6 روش عالی برای باز کردن سر صحبت
تا حالا در شرایط سختی قرارگرفتهاید که نمیدانستید چگونه سر صحبت را باز کنید؟
تا حالا شده در جایی میخواستید با فردی ارتباط برقرار کنید اما نمیدانستید چطوری؟
تا حالا شده از کسی خوشتان آمده باشد اما نمیدانستید چطوری با او سر صحبت را باز کنید؟
هنر سر صحبت باز کردن، یکی از مهمترین هنرها و مهارتهایی است که هر شخصی بهتر است آن را یاد بگیرد.
اگر مهارت سر صحبت باز کردن را بهخوبی بلد نباشیم، در اجتماع با سختیهایی روبهرو خواهیم شد. درنتیجه، ارتباط با آدمهای جدید، فرصتها و شانسهای بیشتر را از دست خواهیم داد.
اگر ما مهارتهای سر صحبت باز کردن را یاد بگیریم، ایدهها، ارتباطات، قدرت مدیریت، تأثیرگذاری، فرصتها و ثروت بیشتری نصیبمان خواهد شد.
سر صحبت باز کردن، جرقه ی گفتگو را میزند. در ادامه، روشهایی را برای باز کردن سر صحبت یاد خواهیم گرفتم.
اغلب ما آدمها از اینکه با افراد جدید سر صحبت را باز کنیم، میترسیم. گفتگو با دیگران، مخصوصاً با افرادی که از قبل، آن ها را نمیشناسیم، کار ساده ای نیست.
فهرست
- 1 چرا از باز کردن سر صحبت می ترسیم؟
- 2 چگونه سر صحبت را باز کنیم؟
- 2.1 6 راه برای پرسیدن سؤال مناسب شروع
- 2.1.1 راه اول: تعریف و به دنبال اون، پرسیدن سؤال مرتبط با اون تعریف
- 2.1.2 راه دوم: سؤال پرسیدن در مورد ظاهرش یا چیزی که با خودش همراه داره
- 2.1.3 راه سوم: طرح سؤال در مورد دکوراسیون
- 2.1.4 راه چهارم: سؤال پرسیدن در مورد مکان یا موقعیت حاضر
- 2.1.5 پیشنهاد کمک دادن، انجام رفتارهای حمایتگرانه و ادای احترام، یک روش عالی دیگر برای باز کردن سر صحبت است
- 2.1.6 راه پنجم: سؤال پرسیدن در مورد یک رفتار خاصش
- 2.1.7 راه ششم: وقتی در یک مهمانی، موضوعی برای شروع گفتگو پیدا نکردیم، از روش اون کیه؟ استفاه کنیم
- 2.1 6 راه برای پرسیدن سؤال مناسب شروع
چرا از باز کردن سر صحبت می ترسیم؟
تربیت ما در کودکی باعث شده که از باز کردن سر صحبت با دیگران خودداری کنیم. وقتی کودک بودیم، پدر و مادرها به ما یاد داده بودند که با غریبهها حرف نزن!
بچه که بودیم این پیام به دردمان میخورد، چون اینطوری امنیتمان حفظ میشد. با این روش، کسی نمیتوانست گولمان بزند و از ما سوءاستفاده کند.
دلیل دیگر این است که بیشتر ما از ترس مواجهشدن با بیاعتنایی و طرد شدن، سر صحبت را باکسی باز نمیکنیم. این ترس، نمیگذارد که با آدمهای جدید، ارتباط برقرار کنیم.
علت دیگر این است که در فرهنگ ایرانی ها از دوران کودکی، دخترها و پسرها را از هم جدا می کنند. به همین خاطر یک ترس از جنس مکمل از بچگی در ما شکل گرفته است.
چگونه بر ترسمان از سر صحبت باز کردن، غلبه کنیم؟
برای غلبه بر ترس از سر صحبت باز کردن، لازم است که کمی خطر کنیم. خطر کردن، بخشی از زندگی ماست. پس به خودمان یادآوری کنیم که اگر کسی که او را نمیشناسیم به ما محل نگذارد، وحشتناک و افتضاح نیست! و هیچ اتفاقی نمی افتد!
لازم است بپذیریم که همانطور که ما از همه ی آدمها خوشمان نمیآید، باقی انسانها هم حقدارند از ما خوششان نیاید. پس اگر کسی به ما محل نگذاشت، زیاد بزرگش نکنیم و به خودمان نگیریم.
بنابراین با وجود ترس و خجالتمان، پا پیش بگذاریم. و از این به به غریبهها به چشم افرادی نگاه کنیم که میتوانند تجربیات جدیدی را به ما اضافه کنند، نه به چشم کسانی که باید از آنها بترسیم!
غریبهها همان دوستان شما هستند که هنوز آنها را نمیشناسید.
انتظار، تنها زمان ما را هدر میدهد. پس این فکر را از سرمان بیرون کنیم که اگر صبر کنیم، افراد جالب با پای خودشان به سراغمان خواهند آمد! چنین اتفاقی هرگز نخواهد افتاد!
موقعیتهای خوب، نصیب افرادی میشود که خودشان دستبهکار میشوند و قدمی برمیدارند.
پس احتمال پذیرفته نشدنمان را بپذیریم و با وجود ترسمان، در سلام کردن به آدمهای غریبه، پیشقدم شویم. بیایید دل به دریا بزنیم.
همانطور که ما از روبرو شدن با آدمهای جدید میترسیم، دیگران هم از ما میترسند. وقتی وارد یک مکان جدید میشویم، آدمها از اینکه به سمت ما بیایند و با ما گفتگو کنند، میترسند. پس اگر ما پیشقدم شویم، قهرمان ماجرا هستیم، چون کار سخت را ما انجام دادهایم.
تشخیص افراد پذیرا
حواسمان به زبان بدن دیگران باشد. پیدا کردن آدمهای تنهایی که زبان بدن باز دارند، احتمال طرد شدن را کاهش میدهد.
اگر طرف مقابل به گفتگو با ما علاقه نداشت، چی؟
در سفری که سال نود و پنج به روستای ابیانه داشتم، تلاش کردم با یکی از دخترهای همسفر، سر صحبت را باز کنم. بنابراین از تجربه ی سفرهای قبلیاش از او پرسیدم. ظاهراً تمایل به گفتگو نداشت، چون به جوابهای خیلی کوتاه بسنده میکرد و هیچ جوره به من راه نمیداد! بیشتر سرش در گوشیاش بود. انگار دلش میخواست تنها باشد. شاید او بهتنهایی نیاز داشت. شاید حالش خوب نبود. شاید نیاز به استراحت داشت. از واکنش سرد او ناراحت شدم. بنابراین گذاشتم به حال خودش باشد. بعداً که به این موضوع فکر کردم متوجه شدم که در آن موقعیت، فراموش کرده بودم که آدمها حقدارند ما را نپذیرند.
چنانچه طرف مقابل به تمایل ما به گفتگو پاسخ نمیدهد، هرگز به ادامه دادن گفتگو، اصرار نکنیم. صرفنظر از اینکه چقدر از ایستادن در صف یا نشستن در اتاق انتظار، خسته و کلافه هستیم، سایر افراد، وظیفه ای در سرگرم کردن ما ندارند.
بطور مثال به گفتگو با بغلدستی مان در هواپیما، قطار، اتوبوس یا مترو اصرار نکنیم، به خصوص وقتی سرش در گوشی یا لپ تاپ است. اگر ما کسی هستیم که از گپ زدن با غریبهها لذت میبریم، به دنبال روشهای دیگری برای گذراندن وقت خود باشیم. زیرا شانس پیدا کردن فرد دیگری که او هم به گپ زدن با غریبهها علاقهمند باشد، کم است.
چگونه سر صحبت را باز کنیم؟
تا حالا شده در محیطی با یک نفر آشنا شده باشید، به او سلام کرده باشید، سپس یکدفعه زبانتان بند آمده باشد؟ و بعدش یک سکوت ناخوشایند به وجود آمده باشد؟ در این زمان، مدام در ذهنتان دنبال یک موضوع برای ادامه گفتگو میگردید اما چیزی به ذهنتان نمیرسد. بعدازاین سکوت سخت، آشنای جدیدتان از پیشتان میرود و شما یک فرصت خوب را ازدست دادهاید.
آغاز مکالمه، سخت ترین قسمت ماجرا است که اگر بهخوبی انجام نشود، گفتگو به درستی شکل نمیگیرد یا حتی ممکن است اصلاً شکل نگیرد.
اگر بتوانیم به خوبی مکالمه را شروع کنیم، این شروع خوب، میتواند منشأ گفتگوهای دلپذیر و آشناییهای پایدار بعدی باشد.
برای شروع صحبت، بهتر است بعد از سلام کردن، سؤالهایی که پاسخ دادن به آنها آسان است را مطرح کنیم. هدف این سؤالات، این است که به آن شخص بفهمانیم که من دوست دارم بیشتر با شما آشنا شوم.
مأموریت ما در اینجا این است که طرف مقابل را وادار کنیم دربارهٔ خودش سخن بگوید. معمولاً افراد از اینکه به آنها فرصت داده شود که حکایتهایشان را تعریف کنند، خوششان میآید. اینجوری بدون اینکه تلاش زیادی کرده باشیم، به موفقیت میرسیم.
اشتباه رایج: در برخی فرهنگ ها از جمله فرهنگ کشور ایران، اینکه خانمی با یک آقا، سر صحبت را جهت آشنایی باز کند، معنای خوبی در ذهن آقا ندارد. بنابراین بهتر است خانم ها، شروع کننده ی صحبت نباشند. اگر آقایی سر صحبت را با خانمی باز کرد، خانم می تواند در صورت تمایل، به گفتگو ادامه دهد و به آقا در ادامه دادن صحبت، کمک کند.
در یکی از سخنرانیهایم، به 6 روش مناسب برای باز کردن سر صحبت اشاره کردم. این 6 راه، باعث زدن جرقه ی گفتگو میشوند:
6 راه برای پرسیدن سؤال مناسب شروع
راه اول: تعریف و به دنبال اون، پرسیدن سؤال مرتبط با اون تعریف
اولین راه، این است که به جای غُر زدن و ایراد گرفتن که این چرا اینطوریه؟ اون چرا اونطوریه؟ تو چرا اینطوری ای؟ هوا چقدر گرم شده! هوا چقدر سرد شده! غذاش چقدر بده! از یک چیز آن شخص تعریف کنیم و به دنبال آن، یک سؤال مرتبط با آن چیز را بپرسیم.
آیا میدانید تعریف و تمجید چیست؟ تعریف و تمجید از دیگران، چیزی است که وقتی نمیدانید چه چیز دیگری بگویید، میگویید.
همه ی ما دوست داریم اولین کلمههایمان برای طرف مقابل جذاب باشد و میخواهیم که او از ما خوشش بیاید. برای رسیدن به این هدف، یک نکته ی مثبت در ظاهر او پیدا کنیم و با یک حالت دوستانه از او تعریف کنیم. بهطور مثال در مورد کاری که میکند، لباسی که پوشیده یا حرفهایی که میزند. همین الان کلیک کنید و مهارتهای ارتباطی خود را به سطح جدیدی برسانید!
سپس بلافاصله سؤالی مرتبط با آن تعریف، از او بپرسیم. بعد که او پاسخ میدهد، کافی است به صحبتهای او علاقه نشان دهیم. ابراز علاقه به صحبتهای طرف مقابل، جهت پیشبرد گفتگو، ضروری است. برای اینکار، بهتر است مهارت گوش دادن را بلد باشیم.
برای آدمها شنیدن اینکه چقدر استثنایی و شگفتآور هستند، همیشه دلپذیر و جذاب است و هیچوقت از آن سیر نمیشوند.
مثال:
- چقدر شالتون زیباست، از کجا خریدید؟
- در برخورد با مسئول پذیرش، خیلی صبوری کردید، همیشه اینقدر صبورید؟
- آقای فلانی/خانم فلانی من توی مهمونی دیدم شما به هر کس که غریبه است، می ری یه سر می زنی، خیلی کارتون قشنگه. واقعاً لذت بردم. ازتون آموختم. نمیذارید آدمها احساس تنهایی کنند. شما همیشه انقدر مهربونید؟
- چه ساعت قشنگی دارید. مارکش چیه؟
- کیفتون چقدر خوشگله، از کجا خریدید؟
- کفشتون چقدر خاصه باهاش راحتید؟
- عاشق لباست شدم. از کجا خریدیش؟
هشدار به آقایان: در فرهنگ ایرانی، آقایان اجازه ندارند راجع به ظاهر، پوشش و اندام خانم ها نظر بدهد. چه سری چه دمی عجب پایی! چون اینگونه تعریف ها در فضای رسمی به خانم ها احساس ناامنی می دهد.
داستان: چند وقت پیش برای شنا کردن به استخر رفته بودم. برای اینکه بتوانم با خانمی سر صحبت را باز کنم، به او گفتم عینک شناتون که شیشهاش رفلکس رنگیه، الآن مد شده. از کجا اونو خریدید؟ آن خانم یک لبخند به من زد و گفت از مادرم قرض گرفتم، نمیدونستم مد شده! من هم در ادامه، کلی از ویژگیهای خوب عینکش گفتم و اینگونه گفتگویمان ادامه پیدا کرد. این بار میخواهم در استخر به خانم جدید دیگری نزدیک شوم و به او بگویم چقدر خوب شنا میکنید. شنا کردن رو کجا یاد گرفتید؟
راه دوم: سؤال پرسیدن در مورد ظاهرش یا چیزی که با خودش همراه داره
راه دوم، این است که به خصوصیات ظاهری آن فرد دقت کنیم. به چیزی که آن شخص با خودش همراه داره یا لباس فرم خاصی که پوشیده است، نگاه کنیم.
بهطور مثال این چیز خاص میتواند، کتاب، مجله، روزنامه، کاردستی، پای گچ گرفته، آلت موسیقی، وسایل ورزشی، آرم خاص روی لباس، پوشه ی آرم دار، لباس فرم یک شرکت خاص، پیام روی تیشرت، خالکوبی، تاتو، بچه، سگ، غذا و …. باشد.
بعد از برقراری ارتباط چشمی و لبخند، یک سؤال درباره آن چیز خاص از او بپرسیم.
مثال
- وقتی کسی را با دوربین عکاسی میبینیم، از او بپرسیم که از عکسهاش راضی هست؟ مدل دوربینش چیه؟عکاس حرفهایه یا غیرحرفهای؟
- چه بچه ی نازی دارید، چند وقتش است؟
- چه سگ خوشگلی، چه نژادیه؟ اسمش چیه؟
- کتابی که دارید میخونید، چطوره؟ توصیهاش میکنید؟
- غذایی که دارید می خورید، چطوره؟ منم سفارش بدم خوبه؟
- می تونم بدونم امروز کدوم یک از اخبار، توجه شما رو از همه بیشتر به خودش جلب کرد؟(در هواپیما، وقتی بغل دستی مون داره روزنامه می خونه.)
چند وقت پیش در یک تور تهرانگردی به منطقه سیروس، شرکت کردم. دختری با یک دوربین عکاسی حرفهای از صحنهها عکس میگرفت. این باعث شد یک آقا سر صحبت را درباره ی این موضوع با آن دختر باز کند.
مثالهای دیگر:
- وقتی میبینیم کسی لباس تیم پرسپولیس پوشیده است، از او بپرسیم: از لباست معلومه که طرفدار تیم پرسپولیس هستی، به نظرت در بازی با تیم استقلال، چند چند میبرند؟
- وقتی میبینیم آرم شرکت خاصی روی لباسش است بپرسیم: شما در شرکت فلان کار میکنید؟ اوضاع اونجا چطوره؟
راه سوم: طرح سؤال در مورد دکوراسیون
راه سوم، طرح سؤال در مورد دکوراسیون داخلی خانه یا دفتر کار است. دکوراسیون، میتواند فرصتی را برای گفتگو ایجاد کند.
بهطور مثال یک مدرک قاب شده روی دیوار، میتواند موضوع خوبی برای صحبت باشد:
- چی شد که تونستی مدرک نجاتغریق رو به دست آوری؟
هر شی ء ای میتواند باب صحبت را باز کند:
- این مجسمه چقدر زیباست، نماد چیه؟
هر عکسی میتواند صحبت گشا باشد:
- این عکس مربوط به چه زمانیه؟
- این آدمها در این عکس، چه کسانی اند؟
هر گلدانی می تواند سر صحبت را باز کند:
چه گلدون قشنگیه، چقدر ازش خوشم اومده. ممکنه بگید روش نگهداریش چطوریه؟
راه چهارم: سؤال پرسیدن در مورد مکان یا موقعیت حاضر
راه چهارم، طرح سؤال در مورد مکان یا موقعیتی هست که در آن حضور داریم. میتوانیم در مورد آن مکان یا موقعیت، کسب اطلاعات کنیم و نظر بپرسیم. پرسیدن نظر، بهترین و تقریباً بی ریسک ترین روش باز کردن سر صحبت هست.
در این حالت موقعیتی را که در آن هستیم، با دقت زیر نظر بگیریم و ارتباط بین خود و محیطی که در آن هستیم را کشف کنیم. اگر این سؤالات را از خودمان بپرسیم، به ما در کشف این ارتباط کمک می کند:
- چرا اینجاییم؟ (وقتی علت حضورمان معلوم می شود، می توانیم علت حضور دیگران را هم کشف کنیم)
- چطور شد که سر از اینجا در آوردم؟ (وقتی دلیل حضورمان معلوم می شود، می توانیم دلیل حضور دیگران را هم کشف کنیم)
- اینجا چه کار می کنند؟
- چه چیزی باعث جالب شدن اینجا می شود؟
- چه راهنمایی یا اطلاعاتی در مورد اینجا می توانم از فرد دیگر بگیرم؟
- نظر آن شخص راجع به این موقعیت چیست؟(نظر پرسیدن، تقریباً بی ریسک ترین سؤال هست)
- قبلاً هم اینجا آمده ام؟
- چه احساسی نسبت به اینجا دارم؟
- او چه نیازی دارد؟ چه کمک یا خدمتی می توانم به او بکنم؟
با دقیق شدن به زوایای محیط اطراف، به راحتی می توانیم با دیگران گفتگو کنیم. وقتی علت حضورمان معلوم می شود، می توانیم علت حضور دیگران را هم کشف کنیم.
چنین فرایندی، موضوعات متعددی را برای گفتگو در اختیارمان می گذارد. کافی است فقط موقعیت حاضر را در نظر بگیریم تا بتوانیم موضوعی را پیدا کنیم که بتوانیم درباره آن سؤال یا اظهار نظر کنیم.
خیلی از ما به جای اینکه تمرکز را روی آدم ها و محیط اطراف بگذاریم، به خودمان فکر می کنیم و تمرکزمان روی افکارمان است:
- مردم چه فکری درباره من می کنند؟
- آیا من جذاب به نظر می رسم یا زشت؟
- آیا مورد تأیید دیگران هستم؟
- آیا به نظر احمق می آیم یا باهوش؟
- و چیزهایی از این قبیل.
تمرکز روی این افکار، باعث دستپاچگی ما می شود. با این کار، از تمام چیزهایی که در محیط اطراف رخ می دهد، غافل می شویم. در نتیجه تمام چیزهایی که جلوی چشم ماست و می تواند موضوع خوبی برای گفتگو باشد، از دستمان می رود.
اگر به جای تمرکز روی افکار خود، به محیط بیرون توجه کنیم، اعتمادبه نفسمان بالاتر می رود. در نتیجه، کمتر دستپاچه می شویم و اینگونه گفتگو به صورت طبیعی ادامه پیدا می کند.
سؤالات مناسب در مورد موقعیت حاضر:
- نظرتون راجع به فلان چیز چیه؟ (نظر پرسیدن، تقریباً بی ریسک ترین سؤال هست)
- فلان چیز چطور بود؟
- به نظرتون کجا بریم، بهتره؟
- پیشنهادتون در مورد فلان چیز چیه؟
- دوست داشتید فلان چیز چطور باشه؟
- می تونم بدونم دلیل حضورتون در این کلاس یا سمینار چیه؟
- ببخشید، من این دور و بر دنبال یک باشگاه ورزشی خوب میگردم، جایی رو سراغ دارید به من معرفی کنید؟
- من قبلاً اینجا نیومدم. شما عضو این باشگاه هستید؟
- ببخشید، میشه به من یه کمکی بکنید، بهترین کتابی که خوندید، چیه؟ (بهتر راه باز کردن سرصحبت در یک کتابفروشی)
- این موسیقی، شما رو یاد چیزی نمیندازه؟
- افراد حاضر در این جمع رو میشناسید؟
- شما کدوم ایستگاه پیاده میشید؟
- انگار در این مهمونی به همه داره خوش میگذره، نه؟
- شما اون خانم با لباس آبی رو میشناسید؟
- لیدر این سفر رو میشناسید؟
- تا حالا اینهمه گل دیده بودید؟
- اینجا، جای کسیه؟
- چه نامزدی باحالیه، عروسیشون هم میایید؟
- خونتون این نزدیکیهاست؟
- غذا واقعا عالی بود. فلان غذا رو امتحان کردید؟
- اینجا همیشه اینقدر شلوغه؟
- این اولین باره که به این رستوران میام، میتونید یک غذای خوب به من معرفی کنید؟
- در سمیناری که شرکت کردهایم، از کسی که نمیشناسیم، بپرسیم: انگیزهتون از شرکت در این سمینار چیه؟ در مورد سخنران چیزی میدونید؟
- در هواپیما: چقدر صندلیها کوچیکند! چقدر همهجا پر از کیف و چمدونه، نه؟
- شما همیشه اینجا می آیید؟
- دربارهی این مراسم از کجا خبردار شدید؟
- آیا شما رو قبلاً جایی دیدم؟ چهرهتون برام آشناست.
- قبلاً اینجا بودهاید؟
- همیشه از اینجا خرید میکنید؟
- این نزدیکیها گلفروشی سراغ دارید؟
- چیزی در مورد این فیلم شنیدهاید؟
- من جای پارک پیدا نکردم. این حوالی، پارکینگ عمومی سراغ دارید؟
- ممکنه بگید کجا میتونم ساعتم را تعمیر کنم؟
- میبینم که اسکیتبازی میکنی، یک مربی اسکیت خوب به من معرفی میکنی؟
- اولین باره که به این بانک میام. به نظرتون چطوره؟
- اولین باره که به کرمان سفر میکنم، شما قبلاً کرمان رفتید؟
یادآوری به آقایان: در فرهنگ ایران، عموماً وقتی آقایان از خانم ها سؤال می پرسند، خانم ها نگران می شوند. پس خیلی مهم است که احساس امن بودن را به خانم منتقل کنید که من اینجا نیامده ام که شماره بگیرم، شماره بدهم، من آمده ام یک ارتباطی بگیرم و چارچوب ها و مرزها را رعایت می کنم.
در سفرهایم برای باز کردن سر صحبت، از آدمهای جدید میپرسم: من اولین باره که با این آژانس سفر میکنم، قبلاً با این آژانس سفر رفتهاید؟ کجاها؟
نکته: بهجای من شما را نمیشناسم؟ بهتر است بگوییم: فکر میکنم قبلاً یکجایی همدیگر را دیده باشیم.
پیشنهاد کمک دادن، انجام رفتارهای حمایتگرانه و ادای احترام، یک روش عالی دیگر برای باز کردن سر صحبت است
مثال:
- وقتی میبینیم سردرگم است، به او بگوییم: دنبال آدرس خاصی میگردید؟ من با این محل آشنا هستم. می خواهید کارت متروتون رو شارژ کنید؟ من کمکتون می کنم.
- وقتی می بینیم بارش سنگین است، به او بگوییم: اجازه می دید کمکتون کنم؟
- علاوه بر خودمان، برای او هم چای بریزیم.
- علاوه بر خودمان، برای او هم آب بیاوریم.
- به او بیسکوئیت تعارف کنیم.
- براش غذا بکشیم یا در سفرهای گروهی سهم غذاش رو بدیم.
- در یک سمینار، نشستی و اون شخص، نفر بغلیت هست. کافی میکس رو تو بهش بده.
- در سمینار، اون شخص در صف کافی میکس ایستاده، برایش کافی میکس بریز و به او بده.
- در سمینار، اون شخص خودکار نداره، به او یک خودکار خوشگل بده.
- در سمینار، زودتر برو و راهنماییش کن کجا جزوه میدن یا سرویس بهداشتی کجاست.
- اون لحظه که اومده قهوه بخوره، یک قهوه توی جیبت داری، بعد میگی که این قهوه رو امتحان کن، فکر کنم خوشت بیاد.
- موقع وارد شدن به در، با اشاره ی دست به او بگوییم: شما اول بفرمایید.
- بیایید اینجا توی سایه بشینید تا آفتاب اذیتتون نکنه.
- بند کفشتون باز شده، زمین نخورید.
- مثل اینکه موبایلتون شارژ نداره. اگه می خواهید گوشی تون رو شارژ کنید، من پاور بانک دارم.
- بذارید من ازتون عکس بندازم.
- اگه بیاید اینجا بایستید، موبایلتون خوب آنتن می ده.
- من می تونم جای دیگه بشینم، شما بفرمایید اینجا.
- جای من برای شما.
- من دو تا شارژر دارم، این یکیش برای شما.
- من فعلاً به لپ تاپم نیاز ندارم. می خواهید بهتون قرض بدم؟
- اگه زمان ندارید، می خواهید من این کار رو براتون انجام بدم؟
هر گفتگویی بهطور قطع زندگی شما را تغییر نمیدهد، ولی هر گفتگویی ممکن است چنین کند.
خوشخلقی در گفتگو، مقبولتر از بذلهگویی است و هوای خاصی به چهره میدهد که دوستداشتنیتر از زیبایی است.
در عروسی اخیری که رفتم به خانمی که نمیشناختم گفتم ما فامیل داماد هستیم، شما چطور؟ خانم با لبخندی پاسخ داد که او هم فامیل داماد است. اینگونه یک نقطه مشترک پیدا کردیم و به گفتوگو ادامه دادیم.
در یک عروسی دیدم یکی از آشنایان بهراحتی با پرسیدن سؤال شما دو نفر خواهر هستید؟ سر صحبت را با آن دو باز کرد.
راه پنجم: سؤال پرسیدن در مورد یک رفتار خاصش
راه پنجم، اگر کمی بیشتر دقت کنیم، از رفتار آدمها چیزهای زیادی دستگیرمان میشود.
بطور مثال من چپدست هستم. گاهی وقتها شخص جدید از من میپرسد، چپدست بودن سخته؟ من هم در ادامه برایش از دردسرهای چپدست بودن میگویم.
مادرم دست خط زیبایی دارد. هر بار که در یکجای جدید، فرمی را پر میکند، کارمندان آنجا با این موضوع سر صحبت را با او باز میکنند. آنها میگویند: چقدر خط تون زیباست. کلاس رفتید؟ آنگاه مادرم از تعریف آنها به وجد میآید و اینگونه به گفتگو کردن با یکدیگر ادامه میدهند.
این مثالها نشان میدهد، چگونه با توجه نشان دادن به رفتار خاص کسی، میتوانیم گفتگو را به جریان بیندازیم.
من یکی از معتقدان جدی این عقیده هستم که باید به مهمانها اجازه دهم با موضوعات معمولی شروع کنند تا اینکه رویشان باز شود و با درجه حرارت اتاق هماهنگ شوند. حتی هوا، یا وضعیت آبوهوا موضوعات خوبی برای باز کردن سرصحبت هستند.
پس تا اینجا با پنج راه شروع سر صحبت آشنا شدیم:
- تعریف و به دنبال اون، پرسیدن سؤال مرتبط با اون تعریف.
- سؤال پرسیدن در مورد ظاهرش یا چیزی که با خودش همراه داره.
- طرح سؤال در مورد دکوراسیون.
- سؤال پرسیدن در مورد مکان یا موقعیت حاضر.
- سؤال پرسیدن در مورد یک رفتار خاصش.
وقتی به سوپرمارکت میروید، با یکی از پنج روش گفتهشده، با فروشنده ی آنجا سلام و احوالپرسی کنید.
آقایان، برای اینکه یاد بگیرید چگونه بعد از سر صحبت باز کردن با دختر مورد علاقه تان، با او قرار ملاقات بگذارید، آموزش کارهایی که فقط آقایان جذاب برای قرار ملاقات انجام می دهند را مطالعه بفرمایید.
راه ششم: وقتی در یک مهمانی، موضوعی برای شروع گفتگو پیدا نکردیم، از روش اون کیه؟ استفاه کنیم
تصور کنید در یک عروسی از یک نفر خوشمان می آید ولی هر چه می گردیم چیز جالب یا تعریفی در او پیدا نمی کنیم تا از راه آن سر صحبت را باز کنیم. سؤالی هم در مورد موقعیت یا مکان جاری به ذهنمان نمی رسد تا از او بپرسیم.
هنوز یک راه دیگر وجود دارد. برویم و از میزبان بپرسیم: اون کیه؟ می شه منو بهش معرفی کنی؟
حالا اگر سر میزبان شلوغ بود و نمی خواستیم او را از بقیه مهمان ها جدا کنیم، تا جایی که ممکن است از میزبان درباره شغل آن غریبه، علائق و سرگرمی هایش بپرسیم تا با کمک آنها بتوانیم سر صحبت را با آن فرد باز کنیم.
فرض کنید میزبان میگوید: اون مریمه، شغلش رو نمی دونم چیه. اما می دونم عاشق سفر کردنه. حالا آن چیزی که می خواستیم را به دست آوردیم. به سراغ مریم می رویم و به او می گوییم: سلام، شما مریم هستید، درسته؟ فاطمه چند لحظه پیش داشت می گفت شما اهل سفر هستید. تا حالا کجاها سفر کردید؟
قدرت و سرعت صدایتان را با قدرت و سرعت صدای طرف مقابل هماهنگ کنید. مثلاً اگر او با صدای پایین و آرام حرف می زند، شما هم مثل او باشید. اگر او با صدای بلند و تند صحبت می کند، شما هم مثل او باشید. با این همگامی، طرف مقابل احساس خوبی نسبت به شما پیدا خواهد کرد.
این بار که به عروسی دعوت شدید، از روش اون کیه؟ برای برقراری ارتباط با غریبه ها استفاده کنید.
حالا وقت تمرین است. مهارت باز کردن سر صحبت مثل یادگیری فوتبال و شنا نیاز به تمرین دارد. تا آن را تمرین نکنیم، چیزی یاد نمیگیریم. با تمرین، یواشیواش میبینیم که در گفتگو کردن مهارت پیداکردهایم.
اول کار ممکن است کلی خرابکاری کنیم. خرابکاریهای اولیه، طبیعی و بخشی از یادگیری مهارتهای ارتباطی است. گاهی پیش میآید بعد از پایان ارتباط، به ذهنمان میرسد که اگر اینطوری شروع میکردم، بهتر بود. این نشان میدهد که ما در مسیر یادگیری هستیم و دفعه بعد بهتر عمل خواهیم کرد.
در این مقاله، با شش راه سر صحبت باز کردن، آشنا شدیم:
- تعریف و به دنبال اون، پرسیدن سؤال مرتبط با اون تعریف.
- سؤال پرسیدن در مورد ظاهرش یا چیزی که با خودش همراه داره.
- طرح سؤال در مورد دکوراسیون.
- سؤال پرسیدن در مورد مکان یا موقعیت حاضر.
- سؤال پرسیدن در مورد یک رفتار خاصش.
- وقتی در یک مهمانی موضوعی برای شروع گفتگو پیدا نکردیم، از روش اون کیه؟ استفاه کنیم.
بخشی از کتابم به نام جرقه
پیشنهاد می کنم جهت یادگیری بیشتر سر صحبت باز کردن و ادامه دادن گفتگو، کتاب جرقه را از لینک زیر تهیه نمایید:
دوستان عزیزم مرا در اینستاگرام فالو کنید تا از مطالب آموزشی مفید در زمینه ی مهارت های ارتباطی، بهره مند شوید. جهت فالو کردن روی لینک زیر بزنید:
سلام.خیلی خیلی خوب نوشتید.جمله بندی ها و منظم بودن متن ها و حتی خود موضوع خیلی برام جذاب بود.مرسی.امیدوارم تو کارهاتون موفق. باشید.
آقای میرجلیلی، خوشحالم که این مقاله مورد توجه شما قرار گرفته است.متشکرم از لطفتون.
واقعا این نوشته عالیه با همین نوشته و رعایت کردنش ادم میتونه سرنوشتش رو عوض کنه من این روش رو میدونستم التبه نه کتابی بلکه ناخود اگاه و همین کار باعث شد با یه کسی اشنا بشم که مسیر زندگیم رو عوض کنه
متشکرم که نظرتون رو نوشتید.
بله، مهارت سرصحبت باز کردن و گفتگو، فرصت های خوبی رو در پیش روی ما قرار می ده.
جالب و جدید
احسنت
منم یکی دوتا ایده دارم
خوشحالم که نظرتون جلب شده.
چقدر خوب، ممکنه ازتون خواهش کنم دو تا ایده تون رو با ما به اشتراک بذارید؟
سلام . کاش زودتر این مطلب رو می خوندم . فرصتهای طلایی رو از دست نمی دادم. دست مریزاد به شما.
متشکرم از لطفتون.
ظاهراً شما از اینکه این روش ها رو دیر متوجه شدید و خیلی از فرصت ها رو از دست دادید، ناراحت شدید. درسته؟
به نظرتون از این به بعد این روش ها چه کاربردی براتون دارند؟
جالبه شما هم الان دارین سر صحبتو وا میکنین :)))
بله. سؤال پرسیدن، سر صحبت رو باز می کنه.
درود خانوم معتمد پویا
کتاب جرقه رو به دقت خوندم مطالب مفیدی داشت و به کارم اومد
ولی سوالی که از اول کتاب واسم برام پیش اومد این بود که چه مکان و زمان هایی برای باز کردن سر صحبت مناسبه؟
و کجا و چه زمانی به ضررمون تموم میشه
ممنون میشم پاسخ بدید.
سلام
خوشحالم که کتاب جرقه براتون مفید بوده.
میشه بیشتر توضیح بدید تا متوجه منظورتون بشم؟
متشکرم.
سلام
به جرأت میگم سایت فوقالعاده ای دارید و صد درصد جای همچین سایتی به زبان فارسی خیلی خالی بود و خوشحالم که باهاش آشنا شدم.
سلام
خوشحالم که مطالب سایتم مورد توجه تون قرار گرفته.
از انرژی خوبتون سپاسگزارم.
پیروز باشید.
خسته نباشید خانم معتمد،،،
مقالاتتون عالین ؛
با اینکه سایتتون نوپاست ولی مطالب عالی، دقیق، کامل و کاربردیه.( نسبت به باقی سایتها)
انشالله که همینطور پیش برید و بدرخشید؛
متشکر :)
سلام آقای دهقانی گرامی
خوشحالم که رضایت دارید.
ممنونم از انرژی خوبتون.
پیروز و تندرست باشید.
سلام مطالبه خوبی بود
من از یه دختره تو داروخونه خوشم اومده سرشم خیلی شلوغه به نظرت چه جوری باهاش حرف بزنم که حد اقل شمارشو بگیرم
سلام. متشکرم از توجه شما.
به نظرم بهتره هر روز به بهانه ی خرید چیزهای مختلف در معرض دیدش قرار بگیرید. هر چقدر بیشتر شما رو ببینه، ارتباط بهتری با شما خواهد داشت.
و برای بازکردن سرصحبت از یک ویژگی رفتاریش تعریف کنید و یک سؤال بپرسید:
من دیدم که در برخورد با مشتری های خیلی صبور هستید. شما همیشه انقدر صبورید؟
و در ادامه با او گپ و گفتگو داشته باشید و در انتهای گفتگو ازش بپرسید: می تونم بدونم بهترین راه ارتباطی با شما چیه؟
سلام وقت تون بخیر
من از یه دختر که همکلاسیمه خوشم اومده . بهش هم گفتم که چ حسی بهش دارم
ولی نمیدونم چرا باورش نمیشه
چطوری میتونم اعتماد شو جلب کنم ؟
سلام. اگر در ابتدای رابطه ابراز علاقه کنید، باعث ترس و عقب نشینی دختر می شه.
ساخت اعتماد، نیاز به گذر زمان داره.
برای اینکه ارتباطتون با یک دختر رو به خوبی پیش ببرید، آموزش زیر رو مطالعه بفرمایید:
چگونه قرار ملاقات بگذاریم؟
سلام
سلام با سپاس فراوان بسیار عالی بود
من در گفتگو همش قیافه خودمو لباسمو لهجه ام در نظرم میاد به خاطر همین کوتاه و مختصر حرف میزنم به نظرتون چی باعث میشه
سلام دوست عزیز
ممنونم از لطف و محبت شما.
وقتی تمرکزتون روی خودتون باشه، کم حرف میشید.
اما اگه تمرکزتون رو ببرید روی طرف مقابل و محیط، حرف برای گفتن پیدا می کنید.
پس به جای تمرکز روی سؤالات:
لهجه ام براش جالبه؟
قیافه ام براش جذابه؟
لباس پوشیدنم براش جذابه؟
روی این سؤالات تمرکز کنید:
چرا اینجاییم؟
چطور شد که سر از اینجا در آوردم؟
اینجا چه کار می کنند؟
چه چیزی باعث جالب شدن اینجا می شود؟
چه اطلاعاتی در مورد اینجا می توانم از فرد دیگر بگیرم؟
قبلاً هم اینجا آمده ام؟
چه احساسی نسبت به اینجا دارم؟
او چه نیازی دارد؟ چه کمک یا خدمتی می توانم به او بکنم؟
با تمرکز روی طرف مقابل و محیط اطراف، به راحتی می تونید با دیگران گفتگو کنید. وقتی علت حضورتون معلوم می شه، می تونید علت حضور دیگران را هم بپرسید مثلاً بپرسید: چی شد که اومدید این پارک؟
اگر به جای تمرکز روی خودتون، به طرف مقابل و محیط بیرون توجه کنید، اعتمادبه نفستون بالاتر می ره. در نتیجه، کمتر دستپاچه می شید و اینگونه گفتگو به صورت طبیعی ادامه پیدا می کنه.
دمتون گررم خانوم معتمد پویا عزیز و نازنین.چقدر ساده چقدر راحت ومن کیف کردم که این رو از دهان یک خانوم می شنوم زیرا با جزییات و مثال گفته شد چون با مثال یاد می گیرم.خیلیی ممنونمممممم
آقا محمد از دیدن نظرتون خیلی خوشحال شدم چون هدفم آموزش با مثال های کاربردی هست.
ممنونم از لطف و محبت شما. سلامت باشید.
سلام
واقعا متن تون عالی و مفید بود
فقط یه سوال داشتم: مدرسه که میرم با اتوبوس بر میگردم خونه و یه دختره ای توی ایستگاه هست که واقعا توجهم رو به خودش جلب کرده (از نظر هیکل و بدن نمیگم) و هیچ چی در موردش نمیدونم تا اونجایی هم که دیدم اخلاق خوبی داره و از لحاظ اخلاقی شبیه به منه
میخواستم بدونم چه جوری سر صحبت رو باهاش باز کنم؟
ممنون
سلام
خوشحالم که راضی بودید. برای باز کردن سرصحبت از خودتون بپرسید: چه اطلاعاتی می تونم ازش بگیرم؟ مثلا می تونید در مورد ایستگاه های اتوبوس ازش راهنمایی بخواهید یا ازش آدرس بپرسید.
موفق باشید.
سلام مریم خانم
مقاله فوق العاده جذابی بود و در مورد مشکل شایع میان مردم حرف زدید و اینکه راه حل های خوبی ارائه کردید. متاسفانه مهارت ارتباط برقرار کردن در جامعه ما نادیده گرفته میشه که عامل بسیاری از ناتوانی ها هست.
از نوشته شما تشکر میکنم. بسیار لذت بردم .
سلام آقای آقاجانی
خوشحالم که این مقاله نظرتون رو جلب کرده.
ازتون ممنونم که بهم بازخورد دادید.
بله، همه مون نیاز داریم مهارتهای ارتباطی رو یاد بگیریم تا دنیامون جای بهتری برای زندگی بشه.
پیروز و تندرست باشید.
برا من ک جواب نداد
متأسفم. کدوم روش رو انتخاب کرده بودید؟
سلام مطالبت خوب و روان بود.اینکه راحت می شد درک کرد.بیشترا ز این مطالب بگذارید.متشکرم عزیز دلم.
خوشحالم که رضایت دارید. متشکرم از لطف شما.
خیلی عالی و مفید بود
خوشحالم که رضایت دارید. متشکرم.
من از یه خانمی که کارمند یه فروشگاه زنجیره ای خوشم میاد
یه بار به ایشون پیشنهاد آشنایی دادم قبول نکرد
اما وقتی ایشون منو میبینه دست وپاشو گم میکنه
و بنده همینطور احساس میکنم نظرش عوضش شده ولی خجالت میکشه که مطرح کنه
شما راهی به فکر تون میرسه که چه جوری میشه مطمئن شد و سر صحبت رو درباره این موضوع باز کرد
ممنون میشم راهنمایی کنید
دوست عزیز شما می تونید در مورد اجناس فروشگاه از ایشون اطلاعات و راهنمایی بخواهید.
در حین این گفتگو ، متوجه خواهید شد که آیا ایشون به ارتباط با شما علاقمند هستند یا خیر.