مهارت تصمیم گیری در دنیای آشفته، زندگی آسانتر
تا حالا شده در شرایط سخت تصمیم گیری قرار بگیرید؟ با مهارت تصمیم گیری، یاد می گیریم که در هر شرایطی، بهترین کاری را که بلدیم، انجام دهیم.
به عنوان کسی که مهارت تصمیم گیری را بلد نبودم، یادگیری این مهارت، کمک بزرگی را در زندگی به من کرد. در این مقاله می خواهم شما را هم با مهارت تصمیم گیری، آشنا کنم.
نکته ی مهم: وقتی آدم ها زیاد تصمیم می گیرند، از تصمیم گیری خسته می شوند. در نتیجه تصمیمات مهم را نمی گیرند. یعنی وقتی روزی 40 الی 50 تا تصمیم می گیریم، دیگر برایمان انرژی و جانی نمی ماند که تصمیمات مهم دیگر زندگی را بگیریم.
تصمیمات خسته کننده ی ریز ریز روزانه ی ما به این صورت هستند:
- این آدم رو در اینستاگرام فالو کنم یا نه؟
- این پست رو در اینستاگرام لایک کنم یا نه؟
- کدوم لباسم رو بپوشم؟ چه جوری ست کنم؟
- رانندگی کردن، همه اش تصمیم گیری است. قبول دارید؟ به همین خاطر است که برخی از کارآفرین ها راننده ی شخصی دارند.
- صندل طبیعت گردی قرمز بخرم یا بنفش؟! (واقعاً بین انتخاب این دو رنگ مونده بودم. در نهایت رنگ قرمز رو انتخاب کردم.)
- شلوار پُلارم رو به سفر جنگل پیمایی مسیر دریاچه ی سوها تا آبشار لاتون ببرم یا نبرم؟ (تصمیم گرفتم که ببرم.)
بنابراین برای جلوگیری از خستگی و هدر رفتن انرژی، تا جای ممکن تعداد فالوئینگ هایمان را در اینستاگرام کم کنیم. همچنین بهتر است تعداد لباس هایمان را محدود کنیم. سبک لباس پوشیدن کلاسیک، به ما کمک می کند در عین سادگی و کم بودن تعداد لباس هایمان، شیک و باکلاس به نظر برسیم.
من از سال 1392 با سبک لباس پوشیدن شیک و کلاسیک آشنا شده ام. از خوبی های این سبک برای من این است که هنگام خرید کردن، گیج نمی شوم، چون دیگر می دانم که چه مدل لباسی به شکل بدنم می آید. همچنین از تعداد خریدهایم که بعداً باعث پشیمانی و استفاده نکردن از آن لباس می شد، بسیار کم تر شده است.
نکته اینجاست که اگر از قبل برای خرید چارچوب داشته باشیم، تصمیم گیری برایمان راحت تر می شود. یعنی بهتر است از قبل دقیقاً بدانیم که چه مدل لباسی را می خواهیم بخریم.
حالا تعداد محدودی لباس، که اغلبشان رنگ های خنثی دارند و به من می آیند، دارم. بنابراین به جای اینکه مثل قبل وقت زیادی را صرف خرید کردن کنم، همان وقت را صرف مطالعه، یادگیری و بهبود فردی می نمایم.
من از طریق سایت زیر با سبک لباس پوشیدن شیک و کلاسیک آشنا شدم:
از نگارای عزیزم، مدیر این وبسایت که من را با این سبک آشنا کرد و باعث شد از سردرگمی در زمینه ی انتخاب لباس درآیم، بسیار سپاسگزارم.
بنابراین بهتر است ذهنمان را درگیر تصمیم گیری برای انتخاب لباس نکنیم و لباس های غیر مهم را دور بریزیم.
انتخاب های زیاد، ما را گیج می کنند. بطور مثال قاضی ها، صبح ها تصمیمات شجاعانه تری را نسبت به عصرها می گیرند. یعنی احتمال اینکه صبح ها کسی را به حبس ابد، محکوم کنند، بیشتر از عصر است. پس تصمیم گیری زیاد، شجاعت ما را از بین می برد.
آیا می دانستید در رستوران هایی که تعداد زیادی غذا دارند، میزان رضایت مشتری ها پایین می آید؟ چون مشتری ها برای انتخاب غذا، گیج می شوند.
هر چقدر تعداد انتخاب هایمان بیشتر باشد، رضایت از زندگی مان پایین تر می رود. مثل ازدواج قدیمی ها و جدیدی ها. پسرهای قدیمی، فقط یک دختر همسایه و خواهر و دخترخاله شان را می دیدند و بعد هم با همان دختر همسایه ازدواج می کردند.
حالا پسران جدید، هزار جور دختر رنگارنگ می ببینند و برای اینکه تصمیم بگیرند با کدامشان ازدواج کنند، به مشکل می خورند.
فهرست
چرا تصمیم گیری سخته؟
- نگران عواقبش هستیم.
- نمی دانیم آخرش چه می شود؟
- تصمیم گیری یعنی خروج از نقطه ی امن و راحت قبلی
- به این موضوع آگاه نیستیم که هر تصمیمی مشکلات خودش را دارد. بنابراین به دنبال یک تصمیم بی نقص می گردیم. این مسئله، همان کامل گرایی است. جهت آشنایی با معضل کامل گرایی، مقاله ی کامل گرایی چیست؟ را بخوانید
- تصمیم گیری مساوی مسئولیت پذیری است.
- تصمیم گیری، انرژی می برد.
به خاطر دلایل بالا، مغز ما از تصمیم گیری فرار می کند.
مهارت تصمیم گیری چیست؟
جدول تی معجزه می کند
برای تصمیم گیری بهتر است از جدول تی استفاده کنیم. یعنی روی کاغذ، مزایا و معایب هر تصمیم را بنویسیم. پس تصمیم گیری، بصورت ذهنی نباشد. در اینجا مکتوب بودن، بسیار اهمیت دارد.
یک طرف جدول، مزایای آن تصمیم و طرف دیگر، معایب آن تصمیم را بنویسیم.
می توانیم از این جدول برای تصمیمات زندگی مانند اینها استفاده کنیم:
- سه پایه دوربین ضعیف بخرم یا سه پایه دوربین قوی؟ (واقعاً مونده بودم چی بخرم. بنابراین کشیدن جدول تی در این مورد به من خیلی کمک کرد. در نهایت تصمیم گرفتم سه پایه دوربین قوی بخرم.)
- کوچ (مربی) شخصی بشوم یا نشوم؟ (با جدول تی به این نتیجه رسیدم که نشوم.)
- کتابم به اسم جرقه را در نمایشگاه کتاب با تخفیف 20 درصد به فروش بگذارم یا نگذارم؟ (با جدول تی تصمیم گرفتم که به فروش بگذارم.)
- به تنهایی سفر کنم یا نکنم؟ (تصمیم گرفتم که به تنهایی سفر کنم.)
- یکی از دوستانم برای اینکه تصمیم بگیرد در ایران بماند یا برای مهاجرت به کشور کانادا اقدام کند، با راهنمایی من از جدول تی استفاده کرد. او در نهایت تصمیم گرفت که برای مهاجرت به کانادا اقدام کند. او می گفت که با این روش، ذهنش آرام تر شده چون هر چیزی را که در ذهنش بود، روی کاغذ آورده است.
وزن دادن به جدول تی
در این مرحله به هر کدام از مزایا و معایب آن تصمیم، وزن می دهیم. یعنی به نسبت ارزش ها، اولویت ها و خواسته هایمان، از 1 تا 10 به آن نمره می دهیم.
برای نمره دادن، از خودمان بپرسیم: این مزیت یا این عیب، از عدد یک تا ده، چقدر به عنوان یک مزیت یا به عنوان یک عیب برام مهمه؟ چی برام مهم تره؟ کدوم خواسته ام در این تصمیم برام محفوظ می مونه؟ اولویت من چیه؟ ارزش من چیه؟ چی برام مهمه؟
مثلاً در تصمیم گیری بین انتخاب شغل کارمندی و کارآفرینی، با خود بگویم: میزان درآمد خوب کارآفرینی، برام مهمه ولی نه اونقدرها، پس بهش نمره ی 4 رو می دم. آزادی کارآفرینی رو دوست دارم، بهش نمره ی 6 می دم. بعد به این فکر می کنم که درد استرس کارآفرینی برای من خیلی زیاده، چون برام مهمه که استرسم کم باشه پس بهش نمره ی 10 می دم. با این کار آگاه می شوم که عیب درد استرس کارآفرینی برام اصلاً قابل مقایسه با مزیت آزادی و درآمد کارآفرینی نیست.
در نهایت نمره های هر ستون را جمع می زنیم و مشاهده می کنیم که کدام کفه ی ترازو سنگین تر است؟
در عکس زیر، جدول تی که دوستم برای تصمیم گیری انتخاب ایران یا کانادا کشید را می بینید.
او بر اساس ارزش ها، اولویت ها و خواسته هایش به هر مزیت و عیب، نمره داده است:
داریم به خواسته های دیگران نمره می دهیم یا ارزش های خودمان؟
حواسمان باشد آیا داریم به خواسته های دیگران نمره می دهیم یا به ارزش های خودمان؟ خیلی وقت ها ما به خواسته های دیگران وزن می دهیم نه به ارزش های خودمان. یعنی براساس این معیار نمره می دهیم که دیگران کجا به من میگن آفرین؟ بطورمثال نظم ارزش منه یا خواسته ی دیگری؟ نکند خواسته ی شخص دیگری باشد؟ چون اگر فقط براساس خواسته های دیگران، تصمیم گیری کنیم، در آینده به مشکل می خوریم.
هشدار: اگر دلیل انجام کاری این است که فلانی خوشش بیاد، یک دام است.
ارزش یعنی اینکه فارغ از اینکه شرایط بیرونی و دنیا چطوری هست، من می خواهم چه چیزی را به دیگران و به خودم ببخشم؟ یعنی من کاری ندارم دنیا چطوری هست، من می خواهم با دیگران و خودم چگونه رفتار کنم؟ یعنی من کاری ندارم دیگران چطور رفتار می کنند، من می خواهم با دیگران و خودم چگونه رفتار کنم؟ یعنی من می خواهم چه کسی باشم؟
بعد هر بار که می خواهیم تصمیمی بگیریم، معیار مقایسه مان ارزش هایمان باشد نه شرایط بیرونی.
بنابراین برای تصمیم گیری، بهتر است ارزش هایمان را بشناسیم. از خودمان بپرسیم: لیست ارزش های من چه چیزهایی هستند؟ تنها راه زندگی رضایت بخش این است که ارزش هایمان را زندگی کنیم. 5 تا ارزش های مهم تان را از لیست زیر انتخاب کنید.
لیست برخی از ارزش ها:
- پذیرش: شرایط خودم و دیگران و جامعه را می پذیرم.
- ماجراجویی: دنبال تجربیات تازه هستم.
- قاطعیت: ضمن احترام به حقوق دیگران، دنبال حق و حقوق انسانی خود و پاسخ به نیازهای شخصی و اقدام کردن هستم.
- اصالت: فردی راستگو هستم. خود واقعی ام هستم.
- مراقب: از خودم و دیگران یا محیط زیست، مراقبت می کنم.
- مهربانی: نسبت به دیگران به خصوص در مواقع سختی، مهربان هستم.
- هیجان: جست و جو گری، ابداع فعالیت های مهیج و تازه.
- غمخواری و شفقت: مهربان بودن با خود و دیگران. دلسوز دیگران بودن در هنگام رنج و درد.
- ارتباط: کیفیت رابطه برایم نسبت به هر چیز دیگری، اولویت دارد. معطوف کردن تمام حواس به شخص در حال صحبت.
- مشارکت: تا جایی که برایم امکان دارد، به خودم و دیگران کمک می کنم.
- همکاری: اهل مشارکت و همکاری هستم.
- شجاعت: با ترس هایم روبرو می شوم.
- خلاقیت: اهل خلاقیت و نوآوری هستم.
- کنجکاوی: به دنبال کشف چیزهای جدید و یادگیری هستم.
- تشویق و دلگرمی: رفتار خوب خودم و دیگران را تشویق می کنم.
- انصاف و عدالت: هر چه را از دیگران انتظار دارم، خودم هم انجام می دهم. داشتن رفتار منصفانه نسبت به خود و دیگران. دفاع از حقوق خود و دیگران.
- انعطاف پذیری: خودم را با هر شرایط سخت و چالش برانگیزی، وفق می دهم.
- آزادی: دوست دارم مدل زندگی و نوع رفتارم را خودم انتخاب کنم. تبعیت نکردن از دیگران و آزادی عمل دادن به دیگران برای انتخاب راه و روش زندگی.
- دوستی: آدم خوش برخوردی هستم. برخورد گرم و صمیمی، گشوده و پذیرا بودن. کمک و یاری به دیگران.
- بخشش: خودم یا دیگرانی را که از آنها رنجیده ام، می بخشم. بخشش داشتن نسبت به خود و دیگران. رها کردن سرزنش گری.
- تفریح و نشاط: خندیدن، شوخ طبعی، شرکت در فعالیت ها و بازی های مفرح یا ایجاد شرایط و محیط شوخی و تفریح.
- قدرشناسی: قدردان خودم و دیگران و دنیای پیرامونم هستم.
- صداقت: با خودم و دیگران، روراست هستم. درستکار و راستگو بودن.
- پشتکار: سخت کوشی، تعهد و وفای به عهد.
- صمیمیت: با هر کس دوست صمیمی شوم، حرف هایم را با او درمیان می گذارم. گشاده رو بودن و باز بودن در برابر دیگران. نزدیکی فکری، عاطفی و فیزیکی.
- مهربانی: نسبت به خودم و دیگران مهربان هستم. محبت و توجه به دیگران. مراقبت از خود و دیگران و دنیای پیرامون.
- عشق: با خودم و دیگران از سر عشق و محبت رفتار می کنم. دوستانه رفتار کردن و عشق ورزی به خود و دیگران.
- ذهن آگاهی: در زمان حال زندگی می کنم و از آن لذت می برم. هوشیار و کنجکاوبودن. برقراری تماس با آنچه در لحظه می توان تجربه کرد.
- نظم: منظم و مرتب هستم.
- استقامت: پشتکار و تحملم زیاد است. انجام تکالیف و وظایف با جدیت حتی با وجود ترس و مشکل.
- احترام: به خودم و دیگران احترام می گذارم. رفتار محترمانه با خود و دیگران. توجه صمیمانه و رعایت حال دیگران.
- مسئولیت پذیری: مسئولیت پذیر هستم.پذیرفتن مسئولیت افکار و احساسات و اعمال خود. پاسخگو بودن و داشتن رفتار مسئولانه.
- امنیت: امنیت خودم و دیگران برایم مهم است. توجه به ایمنی خود و دیگران. پشتیبانی و حمایت.
- لذت طلبی: به دنبال تجربه های لذت بخش بودن. ایجاد شرایط لذت بخش برای خود و دیگران.
- تمایلات جنسی: به میل جنسی خودم آگاه هستم و آن را برآورده می کنم. شناخت درست تمایلات جنسی، ابراز و بیان تمایلات جنسی خود.
- مهارت: مدام مهارت هایم را بهبود می دهم. استفاده ی مداوم از مهارت های خود. ارتقای دائمی مهارت ها.
- حمایتگری: حامی و مشوق خودم و دیگران هستم. یاری کننده، در دسترس برای خود و دیگران.
- اعتماد: قابل اعتماد. مورد اعتماد بودن، وفادار به عهد، اعتماد کردن به دیگران.
لیست مهم ترین ارزش های من به این صورت هستند:
- مسئولیت پذیری، به جای اینکه بگم: چرا اینطوری شد؟ برای چی این اتفاق افتاد؟ آخه چرا من؟ بگم: من الان چه کار می تونم بکنم که اوضاع رو بهتر هدایت کنم؟ برای هماهنگ شدن با این اتفاق، به چه چیزهایی نیاز دارم؟ به انجام وظایف و قول هام تعهد داشته باشم. از اشتباهاتم درس بگیرم. در شرایط بحرانی، دیگران رو سرزنش نکنم و بر راه حل تمرکز داشته باشم. رفتار صادقانه، رفتار قاطعانه و مهربانانه داشته باشم. از محیط زیست حفاظت کنم.
- یادگیری و مهارت اندوزی، کنجکاوی. علاقه به یادگیری و کشف. هر کاری رو که انجام می دم، با مهارت باشه.
- پذیرش، پذیرفتن واقعیت خود، دیگران و شرایط، همانگونه که هست. پذیرش احساسات و افکارم. خوددوستی. پذیرش امکاناتی که دارم. آگاهی از اینکه چی در کنترل منه، چی در کنترل من نیست. بگم: با شرایط و امکاناتی که دارم، چه کار کنم؟
- تندرستی، مراقبت از سلامتی شامل تغذیه سالم، ورزش، خواب و استراحت کافی، مدیریت استرس.
چرا کشیدن جدول باید حتماً مکتوب باشد؟
- ذهن نمی تواند به صورت همزمان بدی ها و خوبی ها را کنار هم قرار دهد. ذهن یا فقط بدی ها را می بیند یا فقط خوبی ها را.
- با داشتن جدول تی به صورت مکتوب، بعداً می توانیم تصمیمان را بسنجیم. همچنین بعداً می توانیم جدول را به صورت مداوم ویرایش کنیم.
نکته ی خیلی مهم: هیچ تصمیمی درست نیست. بهتر است ببینیم حاضریم با مشکلات کدام تصمیم کنار بیاییم؟
- مغز ما در ثانیه نمی تواند ارزش گذاری کند. مغر ما به آخرین اطلاعات جدید، ارزش بیشتری می دهد. بنابراین با نوشتن، نمره ها واقعی تر و منطقی تر می شوند.
چرا از نوشتن فرار می کنیم؟
چون نوشتن سخت است. یادمان باشد وقتی بعد از یک مدت به نوشتن عادت کنیم، برایمان راحت می شود.
دیدن بدترین حالت و دیدن بهترین حالت
در هر تصمیمی، بدترین حالت و بهترین حالت ممکن را تصور کنیم. برای این کار از خودمان بپرسیم: اگر بدترین حالت اتفاق افتاد، چه کار می کنم؟ همین الان کلیک کنید و مهارتهای ارتباطی خود را به سطح جدیدی برسانید!
وقتی مهرماه سال 1394 می خواستم تصمیم بگیرم که به تنهایی با تور گردشگری سفر کنم یا نه، از خودم پرسیدم؟ اگر تنها بری، بدترین حالت چی میشه؟ جواب: اینقدر بهم بد میگذره که دیگه نمیرم. بهترین حالت چی میشه؟ جواب: کلی بهم خوش میگذره و باز هم میرم. در نهایت تصمیم گرفتم که برم. الان بابت این تصمیم بسیار خوشحالم.
در مثال پول قرض دادن، بهترین حالت: زودتر از موعد پس می دهد. بدترین حالت: پس نمی دهد که هیچ، پُررو بازی هم در می آورد.
با این سؤالات، بعد از تصمیم گیری، در ادامه ی راه، عوامل بیرونی ما را کلافه نمی کنند. اینطوری بعداً دیگر حسرت نمی خوریم که چه اشتباهی کردم ها.
خُب آخرش چی؟
وقتی سوال خُب آخرش چی؟ را در تصمیم گیری ها از خودمان بپرسیم، خیلی وقت ها، خیلی از تصمیم ها را نمی گیریم.
مثلاً از خودمان بپرسیم: اگه اینو بهش بگم چی میشه؟ جواب: دلم خنک میشه! خُب بعدش چی؟ جواب: رابطه مون خراب میشه. خُب بعدش چی؟ جواب: زندگی مون جهنم میشه! پس نمی گم!
هشدار: حواسمان باشد افراط کردن در پرسیدن سؤال خب آخرش چی؟ ما را به پوچ گرایی می رساند. فقط کافیست آخر یک تصمیم، حس خوبی به ما دهد. در هر تصمیمی، رضایت شخصی ما کفایت می کند.
جهت یادگیری تعلیم مغز برای کاهش خطا در تصمیم گیری، کتاب شش کلاه تفکر را بخوانید.
قدرت گفتگو با آدم های مثبت
جهت تصمیم گیری، با کسی که تصمیم ما منفعت یا ضرری برایش ندارد، گفتگو کنیم. بهتر است از حالا یک لیست از آدم های خوب برای این جور مواقع داشته باشیم.
اثرات گفت و گو با آدم های مثبت در تصمیم گیری:
- شفاف شدن ذهن.
- واقعی شدن ذهن.
- آشکار شدن قسمت های پنهان ذهن.
- کمک به تصمیم گیری.
نکته ی مهم: ما با از دست دادن یک سری چیزها، یک سری از چیزها را به دست می آوریم. آدمی می تواند به دست بیاورد که خوب از دست بدهد و درد و رنج ناشی از، از دست دادن را در خود مدیریت کند. مثل از دست دادن عمر، خوشی، زمان، دوستان، گردش و …. قبول دارید؟
نقل قول: ویلیام گلسر، روانشناس معروف می گوید: هر راه حلی، مشکلات خودش را دارد. باید تصمیم بگیرید که کدام مشکلات را انتخاب می کنید.
مثلاً مشکلات جدا شدن از همسر چیه؟ مشکلات جدا نشدن از همسر چیه؟ با کدام مشکلات حاضری زندگی کنی؟
الگوریتم یا چارت تصمیم گیری رفتار
این الگوریتم، مربوط به ادامه دادن یا ندادن کاری است که الان داریم انجام می دهیم، مثل پرخاشگری. در هر موقعیتی با این سؤالات، بهترین رفتار را از خودمان بروز خواهیم داد. از خودمان بپرسیم آیا این رفتار، فکر یا احساس، من رو به خواسته ام می رسونه؟ کمک میکنه ارزش هام رو زندگی کنم؟ اگر بله، ادامه بدم. اگر نه، ادامه ندم.
بهتر است این برگ را چاپ کرده و جلوی چشممان بگذاریم:
مثلاً طبق نمودار بالا از خودمان بپرسیم: چی می خوام؟ جواب: می خوام حالش رو بگیرم. و ادامه ی نمودار را برویم.
در این آموزش یاد گرفتیم که برای تصمیم گیری، از جدول تی استفاده کنیم.
دوستان عزیز، لطفاً مرا در اینستاگرام فالو کنید تا از مطالب آموزشی مفید رایگان در زمینه ی مهارت های ارتباطی بهره مند شوید. جهت فالو کردن، روی لینک زیر بزنید:
برگرفته از:
سپاس مقاله خوبی بود
متشکرم الناز جان.
بسیار مفید و کاربردی بود
لطف شماست.
متشکرم.
ممنونم بابت مطالب ارزنده و مفیدی که تهیه می کنید.
امیدوارم روزی کشورمان به درجه ای برسد که عوض اینکه مردمش مهاجرت کنند، تبدیل به کشوری با بیشترین آمار مهاجر پذیر از بهترین کشور های اروپایی شود.
که لازمه اش، بالا رفتن فرهنگ، دانش و آداب اجتماعی شهروندان هست.
و بنده کار شما در این راستا رو خیلی مفید و لازم میدانم و برای این کار از شما سپاسگزارم.
خواننده مطالب ارسالیتان به ایمیلم از تبریز
آقای علوی، خوشحالم که مطالبم مورد توجهتون قرار گرفته.
ممنونم از بازخورد مثبت شما.
به امید روزی که فرهنگ کشورمون بهتر بشه.
پیروز و تندرست باشید.
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
مطالب تشریحی هم هست اگه خلاصه تر و تکمیل تر در مورد ذهن اگاهی باشه به خصوص در مورد تصمیم گیری های جمعی که هم در محافل کوچه و دانشگاه هست صحبت کنید ممنون میشم از عرفانم اگه میشه پله هاش را بگید که…
سلام
ممنونم از توجه تون
متوجه منظورتون نشدم. ممکنه مثال بزنید؟
متشکرم