قاطعیت چیست و چگونه با قاطعیت باشیم؟

قاطعیت چیست؟
اول از همه بریم سراغ اینکه قاطعیت اصیل چیه؟
تعریف من از قاطعیت اصیل اینه: یعنی کسی که می خواهی باشی، باش. کاری که می خواهی انجام بدی رو انجام بده. یعنی شجاعت اینو داشته باشی جوری که دوست داری زندگی کنی. بر اساس خواسته ها و ارزش ها و حقوق قاطعیت خودت پیش بری. نه خواسته های دیگران. نگران قضاوت و حرف دیگران نباشی که بقیه چه قضاوتی می کنند، چی میگن. البته بدون ضایع کردن حق دیگران. بدون آسیب رسوندن به دیگران. بدون سوء استفاده کردن از دیگران. و بهای خودت بودن رو هم بپرداز. هر تصمیمی بهاء(تبعات) داره. هر تصمیمی مشکلاتی داره و با قاطعیت بودن هم مشکلاتی داره. ممکنه بقیه شما رو قضاوت کنند و از شما خوششون نیاد و شما رو طرد کنند، برند.
پس اول باید خواسته ها، ارزش ها و حقوق قاطعیتت رو بشناسی. بعد جوری که دوست داری زندگی کنی. نگران حرف مردم نباشی.
رشته ای رو می خونم که دوست دارم.
میگه: آخه این رشته درآمدش کمه.
میگم: آره، درآمدش کمه. می پذیرم.
میگه: بدبخت میشی.
میگم: بله، زندگی خودمه.
میگه: نه بعد میفتی رو سر ما. بدبختیش واسه مائه.
میگم: شما لطفاً به من بگید چه کارهایی می خواهید برای بچه تون انجام بدید، چشم فداتون بشم، من قول میدم بیشتر از اون برای شما زحمتی ایجاد نکنم. ولی من می خوام مسیر خودم رو خودم انتخاب کنم. این زندگی خودمه. تحصیل خودمه. من نمی خوام تا آخر عمر به خودم لعنت بفرستم.
میگه: داری اشتباه می کنی.
میگم: آره پدر آره مادر. ممکنه اشتباه کنم. همه مون اشتباه می کنیم. کسی رو مگه داریم که اشتباه نکنه؟
میگه: نه من می دونم این دیگه قطعاً اشتباهه.
میگم: بله، ممکنه اشتباه باشه، می پذیرم. و من می خوام این اشتباه رو تجربه کنم. چون الان فکر می کنم این کار درسته. ترجیح میدم کاری که فکر می کنم الان درسته رو انجام بدم.
ببینید نه صدام رفت بالا. نه بی ادبی کردم. نه هیچی. بی ادبی نمی کنم.
مثلاً من می خوام برم سفر. چرا باید به فلانی جواب پس بدم؟
دلم می خواد مهاجرت کنم، چرا نگران حرف فلانی ام؟
دقت کنیدها من نمی تونم بگم من می خوام مهاجرت کنم، همسرم هر چی بگه، مهم نیست. بی خود کردم. من اگر ازدواج کردم، یه تعهدی دارم. کنار حقوقم، یه سری وظایف و مسئولیت ها دارم. پس من نمی تونم اینجا به همسرم بگم که نه من تصمیم گرفتم مهاجرت کنم. کاری نداری؟ خداحافظ. نه نه .این نمیشه.
ولی مثلاً اگه خاله فلانی می گه: مهاجرت نکنید. واسه چی میرید؟ برای چی مهاجرت میکنید؟ من لازم نیست توضیح بدم. چون این سبک زندگی منه.
یه موقع هست من با خاله ام زندگی می کنم، خرج زندگیم رو میده. وظیفه مه بگم.
یه موقع هست مادرم میگه ببین تو توی خانواده ما زندگی می کنی باید آداب معاشرت رو توی خانواده ما رعایت کنی. باید توضیح بدی. بله، این وظیفه ته و این یک داستان دیگه ای میشه.
یه موقع هست نه زندگی خودمه با همسرم دارم زندگی می کنم. و اصلاً اینجا لازم نیست به کسی توضیح بدم. چون من جوری که دوست دارم زندگی می کنم.
یا مثلاً خاله فلانی میگه چرا مهاجرت نمی کنید؟ من لازم نیست توضیح بدم. من جوری که دوست دارم زندگی می کنم.
پس قاطعیت اصیل یعنی کسی که باید باشی، باشی. کاری که باید انجام بدی رو انجام بده. بر اساس خواسته ها و ارزش ها و حقوق خودت. نه خواسته های دیگران. نه دنیایی که دیگران برات ساختند. نه بکن و نکن های دیگران. حالا این دیگران می تونه جامعه باشه، رسانه باشه، خانواده باشه. دوستان باشه.
و این نکته اش خیلی مهمه. حق کسی رو نمی خورم. یعنی بگم من می خوام بی ام و سوار باشم و برم بی ام و یکی رو بدزدم. نه، معلومه که منظورم این نیست. این اسمش سرقته. بدون ضایع کردن حقوق دیگران این نکته خیلی مهمیه.
و بهای خودم بودن رو هم می پردازم. چون ممکنه بعضی ها خوششون نیاد.
این نکته بسیار بسیار مهمیه ها. که بهاش رو هم می پردازم.
هر چیزی بهایی داره
یعنی می خوام بگم هر تصمیمی مشکلاتی داره.
ویلیام گلسر، روانشناس معروف دنیا، نویسنده کتاب تئوری انتخاب، میگه: هر تصمیمی مشکلات خودش رو داره، و شما باید ببینید کدوم مشکلات رو انتخاب می کنید.
یعنی این قانون زندگیه که هر تصمیمی، مشکلات خودش رو داره. هر تصمیمی یک بهایی داره. آیا حاضری بهاش رو بپردازی؟
منی که دارم اینو درس میدم هم خیلی وقت ها اینو یادم میره که هر تصمیمی، بهای خودش رو داره.
بنابراین نگید خب، اینو که می دونم. باید در لحظات مهم زندگی هی به خودمون یادآوری کنیم.
اجازه بدید یه خرده توی مثال های زندگی نگاه کنیم، ببینیم که خیلی وقت ها اینو یادمون میره.
شما یک زندگی متأهلی خیلی خوب می خواهی؟ یک سری چیزها رو از دست میدی. آزادی زندگی مجردی رو از دست میدی.
زندگی مجردی راحتی می خواهی؟ یک سری از مزایای زندگی متأهلی رو از دست میدی.
تصمیم می گیری مهاجرت کنی، بهای مهاجرت چیه؟
- خوندن زبان که خیلی سخته
- تغییرات بسیار پیچیده. سیستم بانکی فرق میکنه. تعاملات انسانی فرق میکنه. سیستم حمل و نقل فرق میکنه. نمی تونی راحت احساساتت رو بروز بدی. سر در نمیاری.
- ترس های زیادی داری
- در هر صورت اونجا غریبه ای
- هزینه هات متفاوت میشه
- از دست دادن حمایت خانواده و دوستانت
- و کلی تغییرات دیگه
می خواهی بمونی ایران؟ یک عالمه فرصت از دست میدی.
می خواهی یک مهارت جدید یاد بگیری؟ پیانو یاد بگیری، برنامه نویسی یاد بگیری؟ یک عالمه چیز از دست میدی و کلی بهاء باید بپردازی.
مثلاً وقتی تصمیم میگیری این رشته رو بخونی. بهاش سختی ایه که داره. زمانیه که می ذاری. هزینه ای که می خواهی بپردازی. بهاش اینه که رشته های دیگه رو نمی تونی بخونی.
وقتی میریم توی اینستاگرام، بی هدف می چرخیم، توی اکسپلور میریم یا دونه دونه ریلزها رو نگاه میکنیم:
- زمانمون رو از دست می دیم.
- سلامت روانمون مشخصاً دچار آسیب میشه.
- لحظه حال رو از دست میدیم. یعنی اینکه در دنیا چه اتفاقاتی داره میفته رو از دست میدیم.
- عزیزانمون، کسانی که می تونیم بهشون عشق بورزیم، باهاشون تعامل کنیم رو از دست میدیم.
- تجربیاتی که می تونیم به دست بیاریم رو از دست میدیم.
- استانداردهای ذهنی مون تغییر می کنه. راجع به زیبایی، اعتماد بنفس، انواع سفرها، عشق یه استانداردهای دیگه ای پیدا میکنیم. چون زندگی افراد شاخص، توجه ما رو جلب می کنه.
- پول از دست میدیم. چون انرژی مون رو برای اینکار میذاریم.
- تمرکزمون محدودتر میشه.
- نسبت به خودم احساس بد پیدا می کنیم. اگه یکی از ارزش هام این باشه که من می خواهم انسانی باشم که برای وقت خودم احترام قائل هستم، نسبت به خودم احساس بد می گیرم.
پس یه اینستاگرام بهاش این همه چیزه.
بهای نظم شخصی چیه؟
خیلی ها بهم میگن خوش به حالت مریم، نظم شخصی داری، صبح ها زود بیدار میشی.
می دونید بهای صبح زود بیدار شدن من چیه؟ شب زود خوابیدنه.
لذت اینکه تازه ساعت ده یازده فیلم تماشا کنم رو از دست دادم. ولی از اونور، چیزهای دیگه ای به دست میارم.
بنابرای بهای نظم شخصی، چشم پوشی از یک عالمه لذته که اکثر آدم ها حاضر نیستند بپردازند.
یا اصلاً یک مثال خیلی مادی تر. بهای هر خرید مالی.
وقتی یه چیزی می خرم، مثلاً یه میکروفن می خرم که صدام رو باهاش ضبط کنم. بهای این چیه؟
اینه که تمام چیزهایی که در دنیا هم قیمت این بودند و من می تونستم بخرم رو الان نمیتونم بخرم.
حالا شاید از این به بعد یه خرده بیشتر دقت کنیم.
از این به بعد موقع خرید از خودمون بپرسیم: به جای این چه کار دیگه ای می تونستم انجام بدم؟ که منو تبدیل کنه به اون آدمی که دوست دارم.
و این بهاء همیشه وجود داره.
مشکلات شهرت، از دست دادن حریم شخصی، از دست دادن آرامش و آسایش و توقعات بی جای دیگران.
از اونطرف شهرت، فایده های زیادی داره، درآمد و اعتبار ایجاد می کنه. دوستان خیلی خوبی به دست میاری. و کلی چیزهای دیگه.
که بهاش رو باید بپردازی. هر چیزی یک بهایی داره دیگه.
پس خیلی مهمه که یادمون باشه ما باید بهای هر چیزی رو بپردازیم. یا پرداختیم و خبر نداریم یا خواهیم پرداخت.
بنابراین یه بار باید با خودم چک کنم ببینم بهایی که حاضرم بپردازم چیه؟
اگه با این طرز فکر که همه چیز راحت باشه، بخوام بیام جلو، احتمالاً هیچ وقت به نتیجه نمیرسم.
بهای کارمندی اینه که:
- ساعت کاریت دست خودت نیست.
- همه اش باید به این و اون جواب بدی.
- هی باید تلاش کنی.
- محیط کاری بده.
- ساعت کاری طولانیه. فشار کاریه.
- آزادی نداری.
- رشد نمی کنی. ح
- قوقش کمه.
بهای کارفرینی اینه:
- عدم ثبات مالی،
- نیاز به زمان و تلاش خیلی زیاد،
- ریسک شکست،
- رقابت شدید،
- یافتن مشتری،
- مدیریت کارکنان و پرداخت حقوقشون،
- قوانین پیچیده،
- مشکلات بازاریابی و فروش،
- فرسودگی شغلی،
- عدم تعادل بین کار و زندگی، خیلی وقت ها باید زودتر از همه بری یا دیرتر از همه بیای.
- در زمان بحران، تویی که مسئولی.
- مسئولیت کلی آدم دیگه هم با توئه.
از اونطرف کارآفرینی دستاوردهای بیشتری نسبت به کارمندی داره. و بهای بیشتری نسبت به کارمندی داره.
خوش به حال آدم هایی که در زندگی یاد میگیرند هر چیزی بهایی داره. اونوقت آگاهانه انتخاب می کنند آیا حاضرند بهای این تصمیم، بهای این انتخاب، بهای این رفتار رو بپردازند یا خیر.
بهترین تمرین اینه که از خودم بپرسم بهای چه چیزهایی رو حاضر نیستم بپردازم؟ پس ازشون دست می کشم.
بهای قاطع بودن
حالا بهای قاطع بودن چیه؟
وقتی شما قاطعانه رفتار میکنید، ممکنه بقیه از شما خوششون نیاد.
یعنی می خوام بگم هر تصمیمی مشکلاتی داره و با قاطعیت بودن هم مشکلاتی داره.
مثلاً تصمیم گرفتی کل دستت رو تاتو کنی. خب اینطوری توی خیلی از مصاحبه های استخدامی پذیرفته نمیشی. این یکی از مشکلات تصمیم توئه. تاتو نمی کردی هم یک سری مشکلات دیگه داشتی.
تصمیم می گیری به فلانی نه بگی، بهاش رو می پردازی. وقتی بله قربان گو باشی، ممکنه خیلی جاها عزیزتر باشی ولی یک بله قربانگویی.
پس هر تصمیمی مشکلات خودش رو داره. و من بهای باقاطعیت بودنم رو می پذیرم.
یه نفر پرسید: من با یک خانومی میرم بیرون، ایشون همه اش پیشنهاد می کنه رستوران های گرون بریم. من دارم ولی خب خیلی دارم هزینه رستوران میدم.
گفتم: خب باید باهاش صحبت کنی، بگی که من بودجه ای که برای بیرون رفتنمون در نظر گرفتم اینقدره. تو نظرت چیه؟ وقتی با هم میریم بیرون، چه بودجه ای رو براش در نظر بگیریم؟ با هم گفتگو کنید بعد بودجه بندی کنید.
گفت: خب اگه اینجوری بگم، میره.
گفتم: آهان. باید ارزش هات رو چک کنید. اگه یکی از ارزش هات، قاطعیته، بهاش اینه که ممکنه این آدم با این جمله بره. اگه می خواهی بمونه خب باید از قاطعیت صرف نظر کنی. هر تصمیمی مشکلات خودش رو داره.
خیلی ها فکر می کنند یک روشی توی دنیا وجود داره که باهاش به همه خواسته هات میرسی. می تونی قاطع باشی، حرفت رو بزنی. نه بگی. همه هم دوستت داشته باشند، همه هم به حرفات گوش کنند. همه تشویقت کنند. نه. اینها مال کارتون هاست. اینها مال صحبت های انگیزشیه. تو دنیای واقعی اینطوری نیست. ما می گیم در دنیای واقعی هر تصمیمی یک بهایی داره.
همیشه باید قاطع باشیم؟
آیا همیشه باید قاطع باشیم؟ نه. گاهی ممکنه لازم باشه از قاطعیت صرف نظر کنیم.
مثلاً شخص تفنگ گذاشته روی شقیقه تون، میگه اگه یک کلمه حرف بزنی، می کشمت. اگه توی اون لحظه بگی که نه، من حق دارم افکارم رو ابراز کنم، کشته میشی.
پس باید تبعات قاطعیت رو در نظر بگیری. شاید یه جایی بگی اینجا لازم نیست من قاطعانه رفتار کنم چون چیزهای بهتری به دست میارم. این میشه پذیرش. یعنی می پذیری از قاطعیت صرف نظر کنی. دیگه بعداً نشخوار فکری نمی کنی. میگی بهترین تصمیم همین بود. من اینجا باید از قاطعیت صرف نظر می کردم. تمام.
مثلاً در ارتباط با افرادی که جایگاه قدرت بالایی دارند مثل افسر پلیس، رئیس، معلم، شاید بعضی وقت ها لازم باشه از قاطعیت صرف نظر کنیم.
به طور مثال اگه رئیستون توی ماشین، شروع به سیگار کشیدن کنه و شما اصلاً از سیگار خوشتون نمیاد، سه تا انتخاب دارید:
- پرخاشگری
- خجولی گری
- قاطعیت
پرخاشگری چطوری میشه؟ اینکه بگی شعور نداری تو؟ باید بوی گند سیگارت رو تحمل کنم؟ خب اینو که نمیگی چون اون آدم جایگاه بالایی داره.
خجولی گری چطوری میشه؟ اینکه سکوت کنی
قاطعیت چطوری میشه؟ اینکه کاملاً محترمانه بگی آقای فلانی من به سیگار حساسیت دارم. می تونم ازتون خواهش کنم بزنیم بغل، من پیاده شم، سیگارتون تموم شد بعد بشینم؟ عجله ام که نداریم.
حالا باید ببینی این قاطعیت داشتن، ممکنه چه تبعاتی برات داشته باشه؟ اگه اینو بگی، ممکنه رابطه ات با رئیست خراب شه. اگه برات مهمه که رابطه ات با رئیست خراب نشه، ریسک نکن و بپذیر که از قاطعیت صرف نظر کنی و سکوت کنی. و بعداً اصلاً خودت رو سرزنش نکن.
پس باید بسنجیم. یه موقع ممکنه شما انتخاب کنی که اصلاً قاطعانه رفتار نکنی. و بعدش هم خودت رو سرزنش نمی کنی چون میگی این بهترین کاری بود که باید انجام می دادم. آفرین به خودم.
یعنی سختی عدم قاطعیت رو تحمل می کنی، چون چیزهای بهتری به دست میاری، نه به دلیل نداشتن مهارت قاطعیت.
دیگه وقت تغییره: زندگی ایده آل در دستان شماست
ما در دوره قاطعیت، تمام آنچه را برای تبدیل شدن به یک فرد قاطع نیاز دارید، به شما آموزش میدهیم. این دوره یک سرمایه گذاری برای تمام عمر شماست تا زندگی ای را بسازید که واقعاً شایستگی اش را دارید. همین حالا برای آینده ای بهتر تصمیم بگیرید. برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام در دوره قاطعیت، روی لینک زیر کلیک کنید:
فرصت ساختن زندگی قاطعانه و رضایتبخش را از دست ندهید.