تهران زدیم. نکته جالب موزه این بود که هر ظرف شیشه ای قدیمی که می خواستی، اونجا پیدا می شد. من ظرف های کوچکی رو که هنرمندانه روی اون طراحی شده، خیلی دوست دارم. این طوری کمی اطلاعات بیشتر راجع به خود به او می دهیم و کمک می کنیم تا او بتواند از بین آنها سوالی از ما بپرسد. در نتیجه ی این رفتار، او با ما احساس نزدیکی بیشتری می کند و به حرف می افتد. و این گونه گفتگو جریان پیدا می کند.
هشدار: در حضور افراد جرزننده، ممکن است به گوینده ی انحصارجو تبدیل شویم. تمرین کنیم که بتوانیم جلوی خود را بگیریم و کم تر حرف بزنیم و به او هم اجازه دهیم تا در گفتگو شرکت کند.
7- همه چیزدانان
آنها همه چیز را می دانند و همیشه حق به جانب هستند. همه چیزدانان، لزومی نمی بینند که نظر دیگران را بپرسند و نسبت به دیگران بی اعتنا هستند.
همه چیزدانان به جز نظر خود به نظر هیچ فرد دیگری علاقه نشان نمی دهند. هیچ کس این جور آدم ها را دوست ندارد. تا حالا با همچنین آدم هایی برخورد کرده اید؟
برای اینکه همه چیزدان نباشیم، وقتی نظرمان را در جمعی مطرح می کنیم، حتما بگوییم که این نظر شخصی منه و طبق تجربه منه و ممکن است درست نباشه. همچنین هنگام صحبت، بصورت مداوم نظر دیگران را نیز جویا شویم که نظر تو چیه؟
8- نصیحت کنندگان
این دسته از آدم ها را می توانیم از انواع و اقسام راه حل هایی که برای دیگران ارائه می دهند، بشناسیم. این افراد با حالتی نصیحت کننده، رشته سخن را در دست می گیرند. و به ما خواهند گفت که بهتر است نظرشان را بپذیریم. تا حالا همچنین آدم هایی را دیده اید؟
دقت کنیم که یکی از نصیحت کنندگان نباشیم و هرگونه تمایل به آموزش دادن را در نطفه، خفه کنیم.
نصیحت کردن ما می تواند به راحتی یک گفتگوی خوب را از بین ببرد. اما اگر در مسائل آدم ها عمیق تر شویم و آنها را بیشتر بشناسیم و به جای دادن راه حل، احساسات آنها را درک کنیم، بسیار موثرتر خواهیم بود.
بهتر است به جای نصیحت کردن، به طرف مقابل بفهمانیم که مشکل او برای ما اهمیت دارد. در واقع پند و اندرز ما در هیچ موقعیتی برای هیچ کس خوشایند نیست. مگر این که خودش از ما توصیه بخواهد.
هنگام گوش دادن به سخنان مخاطب، لازم است:
- اول، احساس طرف مقابل را حدس بزنیم.
- دوم، نیاز طرف مقابل که باعث این احساس در او شده را حدس بزنیم.
- سوم، از نصیحت کردن بپرهیزیم.
داستان: چند وقت پیش، بعد از کلاس با هانیه دوستم صحبت می کردم. هانیه، مربی بدمینتون در باشگاه ورزشی است. او از این که تعداد شاگردانش کم اند، شکایت می کرد. من بدون این که هاینه از من راهنمایی بخواهد به او گفتم: “برای جلب مشتری، بازاریابی اینترنتی کن.” هانیه این نصیحت مرا نادیده گرفت. شب که به این موضوع فکر کردم، متوجه شدم هانیه فقط نیاز به گوش دادن و همدلی داشت. او نمی خواست در آن لحظه نصیحتش کنم. هانیه در آن لحظات دلش می خواست با تمام وجودم فقط به او گوش می دادم. او دلش می خواست احساس و نیازش را درک می کردم. پس بهتر بود به او می گفتم: “از این که تعداد شاگردانت کمند ناراحتی؟ دلت می خواد درآمد بیشتری داشته باشی. درسته؟”همین و بس. احساس هانیه: ناراحتی. نیاز هانیه: درآمد بیشتر.
بارها این گفتگو بین من و مادرم رد و بدل شده:
من: حالت چطوره؟
مادر: سرم درد می کنه.
من: اگه اینقدر فکر و خیال نکنی، سرت درد نمی گیره. همین الان کلیک کنید و مهارتهای ارتباطی خود را به سطح جدیدی برسانید!
در اینجا سرزنش من غیرضروری بود. بهتر بود به جای آن، می گفتم:
من: پس حالت خیلی بده. الان فقط به سکوت و استراحت نیاز داری.
دوستان خوبم، در این مقاله با قوانین گفتگو آشنا شدیم که شامل موارد زیر است:
- پشت سر هم سوال نپرسیم.
- فقط از موفقیت های خود تعریف نکنیم.
- وسط داستان دیگران، داستان خود را تعریف نکنیم.
- فقط از ماجراهای خود صحبت نکنیم.
- وسط حرف دیگران نپریم.
- به سوالات دیگران فقط در یک کلمه پاسخ ندهیم. بلکه توضیحات بیشتری دهیم.
- فکر نکنیم که همیشه حق با ماست و ما درست می گوییم.
- نصیحت نکنیم.
همچنین به هشت دسته از خلافکاران گفتگو که از قوانین گفتگو در بالا سرپیچی می کنند،اشاره کردم:
- بازجویان
- زیاده گویان
- خودستایان
- انحصارجویان
- دزدان
- جرزنندگان
- همه چیزدانان
- نصیحت کنندگان
برای دانستن اینکه هنگام گفتگو چگونه صحبت کنیم تا جذاب شویم، پیشنهاد می کنم مقاله زیر را هم بخوانید:
بخشی از کتابم به نام جرقه
جهت تهیه کتاب جرقه، به لینک زیر مراجعه نمایید:
انحصار جویان
خودستایان
وزیاده گویان
لطفا تعریفشون و تفاوتشون رو بهم بگید من از متن چندان چیزی متوجه نشدم
با سپاس
لطفاً متن رو دوباره مرور بفرمایید.