رازهایی که کتاب قدرت سکوت در مورد افراد درونگرای موفق بیان کرده
چند وقت پیش اسم کتابی به نام قدرت سکوت قدرت درونگراها (در جهانی که قادر نیست از سخن گفتن باز ایستد!) را شنیدم. به عنوان یک آدم درونگرا، کنجکاو شدم که این کتاب را بخوانم تا بیشتر با شخصیتم آشنا شوم. بنابراین یک روز به خیابان انقلاب تهران مراجعه و با علاقه و اشتیاق این کتاب را تهیه کردم.
فهرست
- 1 معرفی کتاب قدرت سکوت قدرت درونگراها
- 1.1 تفاوت درونگراها و برونگراها از دید سوزان کین
- 1.2 داستان من و درونگرایی ام
- 1.3 ویژگی درونگراها و برونگراها
- 1.4 تفاوت درونگراها و برونگراها
- 1.5 آیا یک درونگرا می تواند مهارت های ارتباطی اش را پرورش دهد؟
- 1.6 مزایای درونگرا بودن
- 1.7 درونگرایی به چه معناهایی نیست؟
- 1.8 تفاوت درونگرای کم حرف و برونگرای کم حرف
- 2 خصوصیات درونگراها
- 3 چرا یک درونگرا باید مهارت های ارتباطی را یادبگیرد؟
- 3.1 آیا درونگراها می توانند رهبران خوبی باشند؟
- 3.2 وقتی همکاری، خلاقیت درونگراها را از بین می برد
- 3.3 پاداش تنهایی ناشی از درونگرایی چیست؟
- 3.4 درونگرا رقابت را دوست ندارد!
- 3.5 آیا خلق و خوی ذاتی ما سرنوشت ماست؟
- 3.6 راز سخنرانی در جمع برای درونگراها
- 3.7 سایر ویژگی های درونگراها
- 3.8 انتخاب شغل درونگراها و برونگراها
- 3.9 انتخاب همسر برای یک درونگراها
- 3.10 زوج های برونگراها و درونگراها چگونه با هم صحبت کنند؟
معرفی کتاب قدرت سکوت قدرت درونگراها
عنوان کتاب: قدرت سکوت، قدرت درون گراها در جهانی که قادر نیست از سخن گفتن باز ایستد!
نویسنده: سوزان کین
ترجمه: ناهید سپهرپور
مشخصات نشر: نوین توسعه
مشخصات ظاهری: 389 صفحه همین الان کلیک کنید و مهارتهای ارتباطی خود را به سطح جدیدی برسانید!
بعد از خواندن این کتاب، میزان اطمینانم به خودم و توانایی هایم به عنوان یک درونگرا، بیشتر شد.
شاید شما هم مثل من یک درونگرا باشید. بنابراین تصمیم گرفتم که در این مقاله خلاصه ی نکاتی که از این کتاب آموختم به همراه تجربیات شخصی ام را با شما به اشتراک بگذارم تا با قدرتتان آشنا شوید و آن را در جهت موفقیتتان به کار ببندید.
عموم مردم کشورمان ایران به دلیل ناآگاهی، درونگراها را افرادی منزوی، گوشه گیر و از نظر اجتماعی ضعیف می پندارند. آنها درونگراها را به عنوان افرادی مردم گریز، می شناسند و به همین خاطر آنها را مورد بی محبتی قرار می دهند.
به نظر من افراد برونگرا، به دلیل سر و صدا و شلوغ کاری هایشان توجه بیشتری را به خودشان جلب می کنند. به همین خاطر این برونگراها هستند که به چشم می آیند.
عموم مردم ما درونگراها را دست کم گیرند که این به ضرر جامعه تمام می شود. به دلیل این قضاوت اشتباه، درونگراها از اینکه به کسی بگویند من یک درونگرا هستم، خجالت می کشند. آنها این ویژگی شان را از دیگران پنهان می کنند تا مورد قضاوت قرار نگیرند.
با نکات این کتاب، دیدتان به طور کلی نسبت به درونگراها تغییر خواهد کرد و دیگر از اینکه به کسی بگویید درونگرا هستید، خجالت زده نمی شوید. بلکه به درونگرا بودن خود افتخار هم خواهید کرد.
در این کتاب، درونگراهای بسیار موفقی معرفی می شوند. از سخنران دوست داشتنی و پرانرژی ای که بعد از هر سخنرانی اش، در خلوت و تنهایی خود انرژی اش را بازیابی می کند. تا فروشنده ی موفقی که به اهمیت مهارت گوش دادن و سؤال پرسیدن پی برده است.
تفاوت درونگراها و برونگراها از دید سوزان کین
از هر سه نفر، یک نفر درونگراست! شاید این آمار برای شما هم عجیب باشد. به این دلیل که خیلی از آدم ها به برون گرا بودن تظاهر می کنند تا جالب به نظر برسند! اکثر آدم هایی که حتی فکرش را نمی کنید، درونگرا هستند.
درونگراها کسانی هستند که اکثر اوقات گوش دادن را به صحبت کردن ترجیح می دهند. آنها افراد خلاقی هستند که علاقه ای به نشان دادن خود ندارند و در تنهایی فکر کردن را به جلسات تفکر گروهی ترجیح می دهند.
اختراعات و دستاوردهای دنیا توسط درونگراها خلق می شود. از جمله اختراعات علمی، کامپیوتر، آثار هنری و کتاب ها و… اینها دستاوردهای آدم های آرام و متفکری هستند که از قدرت درونگرایی خود استفاده کرده اند.
ما معمولاً به اشتباه تصور می کنیم که کسی که آرام است، قوی نیست. در طول تاریخ، افراد اثرگذار، معمولا آدم های آرام درونگرایی بودند که قدرتمند و شجاع بودند. مثل گاندی، بیل گیتس، انیشتین، وارن بافت و…
پس این طرز فکر اشتباه را زیر سؤال ببریم. چرا افراد آرام نمی توانند قوی باشند؟ به نظر شما آرام بودن، چه امتیازهای دیگری دارد که ما از آن خبر نداریم؟
در جامعه، آدم ایده آل کسی است که برونگرای اجتماعی و اهل کار گروهی باشد. کسی که در مرکز توجه ها قرار بگیرد و به خوبی در جمع ها خودش را ابراز کند. برونگراها جزء شخصیت های جذاب محسوب می شوند.
آدم های پرحرف، از دید دیگران، باهوش تر ، جذاب تر، دلنشین تر و دوست داشتنی تر از افراد آرام و کم حرف به نظر می رسند. در صورتی که هیچ ارتباطی بین پرحرف بودن و باهوش بودن وجود ندارد.
داستان من و درونگرایی ام
یادم می آید در دوران مدرسه، آن دسته از همکلاسی هایم که پرحرف و اهل شلوغ کاری بودند، به چشم معلم ها می آمدند. معلم ها تصور می کردند که شاگردان پرحرف، باهوش ترند.
این بی توجهی معلم ها نسبت به من باعث رنجشم شده بود. آنها به من برچسب گوشه گیر، منزوی و کند بودن را زده بودند.
نمی توانستم به راحتی در مدرسه دوست پیدا کنم. به همین خاطر از مدرسه رفتن خوشم نمی آمد. اول مهر، روز بازگشایی مدارس را دوست نداشتم. عاشق تابستان بودم چون مدرسه تعطیل بود.
در مدرسه، خیلی کم و با بی میلی در فعالیت های گروهی کلاس شرکت می کردم.
در دوران کودکی و نوجوانی، وقتی با مادرم به جایی می رفتم، او از اینکه من کم حرف هستم، ناراحت و خجالت زده می شد. بارها و بارها این جمله را که چرا حرف نمی زنی، چرا چیزی نمی گی را از اطرافیانم شنیده بودم.
به خاطر برچسب هایی که از دوران کودکی به اشتباه روی درونگراها خورده، برایشان سخت است که استعدادشان را بشناسند. و وقتی هم روزی استعدادشان را شناسایی می کنند، این کار را به بهترین شکل ممکن انجام می دهند.
خود من چندین سال است که متوجه شده ام که استعداد من در یادگیری مهارت های ارتباطی و آموزش آن به دیگران است.
ویژگی درونگراها و برونگراها
یکی دیگر از ویژگی های آدم های برونگرا، صدای بلند و سرعت حرف زدن بالای آنهاست. طبیعی است که کسی که سریع تر و بلند تر صحبت می کند، جذاب تر و دوست داشتنی تر از درونگرایی که کُند و آرام حرف می زند، به نظر می رسد.
یکی از انتقادهای که قبلاً مخاطبان کارگاه های آموزش ام به من می کردند، تن صدا و سرعت کلام پایین من بود. که خوشبختانه با تمرینات صداسازی از جمله بلندخوانی و تندگویی، اصلاحشان کردم.
از دید جامعه، تفکر، محافظه کاری و تردید که ویژگی بارز درونگراهاست، ارزش چندانی ندارد. جامعه ی پر سرعت ما، عمل را به فکر کردن، ریسک پذیری را به محافظه کاری و یقین را به تردید، ترجیح می دهد.
آدم های درونگرا، مطالعه ی کتاب را به جمع های شلوغ و پلوغ ترجیح می دهند.
در سفرهایی که با تورهای گردشگری به ایرانگردی می روم، مسافران شلوغ و پرسروصدا که جیغ و ویغ می کنند و مدام در حال رقص و پایکوبی هستند، در مرکز توجه قرار می گیرند.
داستان: یادم می آید نوروز نود و هشت در سفر سیستان، وقتی یکی از مسافران درونگرا در اتوبوس گردشگری در حال خواندن کتاب ملت عشق بود، یک عده پشت سرش می گفتند: چقدر تو خودشه! و یک سری هم مستقیم به او می گفتند: کتاب نخون! اینجا که جای کتاب خوندن نیست! (به نظر من هم تورهای گردشگری جای کتاب خواندن نیست، بلکه یک فرصت خوب برای یک درونگراست تا در آنجا مهارت های ارتباطی را تمرین کند). وقتی آن آقا کتابش تمام شد و به فعالیت های جمعی پیوست، انگار خیال همه راحت شد!
تقریباً در تمامی سفرهای ایرانگردی که رفته ام، مسافران برونگرا شکایت می کنند که چرا مسافران درونگرا حرف نمی زنند و صدایشان در نمی آید!
درونگراها دوست دارند که گاهی به تنهایی به بیرون بروند و با خود خلوت کنند. گاهی برای خودم پیش می آید که به یک کبابی یا ساندویچی یا آش فروشی می روم و از تنهایی ام لذت می برم. من می توانم ساعت ها رانندگی کنم، در حالی که ضبط یا رادیوی ماشین روشن نیست. من از اینکه گاهی به تنهایی در خیابان ها قدم بزنم، لذت می برم.
شاید شما به عنوان یک آدم درونگرا خیلی زیاد از اطرافیانتان شنیده باشید که خیلی توی خودت هستی! از لاک خودت بیرون بیا! بدانید که اینها ویژگی های یک آدم آرام، متفکر و اندیشمند است. پس اگر به عنوان یک آدم درونگرا این ویژگی ها را دارید، عذاب وجدان نگیرید. بهتر است ذات متفکرمان را بپذیریم.
به نظر شما افراد برون گرایی که دائماً در مهمانی ها و دورهمی های شلوغ به سر می برند، چه زمانی فرصت تفکر کردن را پیدا می کنند؟ هیچ وقت!
جامعه برای افراد برونگرا طراحی شده است. صندلی های مدرسه که در کنار هم چیده شده و شرکت هایی که بین افراد دیوار نگذاشته اند، مناسب با حال و هوای برونگراهاست. در هر محیطی از آدم ها انتظار کار گروهی را دارند.
تفاوت درونگراها و برونگراها
تفاوت درونگراها و برونگراها در میزان نیاز آنها به محرک بیرونی برای رسیدن به احساس رضایت است. بطور مثال یک درونگرا تنها با یک کتاب خواندن و یا گپ زدن با دوست صمیمی اش، احساس رضایت می کند.
یک برونگرا از دیدن آدم های جدید، یک فعالیت هیجان انگیز مثل کارتینگ ، مهمانی شلوغ و پرسروصدا یا صدای آهنگ زیاد، احساس رضایت می کند (الان متوجه شدم که چرا موسیقی را با صدای پایین دوست دارم و از صدای آهنگ زیاد، اذیت می شوم!).
به خاطر این دلایل، ازدواج یک درونگرا و برونگرا با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد.
برونگراها مسائل را خیلی سریع حل می کنند. آنها با عجله تصمیم می گیرند و خیلی راحت چند تا کار را با هم انجام می دهند و ریسک می کنند.
وقتی دیدم یکی از آشنایانمان هم سر کار می رود، هم در دانشگاه دولتی، کارشناسی ارشد می خواند و هم در کلاس های آیلتس شرکت می کند، تعجب کردم! حالا متوجه شدم که او یک برونگراست!
درونگراها آهسته و آگاهانه عمل می کنند. آنها دوست دارند در یک زمان فقط روی یک کار تمرکز کنند. خود من دقیقاً این ویژگی را دارم. انجام چند کار به صورت همزمان، آشفته ام می کند. مثلاً نمی توانم همزمان هم دانشگاه بروم، هم سر کار بروم و هم کلاس زبان بروم!
برونگراها فکرشان را به زبان می آورند و صحبت کردن را به گوش دادن ترجیح می دهند. خیلی کم پیش می آید که یک برونگرا حرف کم بیاورد. آنها همان مجلس گرم کن هایی هستند که اگر در یک مهمانی یا سفر دسته جمعی حضور نداشته باشند، جایشان حسابی خالیست. شما از این دسته آدم ها میان فامیل هایتان سراغ دارید؟
برونگراها، بیشتر اوقات در حال گفتن خاطره ، داستان و لطیفه هستند. آنها میان حرف هایشان سوتی های زیادی می دهند! چون طبیعی است که کسی زیاد حرف می زند، سوتی هایش هم بیشتر باشد! قبول دارید؟
تنها بودن، برونگراها را کلافه و عصبی می کند. آدم هایی که نمی توانند با خودشان خلوت کنند و به سرعت یک دورهمی را با دوستانشان تشکیل می دهند، برونگرا هستند. تا حالا از این آدم ها در اطرافیانتان دیده اید؟
آیا یک درونگرا می تواند مهارت های ارتباطی اش را پرورش دهد؟
خبر خوب این است درونگراها می توانند مهارت های ارتباطی شان را پرورش دهند و از مهمانی ها و جلسات لذت ببرند. اما لازم است بعد از گذشت مدت زمانی از دورهمی، با خودشان خلوت کنند.
من به عنوان یک آدم درونگرا، مهارت های ارتباطی را با تمرین زیاد، یاد گرفته ام. در مهمانی و دورهمی ها به راحتی با همه گپ می زنم و در جمع ها صحبت می کنم. همچنین از مهمانی ها لذت می برم.
در سفرهای ایرانگردی ام به راحتی با آدم های جدید ارتباط برقرار می کنم و دوست می شوم. آشنایی و گپ زدن با آدم های جدید را دوست دارم.
تجربیات شخصی ام از مهارت سرصحبت بازکردن و گفتگو کردن با آدم های جدید را در کتابم به نام جرقه نوشته ام.
پیشنهاد می کنم کتاب رایگان جرقه را بخوانید.
بعد از پایان دورهمی و جمع های شلوغ، با وجود اینکه از گپ زدن با آدم ها لذت برده ام، انرژی ام کم می شود و دوست دارم به خلوتم بازگردم تا انرژی ام را بازیابی کنم.
مزایای درونگرا بودن
درونگراها ترجیح می دهند که به جایی اینکه انرژی خود را صرف دورهمی های شلوغ کنند، صرف دوستان و همکاران نزدیک و خانواده کنند. به همین دلیل درونگراها معمولاً همسران وفاداری هستند که احتمال خیانت کردن و روی آوردنشان به شریک های جنسی متعدد، خیلی کمتر از برونگراهاست. قبول دارید؟
درونگراها بیشتر از آنکه صحبت کنند، شنونده هستند. آنها قبل از اینکه صحبت کنند، فکر می کنند و تصور می کنند که با نوشتن، بهتر از صحبت کردن می توانند منظور خود را برسانند.
درونگراها از گفتگوهای سطحی و بی فکر، مثل شایعات خوششان نمی آید. آنها عاشق گفتگوهای عمیق هستند.
درونگرایی به چه معناهایی نیست؟
یادمان باشد که چندین ویژگی هستند که نباید به درونگراها نسبت دهیم. درونگرایی، بیماری نیست. درونگرایی به معنی منزوی یا مردم گریز بودن نیست. یک درونگرا می تواند منزوی یا مردم گریز باشد اما اکثر آنها رفتار دوستانه ای دارند. قبول دارید؟ بطور مثال اطرافیانم مرا به عنوان یک آدم خونگرم و صمیمی می شناسند.
درونگرایی به معنی کمرو بودن نیست. کمرویی به معنی ترس از قضاوت منفی دیگران است. در صورتیکه درون گرایی به معنای ترجیح دادن محیط هایی با تعداد کمتر آدم هاست. کمرویی یک ویژگی بد است. در صورتی که درونگرایی، یک ویژگی بد نیست.
متأسفانه اکثر آدم ها به اشتباه درونگرایی را مساوی با کمرویی می پندارند. جالب است که آدم های برونگرای کمرویی داریم که از ترس قضاوت منفی مردم، سخنرانی نمی کنند و در جلسات صحبت نمی کنند!
همچنین آدم های درونگرایی داریم که کمرو نیستند، نگران قضاوت منفی مردم نیستند و به راحتی سخنرانی می کنند و در جلسات صحبت می کنند. مثل بیل گیتس. خود من هم سالهاست که با پرورش مهارت های ارتباطی به راحتی در جمع ها صحبت می کنم.
آدم های درونگرای کمرو هم داریم. پس درونگرا بودن ربطی به کمرو بودن ندارد. قبول؟
بعضی ها به اشتباه فکر می کنند افراد درون گرا، عزت نفس و اعتماد به نفس ندارد. در صورتی که عزت نفس یعنی احساس ارزشمندی. اعتماد به نفس یعنی احساس توانمندی. پس این دو ویژگی هیچ ربطی به درونگرا بودن، ندارند.
تفاوت درونگرای کم حرف و برونگرای کم حرف
تفاوت یک برونگرایی که در یک جلسه حرف نمی زند با یک درونگرا که در یک جلسه حرف نمی زند در این است که برونگرا می ترسد که حرف هایش مورد تأیید دیگران قرار نگیرد. درونگرا در اثر جمعیت افراد جلسه، انرژی اش را از دست داده است.
پس ظاهر هر دوی اینها از بیرون یکسان به نظر می رسد در صورتیکه درونشان متفاوت است.
خصوصیات درونگراها
به طور کلی آدم های درونگرا اکثر ویژگی های زیر را دارند:
- گفتگوهای دونفره را به کارهای گروهی ترجیح می دهند.
- اکثر اوقات ترجیح می دهند که حرف دلشان را روی کاغذ بنویسند.
- از تنهایی شان لذت می برند.
- کمتر از دوستانشان به ثروت، شهرت و کسب مقام اهمیت می دهند.
- از گفتگوهای سطحی و پیش و پا افتاده خوششان نمی آید اما از گفتگوهای عمیقی که برایشان اهمیت دارد، لذت می برند.
- معمولاً همه به آنها می گویند که شنونده ی خوبی هستند.
- خیلی اهل خطر کردن نیستند.
- از انجام کاری که به او اجازه می دهد غرق در خودش باشد و کمتر کسی مزاحمش شود، لذت می برد.
- دوست دارد که تولدش را در جمع های کوچک جشن بگیرد.
- آدم ها آنها را فردی آرام و مهربان می دانند.
- ترجیح می دهند تا زمانی که کاری را تمام نکرده اند، آن را به کسی نشان ندهند یا درباره اش صحبت نکنند.
- در تنهایی کارشان را به بهترین شکل ممکن انجام می دهند.
- قبل از صحبت کردن، فکر می کنند.
- بعد از مدتی در جمع بودن حتی اگر از آن دورهمی لذت برده باشند، انرژی شان تمام می شود.
- از انجام چند کار همزمان با هم، لذت نمی برند.
- خیلی راحت تر از بقیه تمرکز می کنند.
- بسیار دقیق هستند.
- جزئی نگرند.
خیلی از درونگراها به شدت احساساتی هستند. یعنی بیشتر از یک آدم معمولی از یک موسیقی یا یک جمله ی زیبا یا یک کار محبت آمیز، لذت می برند.
آنها سریع تر و با شدت بیشتری از بقیه، از بدی ها ناراحت می شوند. آنها معمولاً آدم های با وجدانی هستند. قبول دارید؟
چرا یک درونگرا باید مهارت های ارتباطی را یادبگیرد؟
احتمالاً شما هم به عنوان یک درونگرا در کودکی تان مثل من برچسب خجالتی، خورده اید. حالا هم که بزرگ شده اید، هنگام صحبت در جمع یا اولین دیدار با یک آدم جدید، عصبی و دستپاچه می شوید.
جامعه ی ما روز به روز به سمتی می رود که برونگرایی و ابراز وجود، یک ارزش محسوب می شود. پس ما به عنوان یک درونگرا، بهتر است مهارت های ارتباطی را با تمرین زیاد در خودمان پرورش دهیم.
حقیقت این است که تا قدرت درون و توانمندی هایمان را به نمایش نگذاریم، کسی متوجه آن نمی شود. قبول دارید؟
چه بخواهیم چه نخواهیم، روان صحبت کردن و اجتماعی بودن در جامعه ی امروزی، دو عامل مشخص کننده ی موفقیت آدم ها محسوب می شود. فقط کافیست تفاوت های ذاتی مان را با برونگراها بدانیم تا بتوانیم بهتر عمل کنیم.
بطور مثال بدانیم که نیاز به زمان هایی داریم که فقط برای خودمان باشد. بدانیم که قبل و بعد از حضور در جمع ها نیاز داریم که با خودمان خلوت کنیم تا انرژی مان بازیابی شود.
تجربه شخصی: من وقتی چندین روز در تورهای گردشگری ایرانگردی شرکت می کنم، با اینکه با تمام مسافران ارتباط خوبی برقرار و دوستان جدیدی پیدا می کنم، اواخر سفر، انرژی ام به پایان می رسد و نیاز به خلوت و تنهایی ام پیدا می کنم. چون در تورها تمام کارها از صبح تا شب به صورت گروهی انجام می شود.
بهتر است بدانیم بازدهی کار تنهایی برای ما درونگراها بیشتر از کارگروهی است. یک نوجوانان برونگرایی را می شناسم که ترجیح می دهد به جای خانه در کتابخانه در کنار دوستانش درس بخواند. حالا متوجه می شوم که چرا آن زمان ها من برخلاف همکلاسی هایم دوست داشتم به تنهایی در خانه درس بخوانم. شما هم مثل من هستید؟
بدانیم که دورکاری در فضای مجازی، برایمان بهتر از حضور فیزیکی در محیط کار است. آگاه باشیم که اگر غذایمان را در محیطی آرام صرف کنیم، انرژی مان بالاتر می رود.
آیا درونگراها می توانند رهبران خوبی باشند؟
رهبری افراد در شبکه های مجازی، برای ما درونگراها راحتتر از رهبری افراد در محیط های واقعی است. چون افراد درونگرا در شبکه های مجازی، بهتر می توانند تجربیات و احساسات شخصی شان را با دیگران به اشتراک بگذارند.
همچنین درونگراها در فضاهای مجازی راحت تر می توانند در بحث ها شرکت کنند.
درونگرایی که تا حالا در یک جمع دویست نفره سخنرانی نکرده است، حالا می تواند یک مقاله با یک میلیون بازدید کننده بنویسد و با افراد کل کشور ارتباط برقرار کند.
برونگراهایی که سخنوران خوبی هستند، لزوماً ایده های خوب و فکر شده ای ندارند. اما به دلیل مهارت سخنوری شان، رهبری گروه ها را به عهده می گیرند و ممکن است اعضای گروه را به خطا بیندازند.
بنابراین به راحتی می توان خوش صحبتی را با استعداد به اشتباه گرفت. آدم ها معمولا برای خوش صحبتی ارزش قائل هستند و متأسفانه اهمیت چندانی به تفکر نمی دهند.
پس درونگراها می توانند رهبرانی با ایده های خوب باشند، به شرطی که مهارت سخنرانی را در خود پرورش دهند. هر چند که با وجود داشتن مهارت سخنرانی، همچنان آرام به نظر می رسند و در گروه های کوچک احساس راحتی می کنند.
بسیاری از رهبران مهم دنیا، درونگراهایی هستند که این خصوصیات را دارند: کم حرف، آرام و متواضع. آنها اراده ی قوی دارند و دست از تلاش کردن برنمی دارند.
درونگراها به دلیل تمایل به شنیدن سخنان دیگران و عدم تمایل به سلطه جویی، بیشتر به شنیدن و اجرای پیشنهادات دیگران متمایل هستند.
بنابراین رهبران درونگرا از استعدادهای اعضای گروه بهره می برند و به آنها انگیزه می دهند که بهتر شوند. آنها الهام بخش دیگران هستند.
در صورتی که رهبران برونگرا، تمایلی به پذیرش ایده های گروه ندارند و در نتیجه افراد گروه به سمت منفعل شدن می روند. چون برونگراها همه اش در حال حرف زدن هستند و به صحبت کسی گوش نمی دهند! قبول دارید؟
وقتی همکاری، خلاقیت درونگراها را از بین می برد
اکثر افراد خلاق، درونگرا هستند. آنها در افکارشان زندگی می کنند و در تنهایی بهترین عملکرد را دارند. هیچ چیزی در دنیا به صورت گروهی اختراع نشده است. پس اگر یک درونگرا به تنهایی کار کند، می تواند محصولات خلاقانه ای را تولید کند.
متأسفانه جامعه به تفکر گروهی ارزش می دهد. این روش، از خلاقیت آدم ها می کاهد. چون یک عده به خاطر ترس از قضاوت منفی دیگران و تحقیر شدن جلوی جمع، نظرشان را نمی گویند.
فضاهای کاری که هیچ کدام از کارمندان اتاق خصوصی ندارد، از خلاقیت کم می کند.(حالا می فهمم که چرا دوست دارم در اتاقم همیشه بسته باشد. در شرکت هایی که تعدادی زیادی کارمندان در یک سالن بودند، نمی توانستم خوب کار کنم. شما چطور؟)
همچنین صندلی کلاس های مدرسه که کنار هم قرار میگیرند از خلاقیت شاگردان می کاهد.
اما تفکر گروهی در گروه های فضای مجازی، به خلاقیت آدم های درونگرا اضافه می کند. چون شرکت در گروه های کاری آنلاین، یک مدل از تنهایی است.
افرادی که یک مهارت مثل نواختن گیتار یا حرکت ورزشی را در تنهایی تمرین می کنند، موفق تر هستند. البته تمرین در تنهایی، نیاز به انگیزه ی بالایی دارد.
وقتی بیست و چهار ساله بودم، اضافه وزن داشتم. به همین خاطر، رژیم غذایی گرفتم و جهت ورزش ایروبیک به باشگاه رفتم. بعد از گذشت مدت شش ماه ، متوجه شدم که ورزش تأثیرات مثبت زیادی را روی من گذاشته است.
اما چون دیگر به سر کار می رفتم، فرصت نمی کردم که مثل قبل هر روز به باشگاه بروم. بنابراین فیلم های آموزش ایروبیک را تهیه کردم. از آن زمان تا کنون، سالهاست که هر روز صبح در خانه با آموزش های ویدئویی ورزش می کنم.
جالب این جاست که این فیلم ها را به خیلی از دوستانم به درخواست خودشان و به دلیل اثر مثبتی که در من دیده بودند، دادم. اما هیچ کدامشان آن فیلم ها را دنبال نکردند. چون می گفتند برای ورزش با فیلم، آن هم در خانه، انگیزه ندارند. آنها نه به باشگاه رفتند و نه در خانه ورزش کردند!
همچنین مطالعه در تنهایی، میزان یادگیری بیشتری نسبت به مطالعه ی گروهی به همراه دارد.
پاداش تنهایی ناشی از درونگرایی چیست؟
گاهی اوقات تنهایی، تفکر و تمرکز انفرادی دوران نوجوانی و اوایل جوانی ما، بعدها به شور و اشتیاق تمام زندگی مان تبدیل خواهد شد. گویا بعدها در طول زندگی، پاداش تنها بودن ابتدایی مان را می گیریم.
من در اکثر اوقات دوران نوجوانی و جوانی ام، تنها بودم. در آن دوران، خیلی زیاد به این فکر می کردم که ریشه ی مشکلات رفتاری آدم ها از چیست و در مورد این موضوع، ساعت ها با علاقه و کنجکاوی زیاد، در گوگل جستجو می کردم و متوجه شدم که ریشه ی همه چیز در کودکی هست.
بنابراین مطالعات زیادی در مورد روانشناسی کودکان داشتم که از دید همسن و سال هایم کار خنده داری به نظر می آمد! یادم می آید تمام مقاله های روانشناسی را زیر و رو می کردم. دوستانم با لحن مسخره آمیزی به من می گفتند: چه حوصله ای داری تو!
یادم می آید در آن دوران، آرزو داشتم که اگر روزی بچه دار شدم، او را طبق آموخته هایم تربیت کنم. مدتی بعد متوجه شدم که این خود من هستم که همچون کودکی خردسال نیاز دارم که مهارت های درست زندگی کردن را دوباره از ابتدا بیاموزم. و اینگونه شد که با پشتکار روی خودم کار کردم. طرز فکرم را تغییر دادم و مهارت هایی که می آموختم را در زندگی ام پیاده سازی کردم تا اینکه تغییر کردم.
حالا در ادامه ی مسیر زندگی، رسالت خودم را که کمک به بهبود کیفیت زندگی آدم هاست، پیدا کرده ام و از این کارم لذت می برم.
افرادی که در دوران نوجوانی و جوانی شان، دائماً در جمع ها و مهمانی ها هستند و با خود خلوت نمی کنند، از پرورش استعدادهایشان باز می مانند. چون بطور مثال تمرین گیتار نیاز به تنهایی دارد که آنها از آن فرار می کنند.
درونگرا رقابت را دوست ندارد!
اگر فضای شخصی، نقش مهمی را در خلاقیت یک درونگرا دارد، آزاد بودن از فشار رقبا هم همین وضعیت را برایش دارد. یک درونگرا از رقابت با دیگران خوشش نمی آید. و وقتی موضوع رقابت پیش می آید، آرامش و تمرکزش را از دست می دهد. شما هم اینطوری هستید؟
آیا خلق و خوی ذاتی ما سرنوشت ماست؟
درون گراها به صورت ذاتی مردم گریز نیستند. آنها فقط نسبت به اتفاقات جدید اطرافشان حساس ترند. آنها زمان زیادی را صرف فکر کردن به مشاهده های خود از دیگران می کنند. به خاطر همین، کم حرف می زنند تا مشاهده گر خوبی باشند.
ما به به عنوان یک درونگرا، می توانیم در کودکی به صورت ذاتی خجالتی باشیم اما در بزرگسالی با تمرین مهارت های ارتباطی، خجالت را کنار بگذاریم. اینطوری به مرور و با گذشت زمان، تغییر می کنیم.
پس ذاتی درونگرا بودن ما دلیل بر عدم توانایی ما برای تغییر نیست. خود من در بزرگسالی بر خجالتی بودنم و ترس از سخنرانی در جمع غلبه کردم. الان من دیگر خجالتی نیستم و به راحتی با آدم های جدید ارتباط برقرار و دوست پیدا می کنم.
راز سخنرانی در جمع برای درونگراها
یک درونگرا قبل از اینکه حرف بزند، فکر می کند. بنابراین به صورت بداهه صحبت کردن برایش سخت است. پس بهتر است قبل از یک مهمانی چند تا موضوع از قبل برای صحبتشان آماده کنند.
خود من از قبل برای گفتگو با افراد موضوع انتخاب می کنم تا حرف برای گفتن داشته باشم.
برونگراها چون بدون فکر قبلی حرف می زنند، بداهه گویی برایشان آسان است و در لحظه به راحتی تصمیم می گیرند که چه بگویند.
من قبل از هر کارگاهی که می خواهم برگزارم کنم، حداقل پنج مرتبه به تنهایی جلوی دوربین، متن سخنرانی را تمرین می کنم تا آمادگی لازم را از قبل داشته باشم. انجام این کار، به من اعتماد به نفس زیادی می دهد.
پس اگر یک درونگرا فرصت کافی برای آماده کردن متن سخنرانی داشته باشد و از قبل چهار، پنج بار تمرین کند، می تواند یک سخنرانی عالی حتی بهتر از یک برونگرا ارائه دهد. مخصوصاً اگر موضوع سخنرانی چیزی باشد که به آن علاقه داشته و برایش اهمیت دارد.
بهتر است آدم درونگرا، چندین ساعت قبل و بعد از سخنرانی با خود خلوت کند تا انرژی اش را بازیابی کند.
سایر ویژگی های درونگراها
درونگراها دوست دارند تمام کارهایشان با برنامه ریزی قبلی باشد تا تعداد موارد غافلگیرکننده را کم کنند.
درونگراها از اینکه هنگام انجام یک کار، کسی آنها را نگاه کند، معذب می شوند. بطور مثال زمانی که می خواهد ماشینش را از پارکینگ خانه بیرون بیاورد، اگر کسی نگاهش کند، معذب می شود.
آدم های درونگرا، عاشق طبیعت، موسیقی، هنر و به طور کلی زیبایی هستند. آنها جزئیات ظریفی را می بینند که بقیه قادر به دیدنش نیستند.
بطور مثال وقتی بعد از کارگاه هایم از مخاطبانم نظرسنجی می کنم، شاگردان درونگرایم به نکات ظریفی اشاره می کنند که از دید برونگراها پنهان مانده است.
درونگراها از دیدن فیلم های خشونت آمیز دوری می کنند چون به شدت تحت تأثیر بدی ها قرار می گیرد و احساسات دیگران برایشان اهمیت بیشتری نسبت به بقیه دارد.
انتخاب شغل درونگراها و برونگراها
درونگراها از خودشان بپرسند:
- آیا این کار به من اجازه می دهد که ساعاتی را به فعالیت های مربوط به شخصیت درونگرایم از جمله مطالعه، نوشتن و تحقیق کنم؟
- آیا در این کار می توانم ساعتی را با خودم خلوت کنم یا نه؟
- آیا در این کار بعدازظهرها یا آخر هفته ها می توانم با خود خلوت کنم؟
برونگراها از خودشان بپرسند:
- آیا این کار، حرف زدن، سفر رفتن و دیدار با آدم های تازه را شامل می شود؟
- آیا کارش هیجان انگیز است؟
- آیا می توانم انرژی ام را خالی کنم؟
انتخاب همسر برای یک درونگراها
شاید شما یک مجرد درونگرا باشید و علاقه ای به شرکت در محیط های اجتماعی نداشته باشید. اما دلتان می خواهد که ازدواج کنید. برای رسیدن به این هدف، باید در محیط های اجتماعی شرکت کنید. چون در این محیط ها هست که با همسر آینده تان آشنا می شوید.
برای این کار، از قبل تصمیم بگیرید که بطور مثال هفته ای یک بار یا ماهی یکبار یا حتی هر چهار ماه یکبار به اجتماع بروید. وقتی به اندازه ی سهمیه ای که برای خودتان از قبل مشخص کرده اید بیرون بروید، حالا می توانید بدون عذاب وجدان در خانه بمانید.
زوج های برونگراها و درونگراها چگونه با هم صحبت کنند؟
زوج هایی که یکی شان درونگرا و دیگری برونگراست، به مشکلات زیادی برمی خورند. یک برونگرا دوست دارد هر آخر هفته مهمانی بگیرد. درونگرا دوست دارد بیشتر آخر هفته ها دوتایی با هم تنها باشند.
پس بهتر است یک درونگرا با یک درونگرا ازدواج کند تا به مشکل نخورند. ولی حالا که با هم ازدواج کرده اند، تفاوت های همدیگر را بشناسند و مهارت حل تعارض را یاد بگیرند.
جمع بندی:
در این مقاله، خلاصه کتاب قدرت سکوت قدرت درونگرها را خواندیم. یاد گرفتیم که درونگراها به خاطر قدرت تفکرشان، خلاق اند. اما چون مهارت های ارتباطی شان ضعیف است، دست کم گرفته می شود.
پس برای اینکه یک درونگرا توانایی هایش را به جامعه نشان دهند، بهتر است با تمرین زیاد، مهارت های ارتباطی را یاد بگیرد.
دوستان عزیز برای اینکه بدانید من به عنوان یک درونگرا چگونه از یک خجالتی به یک اجتماعی تبدیل شدم، کتاب جرقه را به رایگان تهیه کنید و بخوانید:
برگرفته از :
با سلام و درود . ممنون از متن بسیار عالی که درباره کتاب نوشتید برای شما آرزوی موفقیت روز افزون دارم
سلام آقای برخورداری
ممنونم از توجه و همراهی صمیمانه ی شما.
خوشحالم که خوشتون اومده.
پیروز و تندرست باشید.
با سلام و درود . ممنون از متن بسیار عالی که درباره کتاب سکوت قدرت درون گراها نوشتید
بسیار عالی منم یک درونگرام واقعا لذت بردم ممنونم ازتون
خوشحالم که به عنوان یک درونگرا به توانمندی هاتون پی بردید.